< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

99/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مساله معیار حقیقت و صدق

نقش قوای حسی در ادراکات تصوری و تصدیقی

در گفتار پیشین این مساله مطرح شد که باور به محسوسات و تصدیق آنها چگونه برای انسان حاصل می شود؟ آیا این امر کار ادوات حسی است یا کار قوه عاقله و عقل است یا اینکه فعل نفس است در مرتبه قوای حسیه؟

در نگاه ابتدایی به نظر می آید این تصدیق ها کار قوای حسی است اما این نگاه نادرست است. عده ای از بزرگان فلسفه این امر را کار قوه عاقله و مفکره دانسته اند، اما این دیدگاه نیز صحیح نیست. نظر صحیح این است که این امر فعل نفس است. نفس در مرتبه قوای حسیه، شان ادراک حسی دارد و حتی تصور هم که فلاسفه آن را کار قوه حسیه دانسته اند، کار نفس است و اینها جنبه ابزاری دارند. آنجایی نیز که مفاهیم کلی درک می شود، این نفس است که توسط عقل آن را درک می کند.

نقد و نظر

ابن سینا و صدرالمتالهین گفته اند اینکه ما حکم می کنیم که این شی محسوس وجود و آثار خارجی دارد، این امر از تجربه به دست آمده است. اما این تعبیر قابل تامل است. اگر مقصود از شی محسوس، شی محسوس خاص و جزئی باشد، ظاهر این است که درست نیست، زیرا ادراک حسی مربوط به حس است و تجربه آنجا است که می خواهد احکام کلی را بدست آورد. در تجربه نمی گوییم این آب سرد است، بلکه حکم کلی می شود. قوه تفکر نیز دخالتی در آنها ندارد، زیرا این ادراکات بدیهی هستند. پس نه قوه عاقله در این ها نقش دارد، زیرا اینها از امور جزئی حسی هستند و مربوط به نفس است که توسط قوای حسی آنها را درک می کند، و نه قوه تفکر در آنها نقش دارد، زیرا بدیهی و بی نیاز از فکر هستند.

نفس انسان وقتی از طریق حواس با شی خارجی تماس برقرار می کند هم از آنها صورت برداری می کند و هم به وجود خارجی آنها حکم می کند.

بتراند راسل از فلاسفه غربی در این باره گفته است: «اعتقاد ما به وجود عالم مستقل خارج از طریق برهان و استدلال حاصل نشده است. این اعتقاد به مجرد اینکه ما خود را قادر به تعقل بیابیم در ما حاصل می شود و چیزی است که می توان آن را اعتقاد غریزی نامید».[1]

سخنی از مرحوم علامه

علامه طباطبایی در کتاب نهایه الحکمه در این باره مطالبی را بیان کرده که حاصل آن چنین است:

    1. حس تنها صور اعراض خارجی درک می کند و نسبت به وجود و آثار آنها حکم و تصدیقی ندارد.

    2. تصدیق به وجود اعراض خارجی و آثار آنها کار عقل است.

    3. تصدیق عقلی مبتنی بر دو مقدمه است: آنچه را با حس خود درک می کند و دارای آثار خارجی است انسان در وجود آن نقشی ندارد. و هر چیزی که اینگونه باشد دارای وجود خارج از نفس انسان است. نتیجه اینکه اعراض که انسان با حس خود آنها را درک می کند و آثار خارجی دارند در خارج از وجود انسان موجودند.

    4. استدلال مزبور از طریق معلول بر علت یا علت بر معلول نیست یا یکی از دو معلول بر معلول دیگر نیست، بلکه تلازم هست اما مبتنی بر اصل علیت نیست، بلکه از یکی از دو امر متلازم است که تلازم آنها ذاتی است مثل تلازمی که میان شی و ثبوت آن شی برای همان شی است.

در بحث ما این دو امر متلازم چیست؟ 1. چیزی که وجودش مستقل از دیگری است این چیز در وجود آن چیز مستقل نقشی ندارد. 2. چیزی که مغایر با دیگری است و خارج از آن است، استقلال وجودی و مغایرت وجودی متلازمین است. [2]

ارزیابی کلام علامه

1. به نظر می رسد دلیل ایشان از باب مصادره به مطلوب است، زیرا در مقدمه اول وجود چیزی که با حس ادراک شده و دارای آثار خارجی است مسلم گرفته شده است، در حالی که اساسا بحث در اثبات همین مطلب است. در مقدمه دوم نیز گفته شده هر آن چیزی که وجود مستقل از ما دارد و ما در آن نقشی نداریم، در خارج از وجود ما وجود دارد. این مقدمه همان گویانه و از باب قضیه حمل اولی است (هر چیزی که خارج از ما وجود دارد، خارج از ما وجود دارد).

2. مرحوم علامه دو امر متلازم را اینگونه بیان کردند: ملازم اول چیزی است که دارای استقلال وجودی از ما است و ما در وجود آن نقشی نداریم. ملازم دوم چیزی است که وجودش با وجود ما مغایرت دارد. این سخن نیز تام نیست زیرا مقوله استقلال با مغایرت متلازمین نیستند. بله هر چیزی که مستقل از دیگری باشد، مغایر با آن است اما آیا هر چیزی که مغایر با دیگری باشد مستقل هم هست؟ این امر کلیت ندارد، مثلا وجود معلول غیر از وجود علت است اما مستقل از آن نیست یا وجود عرض غیر از وجود جوهر است اما از آن بی نیاز نیست.

بنابراین نظر صحیح درباره این مطلب که تصدیق به وجود محسوسات در عالم خارج، این است که این امر فعل نفس است و نه کار حواس به ما هی هی هست و نه فعل قوه عاقله. نفس از باب «النفس فی وحدتها کل القوا» همه این کارهای علمی و غیر علمی را انجام می دهد. اینها هم امر بدیهی هستند و نیازی به تفکر ندارد. در مورد صادق بودن آنها نیز گفته شد که آن مقدار بسیط آن که همه در آن اشتراک دارند، بدیهی و مطابق با واقع است، اما آنجا که تفصیل پیدا می کند محل اختلاف نظر است و احتمال خطا نیز در آنجا وجود دارد.

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.


[1] مسائل فلسفه، ج1، ص39.
[2] نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، مرحله 11، فصل 13.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo