« فهرست دروس
درس فقه استاد علی‌اکبر رشاد

97/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

تعریف پسینی و پیشینی/تعریف علم قضا /فقه القضا

 

موضوع: فقه القضا/تعریف علم قضا /تعریف پسینی و پیشینی

 

تعریف پسینی و تعریف پیشینی

 

گذشته از دو شرط جامعیت و مانعیت که بزرگان برای تعریف آورده اند یک تقسیم پر ارج نیز به ویژه در تعریف علوم در میان است و آن تقسیم تعریف به پسینی و پیشینی است. تعریف پسینی تعریف علم است بدانگونه که هست و تعریف پیشینی تعریف علم است بدانگونه که باید باشد. در تعریف پسینی امری که محقق است بیان می شود حال آنکه در تعریف پیشینی همه بایستگی ها و شایستگی های یک علم ایده آل بیان می شود. بی توجهی به این تقسیم مایه کشمکش های چندی میان فقها شده است چرا که گاه برخی علمی را پسینی تعریف می کنند و دیگری به آنها از دیدگاه پیشینی خرده می‌گیرد و بالعکس. چون کتابهایی که تاکنون با عنوان کتاب القضاء و الشهادات نوشته شده اند به همه ارکان قضاء و احکام دستگاه قضاء نپرداخته اند از دیدگاه پسینی چیزی به نام فقه القضاء که دستگاه وار به احکام نهاد قضاء پرداخته باشد در میان نیست از این رو تعریف ما پیشینی است و ناظر به فقهی است که هنوز محقق نشده است. ما در این تعریف می گوییم که دستگاه قضا باید چگونه بوده و چه بایستگی ها و شایستگی هایی داشته باشد. تعریف مقترح ما از فقه القضاء بندهای بسیار پر ارجی دارد که هر یک جهتی از جهات و حیثی از حیثیات این عرصه فقهی را بیان می کند. مانند چیستی فقه القضاء و هویت معرفتی و علمی آن، موضوع و مصادر آن، غایت آن، سبب نیاز ما به آن، جایگاه آن در جغرافیای کلان فقه الحکومة و نطاق و قلمرو آن را آشکار می کند. همچنین شؤون اساسی و کارکرد آن و هندسه و چیدمان ابواب آن و ساختار صوری آن را نشان می دهد. هندسه صوری جدا از هندسه معرفتی است. هندسه معرفتی گرانیگاه باطنی یک پدیده است. برای نمونه گرانیگاه و نقطه ثقل معنوی اسلام توحید است و همه اجزاء هندسه معرفتی اسلام به توحید بازگشته و فروع آن به شمار می آیند. ولی هندسه صوری چیدمان اجزاء یک پدیده است. مانند چینش پشت سر هم باب های یک علم. تعریف پیشینی باید حداکثری و بیشینه باشد تا همه عناصر علم ایده آل و مطلوب در آن گنجانده شوند.

 

بررسی بندواژه های تعریف فقه القضاء

 

در تعریف فقه القضاء گفته شد «فقه القضاء مجموعه متراکمه و متناسقة» با این قید مرکب به چند نکته اشاره کردیم. نخست با قید «مجموعه» اشاره کردیم که فقه القضاء چند حکم کم شمار و محدود نیست بلکه یک انبوهه چشمگیر و پرشمار است سپس با بندواژه متناسق به منسجم و سازواره بودن آن اشاره نمودیم. چرا که چند حکم اندک از احکام عنوانی کلان مانند فقه القضاء را طلب نمی کنند. واژه «متناسقه» بیان می کند که این انبوهه و مجموعه می تواند یک علم خودایستا و مستقل باشد. همانگونه که در گذشته برخی از علوم یکی بودند و امروزه به چند علم بخش شده اند فقه هم به نگره ما امروز یک علم نیست و فقه القضاء می تواند برای خود علمی جداسر و مستقلی باشد.

با بندواژه «من الاحکام الحقوقیه و التکلیفیه المستنبطة» نیز به دو نکته اشاره نمودیم. نخست اینکه این دانش از جنس احکام و از نوع فقه است. همچنین نشان دادیم که فقه دو سویه دارد و تنها بیان کننده تکالیف نیست بلکه به حقوق نیز می پردازد. از اساس پرداختن به حقوق و رها کردن تکلیف و پرداختن به تکلیف و واگذاشتن حقوق هیچ کدام شدنی نیست. واژه حقوق و تکالیف فصل مرکب این تعریف است که سایر گونه های حکم مانند احکام تکوینیه را از تعریف بیرون می کند.

 

logo