< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

99/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مساله معیار حقیقت و صدق

در سوگ امام هادی (ع)

امروز سوم رجب مصادف با شهادت امام هادی (ع) است. این مناسب حزن آور را به محضر مبارک امام عصر (عج) و همه شیفتگان خاندان امامت و طهارت تسلیت عرض می کنیم.

هادی دین از جفای ظالمان مسموم شــــد ... عسکری از سایه مهر پدر محــــــروم شد

ای محبان پیمبر(ص) خادمان اهل بیت (ع)... کُشته اندر شهر غربت هادی معصـــوم شد

ای دریغا حجت حق را بکشتند از جفـــــــا ... فاطمه از این خبر آزرده و مغمـــــوم شد

تسلیت بادا تو را ای حجــــــة الله زمــان ... ای که آزرده دلت از داغ آن مظلـــــوم شد

دل پریشانم من و غمگین که از دست ستم... نور چشم فاطمه از زهر کین مسمــــوم شد

جان فدای نام و قبر و بارگاه اطهــــــرش ... سر فراز آن کس که بر آن مقتدا ماموم شد

خادم درگاه هـــــادی هستم و باشد مـــرا... فخر و عزت زآن که او بر عرشیان مخدوم شد[1]

سلام و درود ما به روح پاک امام هادی (ع). از آن روح پاک و مطهر درخواست داریم که به ما نظر کنند تا بتوانیم انشاءالله آنگونه که مرضی او و آباء طاهرین ایشان است عمل کنیم.

 

اشکال و جواب فخرالدین رازی بر معیار بداهت

سخن در معیار حقیقت و صدق بود. طبق دیدگاه مشهور و صحیح، معیار حقیقت، بدیهیات است. اشکالاتی بر این دیدگاه بیان شده که در حال بررسی آنها بودیم. فخرالدین رازی در «تفسیر کبیر» به مناسبت این آیه شریفه اشکالی را مطرح کرده است: « وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون‌»[2] : خداوند شما را از شکم های مادرهایتان متولد کرد در حالی که چیزی نمی دانستیند. برای کسب معرفت خداوند گوش و چشم ها و عقل و قوه تفکر را به شما عطا کرد تا از این ابزارهای معرفتی بهره برده و به معرفت دست یابید و شکرگذار نعمت های الهی باشید. فخرالدین رازی گفته است مفاد آیه شریفه این است که بشر در آغاز خلقت فاقد علوم و معارف می باشد و خداوند این حواس و قوای ادراکی را به انسان عطا کرده تا به واسطه آنها علوم و معارف را کسب کند.

فخرالدین رازی این اشکال را در مورد معرفت های بدیهی اینگونه مطرح می کند: تصورات و تصدیقات یا بدیهی و یا کسبی اند. تصورات و تصدیقات کسبی به واسطه بدیهیات حاصل می شوند، پس بدیهیات سابق بر کسبیات هستند. اکنون در اینجا این پرسش مطرح می شود که بدیهیات یا از آغاز خلقت برای انسان حاصل بود یا پس از آن بوجود آمده اند. فرض اول نادرست است زیرا وقتی که ما در رحم مادر بودیم علمی نداشتیم . فرض دوم نیز به این معنا است که بدیهیات کسبی باشند و در نتیجه به علوم دیگر وابسته هستند و اینگونه تسلسل حاصل می شود.

ایشان در پاسخ به این اشکال گفته اند: حق این است که علوم بدیهی در آغاز خلقت برای نفوس ما حاصل نبوده و بعدا حاصل شده است، اما این به معنای آن نیست که این علوم کسبی باشند. حصول آنها به این صورت است که در مرحله اول از طریق حواس، ماهیت و مفاهیم اشیا در اذهان ما حاصل می شوند. سپس در مقایسه این مفاهیم می یابیم که این مفاهیم دو گونه اند: برخی از آنها به گونه ای هستند که تصور کردن آنها کافی در تصدیق نسبت میان آنها است و برخی اینگونه نیست. از باب مثال ما تصوری از لفظ واحد، نصف و اثنین داریم. در سنجش آنها، همین که اینها را تصور کرده و نسبت نصف بودن واحد برای اثنین را تصور کنیم، حکم می کنیم که «واحد نصف اثنین است». در نمونه دیگر ما تصوری از جسم و حادث داریم، اما تصور این دو کافی در تصدیق اینکه جسم حادث است نیست، بلکه نیازمند حد واسط است. گونه اول را مفاهیم بدیهی و گونه دوم را مفاهیم کسبی و نظری گویند.[3]

حاصل پاسخ وی این است که مبتنی بودن بدیهیات اولیه بر حواس و علم حضوری پیشینی، خللی در بدیهی بودن آنها ایجاد نمی کند. به عبارت دیگر درست است که تصدیقات مبتنی بر تصورات است اما این متکی بودن دلیل بر کسبی بودن آنها نیست، زیرا تصدیق کسبی آن نیست که حصولش پس از خلقت انسان و در شرایط خاص باشد، بلکه تصدیق کسبی آن است که اذعان و حکم در آن نیازمند تفکر و تعقل باشد. بنابراین بدیهی یا کسبی بودن قضیه کاری به تصورات ندارد بلکه مربوط به اذعان به نسبت میان موضوع و محمول است. آنچه مهم است اذعان است که آیا نیازمند تفکر و حد وسط هست یا نیست.

 

اشکال و جواب دیگر

برخی گفته اند اگر در اصل تناقض تامل کنیم، معلوم می شود که امری ناممکن است، زیرا معنای آن این است که وجود و عدم یا اثبات و نفی یک چیز با توجه به وحدت های هشتگانه محال است. پس اصل تناقض مبتنی بر تصور «عدم» است در حالی که تصور «عدم» ممکن نیست، زیرا تصور چیزی مبتنی بر نوعی تمیز و تعین و ثبات است، در حالی که «عدم» هیچ کدام از این خصوصیات را ندارد. ممکن است بگویید درست است که عدم در عالم عین ثبوت ندارد، اما به لحاظ تصور ذهنی دارای ثبوت است. می گوییم این سخن مشکل را حل نمی کند، زیرا مفهوم عدم که در ذهن تصور می شود از اقسام مطلق ثبوت است در حالی که سخن ما از عدمی است که در مقابل مطلق ثبوت قرار دارد. اگر این عدم، ثبوت داشته باشد به این معنا است که قسیم شی قسم شی شود و این محال است.[4]

فخرالدین این اشکال را نقل کرده و پاسخی به آن نداده است، اما مرحوم شیخ طوسی در «تلخیص المحصل» به آن پاسخ داده و گفته اند: درست است که «عدم» ثبوت خارجی ندارد، اما همین نداشتن ثبوت خارجی، وجه تمیز آن در مقابل وجود است (وجود، ثبوت خارجی دارد و عدم ثبوت خارجی ندارد). همین امر کافی است در تصور نمودن مفهوم عدم. ذهن نیز جنبه مرآتیت دارد و تصور این عدم حکایت از ثبوت خارجی نداشتن آن است. بله تصور عدم، که ثبوت خارجی ندارد ممکن نیست اما تصور عدمی که ثبوت خارجی ندارد ممکن است. به بیان دیگر «نفی»، رفع اثبات خارجی است. و رفع اثبات خارجی، اثبات ذهنی است و منسوب به لااثبات خارجی است. و اینکه عدمِ ثبات خارجی دارای تصور ذهنی است با منسوب الیه آن که نفی ثبوت خارجی است منافاتی ندارد، زیرا در دو وعاء است. اکنون حکم به امتناع اجتماع و ارتفاع نفی و اثبات در اصل تناقض، مبتنی بر تصور نفی و عدم به لحاظ همین وصف است.

اما اینکه گفته اند از تصور عدم لازم می آید قسیم شی قسم شی شود، درست نیست، زیرا ذهن همان طور که می تواند عدم خاص را تصور کند می تواند عدم مقابل مطلق ثبوت را هم تصور کند. این عدم مقابل از این حیث که محکی و موضوع حکم است، قسیم مطلق ثبوت است، ولی از این حیث که حاکی و متصور در ذهن است، قسم مطلق ثبوت است. و اینکه یک چیز به دو اعتبار قسیم و قسم چیزی قرار گیرد مانعی ندارد، این مانند است که می گوییم: موجود یا ثابت در ذهن است یا غیر ثابت در ذهن، و لاموجود از این جهت که مقابل موجود است قسیم موجود است، اما همین لاموجود که در ذهن تصور شده است قسم موجود است.[5]

ادامه بحث را انشاء الله در جلسات بعد خواهیم داشت

 

﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] شعر از حضرت استاد، رجب المرجب، 1410 هـ ق، بهمن 1368ش، شب شهادت امام هادی (ع).
[3] مفاتیح الغیب، فخرالدین رازی، ج20، ص89- 90.
[4] المحصل، فخرالدین رازی، ص41.
[5] تلخیص المحصل، شیخ طوسی، ص30.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo