درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی
تفسیر آیات الاحکام
89/12/21
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 231 بقره را مورد بحث قرار دادیم به واژهی حکمت رسیدیم:
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آَيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ( البقرة : 231 )
واژگان :
وَالْحِكْمَةِ
:چندین معنی برای این واژه وجود دارد :
حکم کردن که حاکم از این مشتق شده ،حکیم بمعنی سخن متقن و پرمعنی و زیبا
این حکمتی که در گفتارها است از این باب است و حدیث امیر المومنین(ع)خذ الحکمه ولومن اهل النفاق
.و روایت دیگر :مومن حکمت را هرکجا ببیند میگیرد.
پس دو معنی داشت وصف اولی میشود حاکم
و وصف دومیمیشود حکیم
.احکمَ یعنی اورا حاکم قرار داد و احکمَ معنی دوم یعنی کار را متقن و از روی درایت انجام داد .
برخی ریشه اش را به حَکَم
که عرب به دهانه بندی که به اسبش میزند و اسبش را کنترل میکند حکم میگویند و در واقع حاکم آن را کنترل میکند و حکیم هم همینطور .نظیر عقل که عقل برگشت به عقال
دارد که به طنابی گفته میشود که به میخی بسته میشود و حیوان را نگه میدارد .
حکیم و محکم از این ماده هستند قرآن محکم است یعنی متقن است .خداوند حکیم است یعنی تمام افعالش براساس درایت و عقل گفته میشود .اگر تمام استعمالات یک واژه را در قرآن بیابیم میشود وجوه القرآن
مثل وجوه القرآن دامغانی و تفلیسی .
يَعِظُكُمْ
:از مادهی وعظ یعظ که مصدر میمیاش میشود موعظه
و مصدر اصلی اش وعظْ
میشود.موعظه مطلق گفتار نیست وعظه یعنی نصیحت .یعنی گفتاری که از روی نصیحت باشد گفتاری که این صفت را داشته باشد نصیحت است .نصیحت یک معنی خاصی دارد ، گفتاری که همراه خیر خواهی باشد قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ
[1] امام جواد(ع) فرمودند :مومن به سه چیز نیاز دارد و واعظ من نفسه
.
واعظ هم که مشهور شده چون کلماتی را میگوید که خیر ما در آن است .واعظ به کسی میگویند که مطالب اخلاقی را بیان میکند و به خیر خواهی آنها اشاره میکند .مرحوم میرزا حسین نوری کتابی دارد لولو و مرجان شرایط واعظ را بیان میکند ، کسی در نزد مرحوم خویی منبر میرفت و در وسط منبر خطاب به مرحوم خویی میکرد که مثلا نکند مرجعیت شما را بگیرد و.... من دیدم که یک روز مرحوم خویی به او فرمودند که تو این حرفها را بزن اما با اینکه من برای حرفات جواب دارم چون نیاز به این حرفها دارم همچنان بگو.چون باعث بیداری انسان میشود.
ترکیب نحوی:
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ
،اذا
سه خصوصیت دارد شرطیه و ظرفیه و واجب الاضافه و مضاف الیه میخواهد .مضاف الیه شرط است یعنی طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ
و فَأَمْسِكُوهُنَّ
جزاء ش میشود ،عاملش شرط نیست چون مضاف الیه آن است بلکه عاملش جزاء است .
أَوْ سَرِّحُوهُنَّ
عطف بر جزاء. وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا
یک جملهی جدا گانه است و دو تفسیر دارد که مطلق باشد و شامل این است که بعد تمام شدن عده با عقد جدید زنان را اذیت نکنید یا تا نزدیک عده رجوع برای ضرار وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا
.ضرار یا جنبهی مشارکتی یا مبالغهی در ضرر است که مفعول لاجله است.
وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ
شرطیه است .جوابش با فاءاست که چون جوابش مقرون به قد است فاء واجب است . اگر احتمال بدهیم که وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا
عطف بر جزاء باشد اما وَلَا تَتَّخِذُوا آَيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا
دیگر عطف بر جزاء نیست چون مال تمام مردم است و خطاب عام است .
وَلَا تَتَّخِذُوا
دو مفعولی آَيَاتِ اللَّهِ
مفعول اول و هزوا
مفعول دوم است اگر چه مصدر است اما اشکال ندارد که مفرد است، چون مصدر است .مصدر اصل اولیه اش این است که جمع بسته نشود لذا ادنانی در کتابش معجم الاخطار المعاصره میگوید:جهود اشتباه است جهد مصدر است چه جمع جَهد یا جمع جُهد باشد تنها جایی که مصدر جمع بسته میشود به اعتبار صفاتش است مثلا به اعتبار درجات عدالت ،عدل میشود عدول. یا در قرآن در باب ظنّ داریم :وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا
[2] آمده به اعتبار مختلفه است.
نِعْمَةَ اللَّهِ
مفعول به برای وَاذْكُرُوا
است . وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ
،ما
در وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ
موصوله است که متضمن معنی شرط است اما جزم نمیدهد لذا انزل
شرط و يَعِظُكُمْ بِهِ
جزاءش است اما جزم نداده است .انزل و نزّل یک فرق دارند که علامه و راغب و زمخشری درکتابهایشان قائلند :تعدیه باب افعال دفعةً را میرساند اما تعدیه باب تفعیل تدریج را میرساند اما ابن هشام که این نظر را نقد میکند مواردش با قرینه است .مبین و مبیّن متفاوتند.
بلاغت:
درآیات شریفه هر واژه ای که بکار میرود در آن نکته ای وجود دارد اینکه خدا با شرط و جزاء بیان میکند در واقع میخواهد برای مخاطب جلوه ای را قرار دهد که توی مخاطب خودت را به این حالت بگذار انگار که زن را طلاق دادی و اذیت میکنی این حالت اگر برای خودت اتفاق بیافتد که دختر و خواهرت اتفاق بیافتد چه میکنی؟در جملات شرطیه متکلم میخواهد این حالت را برای خود شخص هم بیان نماید .
فقهاء در این رابطه مطالب مختلفی را بیان نمودهاند که سبب نزولش این است که برخی مردان برای اذیت نزدیک اتمام عده رجوع میکردند و هدفشان از اول طلاق اذیت بوده است .این روایت از اهل سنت معروف است الطلاق بید من اخذ بالساق
. اما طلاق نباید مایهی اذیت بشود .همچنانکه ازدواج ازروی خیرخواهی بوده جدایی هم باید همینطور باشد به قصد ضرر نباشد .اینجا خطاب به مردان است که این مسئله برای مردان بیشتراست چرا که زن را در حالت ندانم کاری قرار میدهند .زمان قدیم که اینطور نبوده... زنها برای امرار معاش شان به مردان نیاز داشتند امنیت تمام بخشها با قبیله و خانواده وبدست مرد بود .لذا مجبور بودند در سایهی مردان زندگی کنند اما الان این چنین نیست .(امریکاییها یک مثل دارند که بدترین سازشها از بهترین جداییها بهتر است .)
بموازات این آیه شریفه یک داستان دیگری نقل میکند که اگر مردی زنش را طلاق داد و بعد اتمام عده خواستند دوباره با هم زندگی کنند اگر خواستند مجددا ازدواج کنند این مرد خاطب من الخطّاب
که مرد با نکاح جدید میتواند زن را به عقد خود بیاورد إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ
[3] .اگر عده شان تمام شد منعشان نکنید که با زنان قبلی شان ازدواج کنند این حکمیارشادی است.
آیهی بعد :
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ( البقرة : 232 )
واژگان:
عضل
:منع عضل یعنی منع کردن.یکی از اقسام حدیث ،معضل است یعنی یک حدیثی که مشکلی دارد.اگر خواستند بعد انقضاء عده باهم ازدواج کنند فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ
سوال :
خطاب آیا به حکّام است یا اقوام و پدر و مادر ؟
جواب :
ای مخاطب حق ندارید از ازدواج منع شان کنید چه مخاطب حکام باشد چه پدر و مادر و چه اقوام .
.لغاتی که در قرآن به این معنی هستند :عضل ،سدّ ،منع ،صدّ
اینها بمعنی جلوگیری کردن هستند .لذا به چیزی که جلوی آب را میگیرد میگوییم صدّ
: لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ
[4] .منع نیز زیاد در قرآن آمده .
تَرَاضَوْا
:رضی یرضی که مصدرش رضایة
میشود رضا یعنی خشنود شدن رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ
[5] ،اسم فاعلش راضیه
است فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ
[6] مرضیه هم درایم ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً
[7] .به باب افعال که برده میشود :ارضی یرضی یعنی او را خشنود کرد متعدی میشود وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ
[8] . اگر به باب تفاعل برود میشود تراضی یعنی رضایت طرفین .
وَأَطْهَرُ
.به صیغهی اسم تفضیل بیان شده است اما در آیهی دیگر خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ[9] آمده از مادهی طهارت است یعنی پاکیزگی که در مقابل رجس است إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
[10] .وقتی مرحوم خویی در نجاسات بحث میکنند در معنی رجس میگویند معادل فارسی آن پلیدی میباشد و رجس در آیهی تطهیر پلیدیِ اعم را میگوید. طهارت، طهارت از پلیدی است که یک نوع با وضو طهارت از نجاست است.
أَزْكَى
:مادی ازکی از زکی است که دو معنی دارد که در مرآة العقول مرحوم مجلسی میفرماید :
زکات به دو معنی است زکا یزکو
ای نما ینمو
یعنی رشد کرد یک زکی یزکو بمعنی طهر یطهر داریم بعمنی پاکیزه شدن .شاید زکات که زکات شده بخاطر معنی اول باشد که باعث رشد کردن اموال میشود و شاید بخاطر معنی دوم باشد که باعث پاکیزه شدن اموال باشد .در قرآن چند لغت داریم که قریب المعنی هستند:ربا یربو، زکا یزکو، نما ینمو.
سوال :
آیا ماده زکی و طهر در آیه به یک معنی هستند ؟یاخیر دارای دو معنی هستند ؟
جواب :
غالبا به یک معنی گرفتهاند برخی از بزرگان مثل بهاء الدین خرمشاهی که به بقیه مترجمان سخت میگیرد هم ،هر دو را به یک معنی گرفته است اما فاضل مقداد میگوید :
حق ندارید این دو لفظ را به یک معنی بگیرید و یک قاعده داریم الافاده خیر من الاعاده و ان التاسیس افضل من التاکید
چون اگر ما میتوانیم به دو معنی بگیریم چرا نگیریم؟
[1] قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ ( سبأ : 46 )
[2] إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا ( الأحزاب : 10 )
[3] وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ( البقرة : 232 )
[4] قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آَمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ( آل عمران : 99 )
[5] قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ( المائدة : 119 )
[6] فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ ( الحاقة : 21 )
[7] ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ( الفجر : 28 )
[8] يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ|( التوبة : 62 )
[9] خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ( التوبة : 103 )
[10] وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآَتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ( الأحزاب : 33 )