< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 56 حدیث غدیر

مروری بر مباحث سال گذشته

کتاب المراجعات که به عنوان متن این کلاس مورد استفاده قرار می گیرد، یکی از بهترین کتاب های شیعه در زمینه امامت است. نمی توان در میان کتب نوشته شده در این باره کتابی پر نفوذ تر مانند این کتاب معرفی کرد. این کتاب فوق العاده در جذب علمای اهل سنت به مذهب تشیع موثر بوده است.

تا مدت ها نقدی بر این کتاب نوشته نشده بود تا اینکه بعدها نقدهایی نوشته شد که یکی از آنها کتابی به نام «الحجج الدامغات» نوشته ابومریم اعظمی در دو جلد است. در مباحث این کلاس به بررسی این نقدها و پاسخ به آنها می پردازیم.

حدیث غدیر

موضوع بحث به مراجعه 56 رسیده است که مربوط به حدیث شریف غدیر است. امام شرف الدین چون در مباحث گذشته اشاراتی به حدیث غدیر داشتند، شیخ سلیم در مراجعه 53 از ایشان درخواست می کند که این حدیث را طریق اهل سنت نقل کند و می گوید: «تكرّر منك ذكر الغدير، فاتل حديثه من طريق أهل السنّة نتدبّره، و السلام‌»[1] . امام شرف الدین در مراجعه 54 حدیث غدیر را چند صحابی که عمدتا زید ابن ارقم است نقل می کند. یکی به نقل طبرانی، یکی حاکم نیشابوری، یکی احمد بن حنبل و چهارم نقل نسائی در الخصائص العلویه. ایشان بعد از براء ابن حازم به دو طریق و سپس سعد بن ابی وقاص نیز به دو طریق حدیث را نقل می کند.

در مراجعه 55 شیخ سلیم می نویسد: شما از سه صحابی نقل کرده اید و این حدیث متواتر نخواهد بود در حالی که از نظر شیعه امامت از اصول دین است و خبر غیر متواتر در مورد آن کارساز نیست.

شواهد متواتر بودن حدیث غدیر

مرحوم شرف الدین در مراجعه 56 شواهد متواتر بودن این حدیث را بیان می کند که در ادامه به ذکر آنها می پردازیم:

1

. مقتضای شرایط و احوالات جریان غدیر به گونه ای است که تواتر این حدیث را باعث می شود و اساسا غیر از آن ممکن نیست، زیرا اولا: حدود 100 هزار نفر در آن جمع بوده اند؛ ثانیا: شرایطی که حدیث در آن بیان شده از وضعیت گرمی هوا و درخواست برای بازگشت کسانی که جلو رفته و انتظار برای کسانی که عقب مانده اند و نیز نصب چادر مستقل و اخذ بیعت و نیز سایر شرایطی که زمینه ای را برای رسانه ای شدن حدیث فراهم کرده است. این بدان خاطر بود تا مطلب منتشر شده و مخفی نماند. طبق این موارد قطعا این قضیه منتشر می شده است.

2. این واقعه مورد اهتمام خدای متعال قرار گرفته و لذا دو آیه را به آن اختصاص داده است که آیه 3 سوره مائده و آیه 67 مائده است. احادیثی که در ذیل این آیات بیان شده نشان می دهد که آنها مربوط به جریان غدیر هستند.

3. این قضیه مورد اهتمام پیامبر اکرم (ص) هم قرار داشته است، به همین خاطر در حجه الوداع واقع شده و آن حضرت اعلام کرده بودند تا مردم زیادی در این حج شرکت کنند.

4. اهتمام ائمه اطهار (ع) به نشر واقعه غدیر و در راس آنها امیرالمومنین (ع) از دیگر شواهدی است که نشان از نشر این قضیه در میان مردم می دهد. یکی از این نمونه ها قضیه رهبه کوفه است. رهبه همان فضای جلوی مسجد و ایوان آن را گویند و قضیه آن اینگونه بوده که روزی امیرالمومنین (ع) در زمان خلافت ظاهری خویش به عده ای که در رهبه بودند فرمودند: هر کسی از شما که واقعه غدیر را به چشم خود دیده و کلام پیامبر (ص) را به گوش خود شنیده است، برخیرد و گزارش دهد. طبق یک نقل «فقام ثلاثون صحابيا فيهم اثنا عشر بدريا فشهدوا أنه أخذه بيده، فقال للناس: «أ تعلمون أني أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟» قالوا: نعم، قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «من كنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه‌».

نمونه دیگر از حضرت سید الشهدا (ع) است. ایشان در خطبه غرائی که در زمان معاویه و در عرفات ایراد فرمودند، و جمعیت انبوهی حضور داشتند حدیث غدیر را مطرح کردند.

اینها شواهدی است که نشان می دهد علی القاعده باید این حدیث منتشر شده باشد. نتیجه تلاش ائمه اطهار (ع) این بود که عید غدیر به عنوان عید و بلکه بزرگترین عید شمرده شود. شیعه نیز به تبعیت از ائمه (ع) همین جریان را ادامه دادند و خطبا و شاعران و نویسندگان درباره آن مفصل بحث کرده اند.

امام شرف الدین به عنوان نتیجه می فرماید: « فإن دواعيهم لحفظه بعين لفظه، و عنايتهم بضبطه و حراسته و نشره و إذاعته بلغت أقصى الغايات‌ ... بل لا ريب في تواتره من طريق أهل السنّة بحكم النواميس الطبيعية».[2]

امام شرف الدین بعد از عده ای از عالمان اهل سنت نقل می کنه که به تواتر این حدیث اذعان کرده اند.

الف) عمادی الحنفی الدمشقی در کتاب الصلاه الفاخره فی الاحادیث المتواتره .

ب) محمد بن جریر طبری کتابی مستقل درباره غدیر با نام کتاب الولایه نوشته است

ج) ابن عقده در کتاب الولایه این حدیث را از 105 طریق نقل کرده است .

د) ذهبی معروف کتابی مستقل درباره حدیث غدیر نوشته است.

نکته: احمد بن صدیق الغماری کتابی با عنوان فتح الملک العلی بصحه باب مدینه العلم علی نوشته است که کتاب جالب و باارزشی است. جالب بودن این کتاب برای آشنا شدن با علم درایه و رجال اهل سنت است. وی که خود فردی شاخص است تا جایی که وی را احمد بن حنبل زمان خود دانسته اند، طریق 9 قاعده ثابت کرده که حدیث مدینه العلم صحیح است .

5. در کتاب غایه المرام، سید هاشم بحرانی 89 روایت را از اهل سنت نقل کرده است و این در حالی است که وی از ترمذی، نسائی، طبرانی، بزار و ابی یعلی و ... این حدیث را نقل نکرده است.

6. سیوطی در کتاب تاریخ الخلفا نام 14 صحابی را آورده است که این حدیث را نقل کرده اند. احمد بن حنبل نیز در مسند خود به دو طریق آن را آورده است (ج5، حدیث 23453 و 23454)

7. حدیث ریاحب بن حرث: «عن رياح بن الحرث من طريقين إليه، قال: جاء رهط إلى علي فقالوا: السلام عليك يا مولانا، قال: «من القوم؟» قالوا: مواليك يا أمير المؤمنين، قال: «كيف أكون مولاكم و أنتم قوم عرب»؟ قالوا: سمعنا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يوم غدير خم يقول: «من كنت مولاه فإن هذا مولاه»، قال رياح: فلما مضوا تبعتهم فسألت من هؤلاء؟ قالوا: نفر من الأنصار فيهم أبو أيوب الأنصاري‌». ریاح بن حارث می گوید گروهی که هفت هشت ده نفر بودند، خدمت امیرالمومنین (ع) آمدند و گفتند: السلام علیک یا مولانا. حضرت فرمودند چگونه من مولای شما باشم در حالی که شما قوم عرب هستید؟ آنان گفتند مراد ما ولاء قومی و قبلیه ای نیست بلکه ولایت الهی است. ما شنیدیم که رسول خدا (ص) در روز غدیر فرمود: «من کنت مولاه فان هذا مولاه».

ریاح می گوید وقتی اینها رفتند، من دنبال آنها رفتم و سوال کردم اینها چه کسانی هستند؟ گفتند اینها گروهی از انصار بودند یکی از آنها ابوایوب انصاری صحابی پیامبر اکرم (ص) بود. این نشان می دهد که قضیه غدیر امر مخفی نبوده بلکه در میان مردم مطرح بوده است.

جریان آمدن سنگی از آسمان

8. جریان آمدن سنگی از آسمان: «و مما يدل على تواتره ما أخرجه أبو إسحاق الثعلبي في تفسير سورة المعارج من تفسيره الكبير بسندين معتبرين أن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لما كان يوم غدير خم نادى الناس فاجتمعوا، فأخذ بيد علي فقال: «من كنت مولاه، فعلي مولاه»، فشاع ذلك فطار في البلاد، و بلغ ذلك الحارث بن النعمان الفهري، فأتى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على ناقة له، فأناخها و نزل عنها، و قال: يا محمد! أمرتنا أن نشهد أن لا إله إلّا اللّه، و أنك رسول اللّه فقبلنا منك، و أمرتنا أن‌ نصلّي خمسا فقبلنا منك، و أمرتنا بالزكاة فقبلنا، و أمرتنا أن نصوم رمضان فقبلنا، و أمرتنا بالحج فقبلنا، ثم لم ترض بهذا حتى رفعت بضبعي ابن عمك تفضله علينا، فقلت: «من كنت مولاه فعلي مولاه»، فهذا شي‌ء منك أم من اللّه؟

فقال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «فو اللّه الذي لا إله الا هو ان هذا لمن اللّه عزّ و جلّ»، فولى الحارث يريد راحلته و هو يقول: اللهم إن كان ما يقول محمد حقا، فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم، فما وصل إلى راحلته حتى رماه اللّه سبحانه بحجر سقط على هامته، فخرج من دبره فقتله! و أنزل اللّه تعالى: ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾﴿لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ﴾ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ انتهى الحديث بعين لفظه، و قد أرسله جماعة من أعلام أهل السنة إرسال المسلّمات‌»[3] : «امام اسحاق ثعلبى» در تفسير خود آورده است: شخصى با «سفيان بن عيينه» ملاقات كرد و از وى پرسيد: آيه شريفه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ در شأن چه كسى نازل شده است؟ «سفيان» گفت: از مسئله‌اى مى‌پرسى كه پيش از تو كس ديگرى اين سؤال را از من نكرده است! سپس گفت: پدرم از «جعفر بن محمد» از آباى گراميش عليهم السّلام روايت كرده است كه در روز غدير خم، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مردم را بحضور خود طلبيد و همگان گرد آن حضرت، اجتماع كردند. آنگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست حضرت على عليه السّلام را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه»

مقام، موقعيت و مولويت حضرت على عليه السّلام شهرت يافت و به شهرها رسيد و مردم از موقعيت حضرت على عليه السّلام آگاه شدند. در اين هنگام بود كه «حارث بن نعمان فهرى» از انتصاب حضرت على عليه السّلام براى مقام مولويت اطلاع يافت، بلافاصله بر ناقه خود سوار شد و بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله‌ شتافت. ناقه را خوابانيد و پياده شد خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد و گفت: يا محمد! از سوى خدا، يكتائى خدا و نبوت خودت را ابلاغ كردى، پذيرفتيم؛ دستور دادى نماز را در پنج وقت بجاى آوريم، بجاى آورديم؛ فرمان دادى زكات بپردازيد، پرداختيم؛ امر كردى ماه رمضان روزه بگيريم، گرفتيم؛ اعلام كردى به حجّ بيت اللّه برويم، رفتيم، اين دستورها كافى نبود كه اينك بازوى پسر عمويت را برافراشته و او را بر ما برترى بخشيدى و به مقام مولويت برقرار داشتى!! و گفتى: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه»

اكنون اين سؤال مرا به خود مشغول كرده است كه آيا مقام مزبور از پيش خودت است، يا اين انتصاب از سوى خداى تعالى است؟

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به خدائى كه جز او خدائى نيست، اين انتصاب از سوى خداى تعالى است. «حارث» كه از اين موضوع سخت برآشفته بود، بلافاصله پشت به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله كرده، در حالى كه بسوى ناقه خويش مى‌رفت، مى‌گفت:

پروردگارا! اگر آنچه محمّد مى‌گويد حق است، سنگهائى از آسمان بر سر ما فرو ريز و يا ما را به عذاب دردناكى دچار گردان!! هنوز به ناقه‌اش نرسيده بود كه سنگى از آسمان بر سر او فرود آمد و از مقعدش خارج شد و به اين وسيله از پاى در آمد. خداى تعالى آيه ﴿سَأَلَ سائِلٌ ...﴾ (سوره معارج، آيه 1) را نازل فرمود.

علامه شبلنجی مصری شافعی صاحب نور الابصار ای حدیث را نقل کرده است. این قضیه را عده ای از اعلام اهل سنت از مسلمات گرفته اند. حلبی در سیره حلبی این حدیث را آورده است. در این باره نکاتی باقی است که در جلسه آینده بیان می شود.


[1] المراجعات، امام شرف الدین، ص361.
[2] المراجعات، امام شرف الدین، ص388.
[3] المراجعات، امام شرف الدین، ص402.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo