< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کاربردهای عقل و نقل

مساله بداء و بیان آن در روایات

در مورد مساله قضا و قدر این مساله مطرح شد که رخدادهای عالم، از مقدر و مقضی است و به صورت مکتوب ثبت شده است. این رخدادها در یک مرتبه در ام الکتاب ثبت است و آن قطعی و تغییر ناپذیر است. و در یک مرتبه در لوح محو و اثبات آمده است که مشروط و معلق است. در مورد خلقت لوح محو و اثبات نیز گفته شد این لوح حکمی دارد که از جمله آنها ایجاد انگیزه در مخاطبین به جهت امکان تغییر سرنوشت توسط اعمال خویش است.

مساله دیگری که در همین زمینه در روایات مطرح شده، مساله بداء است. بداء از اعتقادات شیعه است و کسانی که آن را انکار کرده اند به جهت درک نادرست از آن است.

بداء از دو جهت قابل توجه است: از یک جهت نشان دهنده آن است که قدرت الهی مضیق و محدود نیست. یهود دست خداوند را بسته می دانست. قرآن می فرماید: ﴿وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتان[1] . توجه به مساله بدا سبب می شود قدرت مطلقه الهی اظهار می شود و لذا در روایات آمده است: «مَا عُظِّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمِثْلِ الْبَدَاء»[2] . جهت دیگر بدا مربوط به انسان و تاثیر کارها و اعمال او در سرنوشت خویش است. خدای متعال بر اساس حکمت خویش و به جهت اعمال بندگان سرنوشت را تغییر می دهد. ﴿يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ﴾[3] . در روایات بیان شده که محو و اثبات در این لوح بر اساس کارهای نیک و بد فرد و خصوصا خدمت به خلق تغییر صورت می گیرد.

بحث بدا از مباحثی نیست که توسط تفکر عقلی مطرح شده باشد بلکه ائمه اطهار (ع) مطرح کرده اند و لذا باید دید تفسیر آنان از مساله بداء چیست. منکران بدا گفته اند بدا در مورد انسان نشان دهنده دو نقص است: یکی نقص در علم و دیگری تغییر اراده فرد . وجود این دو نقص در مورد خداوند محال است لذا بداء در مورد او شکل نمی گیرد. این انکار به جهت بد فهمیدن مساله بدا است. در روایات ائمه آمده است وقوع بدا در مورد خداوند به جهت جهل نیست «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْدُ لَهُ مِنْ جَهْل‌»[4] . بلکه او به همه چیز علم دارد «عَلِمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ كَان‌».[5] بدا در مورد خدای متعال به معنای ابداع و اظهار است.

ممکن است سوال شود اگر بداء به معنای ابداع است بهتر نبود از همین واژه استفاده می شد تا افرادی دچار گمراهی نشوند؟ پاسخ این است که بیان این دست مسائل به جهت امتحان است تا معلوم شود کسانی که به دنبال بهانه هستند چه کسانی هستند. از سوی دیگر اگر این اشکال وارد باشد ابتدا بر خداوند وارد است که چرا از تعابیری چون ﴿وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا﴾[6] و ﴿يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِم﴾[7] استفاده نموده است. و نیز اگر این اشکال بر شیعه وارد باشد که چرا لفظ بداء را به کار برده، بر حدیث پیامبر(ص) که در صحیح بخاری آمده است نیز وارد است که در آنجا نیز لفظ بداء آمده است: «إنّهُ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللّهِ أَنّ ثلاثةً فى بَنِى إِسْرائِيل: أَبْرَصُ وَأَقْرَعُ وَاعْمى بَدا للّهِ أَنْ يَبْتَلِيَهُمْ...»[8] . شارحان بخاری در شرح آن گفته اند بدا در این روایت به این معنا است که خداوند از قبل می دانسته و تصمیم داشته، اما به جهت مصالحی بعدا آن را اظهار می فرماید.

حکایتی در مورد طرح مساله بدا در همایشی با اهل سنت

در یکی از همایش های با اهل سنت مساله بدا مطرح شد. در آنجا عالم شاخصی بنام محمد عمر سربازی بود که دارای وقار بود. ما مساله بدا را مطرح کرده و آن را بر مبنای کلام اهل بیت (ع)‌ توضیح دادیم. از جمله این کلام امام صادق (ع)‌ در مساله بداء بیان شد که به این آیه استناد فرموند: ﴿وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاء﴾[9] . آن عالم گفت: این تفسیری که حضرت صادق (ع) از این آیه نموده چه تفسیری است؟ آیا تفسیر باطنی است یا از اشارات است؟ زیرا آیه بیان گر مساله انفاق است در حالی که بداء همه چیز از سلامتی و عمر و فقر و ... را در بر می گیرد.

با عنایات الهی چیزی به ذهنم زد و گفتم در «تفسیر البرهان»، اثر بدر الدین زرکشی آمده است که در میان روش های تفسیر قرآن بهترین روش، تفسیر قرآن به قرآن است، و امام صادق (ع) این گونه آیه را تفسیر فرموده اند زیرا در ادامه می فرماید: الم تسمع قوله تعالی ﴿يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ﴾[10] . حضرت می فرماید درست است که در آیه ﴿یدالله مغلوله﴾ مساله انفاق مطرح است اما عام و قانون این مساله در آیه دیگر آمده است.

جای تعجب است که مساله بدا با این روشنی و وجود این همه روایات، اما سلفی ها باز کتاب نوشته و عقیده شیعه به بدا را رد می کنند.

 

آیا انجام کارهای نیک و آثارآن عمومی است ؟ اینها هست اما علت تامه نیست . مجموعه آن باید در کنار هم باشد. مثل آشپزی که برخی جهات را رعایت کرده است

فایده دوم خلقت لوح محو و اثبات

گفته شد یکی از حکمت های بدا مربوط به انبیای الهی است. آنان گاه خبر از رخداد واقعه ای می نمودند اما آن واقعه به گونه یا دیگر رخ می داد. البته خدای متعال نشانه هایی را بیان می کند که عقیده مردم به کلام پیامبر سلب نشود .

در حديث معتبر آمده كه يهودئى بر حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گذشته گفت: السام عليك، حضرت در جواب فرمود: عليك، اصحاب عرض كردند كه اين يهودى جز اين نيست كه سلام كرد بر تو بمرگ يعنى بجاى سلام سام گفت و سام بمعنى مرگ است يعنى مرگ بر تو باد، حضرت فرمود كه: من هم همچنان بر او برگردانيدم، بعد از آن حضرت فرمود كه: اين يهودى را مى‌گزد مارى سياه در پشت گردنش، پس مى‌كشد او را، بعد از آن يهودى رفت و هيمه بسيار جمع كرده برداشته بزودى برگشت آن گاه حضرت رسول- صلّى اللّه عليه و آله- باو گفت: بگذار اين هيمه را، پس چون گذاشت ديدند كه مار سياهى در ميان هيمه است و دندان گذاشته بر چوبى حضرت فرمود كه: اى يهودى چه عمل كرده امروز؟- گفت: عملى نكرده ام مگر اين هيمه را كه برداشته‌ام و با من دو نان بود يكى را خوردم و ديگرى را بر مسكينى تصدّق نمودم، پس حضرت فرمود كه: بآن نان دفع كرده اللّه تعالى از او، و فرمود كه: «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَان‌» بدرستى كه صدقه دفع ميكند مردن بد را از آدمى‌.[11]

 

شیوه عملیاتی در آموزش در سیره معصومین

معصومین (ع) برای آموزش معارف دینی از شیوه های مختلفی استفاده می کردند که یکی از آنها آموزش عملیاتی بود. نمونه آن جریان اعطای مالی توسط پیامبر (ص) به دو نفر از اصحاب خویش و داغ نمودن سنگ و درخواست بیان آنچه مصرف کردند بود. نمونه دیگر جمع آوری هیزم در صحرا بود .

 

نمونه دیگر از کارکرد داوری عقل در میان نظریات

سخن در این بود که نقل وحیانی چه کارکردهایی در اعتقادات دینی دارد که از جمله، کارکرد معیار داوری و ارزیابی بیان شد. نمونه ای که برای این کارکرد بیان شد مساله قضا و قدر بود و گفته شد دیدگاه مرحوم علامه در میان تفسیر هایی که در این باره ارائه شده به جهت استفاده از قرآن و روایات و هماهنگ تر بودن با آن، دیدگاه بهتری است.

نمونه دیگر در این باره مساله دیدگاه ها در مورد اراده الهی و نقش اراده انسان در افعال خویش است. در این باره اختلاف سنگینی میان اشاعره و عدلیه در گرفته است. اشاره معتقد است اراده الهی به همه چیز حتی افعال بد انسان تعلق می گیرد. استناد آنها به مساله قدرت مطلقه الهی است. در نقطه مقابل عدلیه معتقد است اراده الهی تنها به طاعات تعلق گرفته و معاصی از اراده ایشان خارج است. استناد اینان مساله عدل الهی است.

برای داوری در این نزاع به سراغ روایات می رویم و معلوم می شود که کلام هر دو هم درست است و هم نادرست. اگر اراده را اراده تکوینی بگیریم، قول اشاعره درست است، و اگر اراده را ارده تشریعی بگیریم قول عدلیه درست است. در کلام هر دوگروه میان این دو اراده خلط شده است. اراده تشریعی الهی تنها به طاعات تعلق گرفته است اما در عالم واقع و تکوین هر چه بخواهد واقع شود به اراده تکوینی الهی است. البته باید این نکته را مد نظر داشت که از جهت تکوینی آنچه رخ می دهد افاضه وجود است و لذا حسن است. مرحوم شیخ صدوق این کلام امیرالمومنین (ع) را نقل کرده که فرمود: « الْأَعْمَالُ عَلَى ثَلَاثَةِ أَحْوَالٍ فَرَائِضُ وَ فَضَائِلُ وَ مَعَاصِي وَ أَمَّا الْفَرَائِضُ فَبِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِرِضَى اللَّهِ وَ قَضَاءِ اللَّهِ وَ تَقْدِيرِهِ وَ مَشِيَّتِهِ وَ عِلْمِهِ وَ أَمَّا الْفَضَائِلُ فَلَيْسَتْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ لَكِنْ بِرِضَى اللَّهِ وَ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ بِمَشِيَّتِهِ وَ بِعِلْمِهِ وَ أَمَّا الْمَعَاصِي فَلَيْسَتْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ لَكِنْ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ بِمَشِيَّتِهِ وَ بِعِلْمِهِ ثُمَّ يُعَاقِبُ عَلَيْهَا»[12] : اعمال بر سه حال است واجبات و فضيلت‌ها و گناهان اما واجبات بامرى خداى عز و جل و برضاى خدا و بقضاى خدا و تقدير و مشيت و عمل اوست. و اما فضيلت‌ها بامر خدا نيست و ليكن برضاى خدا و بقضاى خدا و بقدر خدا و بمشيت و بعلم خدا است. و اما گناهان بامر خدا نيست و ليكن بقضاى خدا و بقدر خدا و بمشيت و بعلم او است. بعد از آن بر آنها عقاب ميفرمايد.

در روایت دیگری امام رضا(ع)، در پاسخ این اشکال که چگونه کار عیسی(ع) در ساختن پرنده از گل، برای اثبات نبوت خود، و کار سامری در ساختن گوساله برای ابطال نبوت موسی(ع)، به مشیت خداوند بوده است؟ فرمود: خداوند، دو گونه مشیت و اراده دارد: اراده حتمی و اراده عزمی [تکوینی و تشریعی] او از چیزی نهی می‌کند، ولی تحقق آن را می‌خواهد (از نظر تشریعی اراده نکرده است، اما هرکسی با سوء اختیار خود آن را انجام دهد، فعل او به اراده تکوینی خداوند صورت گرفته است) و به چیزی امر می‌کند و آن را نمی‌خواهد (به اراده تشریعی می‌خواهد، ولی هرگاه فردی به سوء اختیار آن را انجام ندهد، اراده تکوینی خداوند نیز در آن مورد تحقق نیافته است)[13] .

 


[8] صحیح بخاری، ج4، ص172.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo