< فهرست دروس

درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نبوت (حقیقت و خاستگاه پیامبری)، نقد ادعای تناقض در قرآن

ادعای تناقض در قرآن مربوط به زمان خلقت آسمان و زمین

سخن در بررسی و نقد دیدگاه نویسنده مسیر پیامری درباره نبوت و گزینش بشری بودن آن بود. از جمله ادله ای که وی بیان کرده وجود تناقض در کتاب های آسمانی است. وی گفته است اگر کتاب های انبیاء از سوی خداوند آمده بود نباید در میان آنها تعارضی وجود می داشت و حال آنکه در آنها تعارض هست. وی به دو مورد اشاره کرده است که از جمله آنها این است که گفته است: قرآن کریم در جایی می گوید خلقت زمین و آسمان شش روز طول کشیده است، اما در برخی آیات دیگر زمان آن را 8 روز دانسته است.

 

نقد و بررسی

تعارض دو گونه است: تعارض بدوی که بر اساس فهم و درک عقلایی قابل رفع است مانند تعارض عام و خاص، به این معنا که عام حکمی کلی را بیان کرده است، اما خاص حکمی بر خلاف آن می گوید. فهم عرفی این است که مراد از عام از همان ابتدا معنای خاص هم بوده است. مجمل و مبین و مطلق و مقید هم همین گونه است. گونه دوم، تعارضی است که قابل رفع نیست، مثلا معلم می گوید همه دانش آموزان اعم از کسانی که غیبت غیر موجه داشته اند یا نداشته اند، نمره انضباطی خوبی آورده اند. بعد فردا بگوید کسانی که غیبت غیر موجه داشته اند نمره خوبی ندارند. این دو کلام با هم تناقض آمیز است.

در بحث ما نیز ببینیم آیا مساله زمان خلقت آسمان ها و زمین که در جایی شش روز و در جایی 8 روز بیان شده تناقض بدوی دارند یا نه؟ قرآن کریم در سوره فصلت آیات 9 تا 12 چنین می فرماید:

«قُلْ أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذي خَلَقَ الْأَرْضَ في‌ يَوْمَيْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً ذلِكَ رَبُّ الْعالَمينَ (9) وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فيها وَ قَدَّرَ فيها أَقْواتَها في‌ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلينَ (10) ثُمَّ اسْتَوى‌ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ (11) فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في‌ يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى‌ في‌ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ»[1] : بگو آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد و براى او همانندهايى قرار مى‌دهيد؟! او پروردگار جهانيان است! (9) او در زمين كوه‌هاى استوارى قرار داد و بركاتى در آن آفريد و موادّ غذايى آن را مقدّر فرمود، - اينها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان! (10) سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود؛ به آن و به زمين دستور داد: «به وجود آييد(و شكل گيريد)، خواه از روى اطاعت و خواه اكراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت مى‌آييم(و شكل مى‌گيريم)!» (11) در اين هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و در هر آسمانى كار آن(آسمان) را وحى(و مقرّر) فرمود، و آسمان پايين را با چراغهايى‌[ ستارگان‌] زينت بخشيديم، و(با شهابها از رخنه شياطين) حفظ كرديم، اين است تقدير خداوند توانا و دانا!

آیا این آیات با آیات متعددی که خلقت آسمان و زمین را در شش روز می داند قابل جمع است؟ عده ای از مفسرین در صدد حل این مساله بر آمده و وجهی را بیان کرده اند. زمخشری در کشاف، ج3، ص 188 ، مرحوم طبرسی در مجمع البیان، ج 7-،8 ص 5 ، فخر رازی در مفاتیح الغیب، ج 27، ص 103، تفسیر بیضاوی، ج4، ص 72، تفسیر المراغی، ج24، ص111، ابوالفتوح رازی ، ج17، ص61، منهج الصادیقین، ج 4، ص 184، روح المعانی، ج 24، ص 156، شوکانی، ج 4، ص 503 از آن جمله اند. حاصل بیان اینان این است که در آیات 9 تا 12 سوره فصلت دو احتمال وجود دارد که یکی تعارض دارد و دیگری ندارد. اگر آیه نهم و دهم را مستقل بگیریم، یعنی خلقت زمین و خلقت کوهها و رودها و ... جدا بوده، در این صورت جمع آن شش روز می شود که با دو روز خلقت آسمان ها، جمعا 8 روز می باشد. اما احتمال دیگر این است که بگوییم این دو آیه یک معنا را بیان می کند آن خلقت زمین و ما بینهما است و کل آن 4 روز طول کشیده است، یعنی آن دو روز هم در چهار روز وجود دارد. بنابراین این 4 روز با دو روز خلقت آسمانها 6 روز می شود که با آیات دیگر هماهنگ است. این گونه تعبیر هم عرفی و صحیح است. مثلا فردی می گوید: از بصره تا بغداد را 10 روزه رفتم و بعد بگوید: 15 روز از بصره به کوفه رفتم. مراد این است که سفر من از بصره تا بغداد 10 روز و از بغداد تا کوفه 5 روز طول کشیده است.

نویسنده مسیر پیامبری به این وجه اشکال کرده و گفته است: «ظاهر آیات 9 تا 12 فصلت، حکایت از آن دارد که آسمان و زمین و ما بینهما که احتمالا شامل کوهها و تقدیر روزی و مانند آن است طی مدت 8 روز آفریده شده است. هر گونه توجیهی بر خلاف ظاهر و بدون دلیل موجه، مردود است»[2] . وی در این عبارت قبول دارد که اولا بیان این آیات نص نیست و ظاهر است و ثانیا قبول دارد که می توان آن را توجیه کرد، اما می گوید دلیل و توجیهی برای آن وجود ندارد.

اما ما می گوییم دلیل داریم و آن این قاعده است که انسان عاقل و صاحب خرد بدون دلیل و عمدا تعارض نمی گوید. بر این اساس اگر کلامی از او دیدیم نباید زود حمل بر تعارض کنیم، بلکه باید ببینم آیا توجیهی دارد یا نه. خدای متعال قرآن کریم را بر اساس قواعد عقلایی نازل کرده است کما اینکه می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُم‌»[3] و «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‌»[4] . بنابراین در قواعد عقلایی هر حکمی باشد و مقتضای حکمت عقلانی باشد، می توان در قرآن پیاده کرد. اکنون می گوییم طبق قاعده عقلایی انسان حکیم عمدا حرف تناقض آمیز نمی زند و اگر مطلبی را به گونه ای بگوید که ظاهرش تناقض است، ما ابتدا به سراغ توجیه آن می رویم.

نکته دیگر اینکه هر وقت بخواهیم به دلیل لفظی استناد کنیم اما احتمالی وجود داشته باشد که مانع از این استناد باشد، مصداق قاعده «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» است. پس بر خلاف آنچه نویسنده گفته است این خلاف ظاهر دلیل دارد و آن توجیه عقلانیت و حکمت گوینده است. این قاعده در مورد هر انسان عاقلی جاری است، و لذا در باره خدای متعال به طریق اولی این قاعده جاری است.

وجوه دیگری درباره این آیات بیان شده که انشاءالله در جلسه آینده بیان می کنیم.

 

درخشش علم در پرتو فضایل اخلاقی

حیات و رشد ما حوزویان و حوزه های علمیه به امور اخلاقی است و الا علم به تنهایی فایده ای ندارد. علم اگر با منش متواضعانه و زی طلبگی همراه شود، درخشش پیدا می کند.

یکی از دوستان می فرمود: مرحوم آیت الله خوئی در جایی تدریس داشتند و بعد از ایشان آیت الله حکیم همان جا تدریس داشتند. یک روز که آیت الله خوئی بعد از درس گرم سوال و جواب بودند، یک مرتبه آیت الله حکیم رسیدند. ایشان به هم ریختند و یک مرتبه کتابها را جمع کرده و سه بار فرمودند: «غفلنا یا سیدنا»

بنده درس آیت الله انصاری شیرازی می رفتم. بعد از ایشان مرحوم آیت الله تبریزی درس داشتند. ایشان هم خیلی مراقب بودند که نکند درسشان طول بکشد و آیت الله تبریزی برسند و جلسه ایشان تمام نشده باشد.

آیت الله انصاری شیرازی خیلی متواضع بودند و از این جهت به نظر من رودست نداشتند. ایشان با اینکه خود مجتهد و از شاگردان علامه طباطبایی و مبارز و عالم توانمندی بودند، اما ذره ای برای خودشان شان قائل نبودند. یک موقع دیدم ایشان بچه کوچکشان را خود بغل کرده و درمانگاه می بردند. در مسجد گوهرشاد یک موقع ایشان را دیدم که نماز جماعت شرکت کرده بودند و آن انتهای صف می ایستادند. من ایشان را دیدم و رفتم که احترام کنم و خم شدم دست ایشان را ببوسم، اما ایشان خیلی سریع و قبل از اینکه من موفق به این کار شوم، دست مرا بوسیدند.

تصویری از ایشان وقتی که مقام معظم رهبری به قم آمدند هست که ایشان میان مقام معظم رهبری و آیت الله مکارم روی صندلی نشسته اند، اما با حالتی بسیار متواضعانه، با اینکه از نظر سن و جایگاه علمی مورد قبول همه بودند.

مرحوم آیت الله انصاری همچنین خیلی ساده زیست بود. منزل ایشان در کوچه ای یک متری هست و هر چه تلاش کردند ایشان را جابجا کنند حاضر نشد. وقتی مقام معظم رهبری به دیدار ایشان آمده بودند تا سر کوچه پای برهنه به استقبال ایشان رفتند.

 


[2] مسیر پیامبری، صدیقه وسمقی، ص118.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo