< فهرست دروس

درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نبوت (حقیقت و خاستگاه پیامبری)، نقد ادعای تناقض در قرآن

خلاصه ای از مباحث گذشته

دیدگاه رایج و اجماعی درباره نبوت در میان مسلمانان و سایر ادیان آسمانی این است که پیامبران از سوی خدای متعال به منظور هدایت بشر برگزیده و فرستاده شده اند. در مقابل دیدگاهی از سوی نویسنده کتاب مسیر پیامبری مطرح شده که نبوت را گزینش الهی ندانسته، بلکه آن را امری صرفا بشری دانسته است. طبق نظر او پیامبران انسان های برجسته ای بودند که احساس مسئولیت کرده و متناسب با جوامع خویش از دستور العمل هایی را بیان کرده اند.

در بررسی این دیدگاه ابتدا به روش شناسی بحث پرداختیم و بررسی شد که با چه روشی می توان درباره این دیدگاه و مساله پیامبری صحبت کرد. اینکه عقل در این بحث چه چایگاهی دارد؟ و اینکه آیا می توان از نقل در اثبات و رد این دیدگاه استفاده کرد یا نه؟

سپس به بررسی ادله عقلی و نقلی دیدگاه رایج پرداختیم، و بعد از آن ادله ای که صاحب این دیدگاه بیان کرده را مورد بررسی قرار دادیم. عمده ادله وی این است که دیدگاه رایج لوازمی دارد که نمی توان پذیرفت، و چون این لوازم قابل پذیرش نیست، پس اصل دیدگاه مردود است.

نکته: دو شکل از قیاس استثنایی است که مورد پذیرش همه است، حتی در منطق ریاضی جدید که برخی اشکال قیاس را خدشه کرده اند، در مورد این دو خدشه ای وارد نکرده اند. یکی استثناء عین مقدم که نتیجه می دهد عین تالی را، مانند اینکه «اگر خورشید طلوع کرده باشد روز است. لکن خورشید طلوع کرده پس روز است». دوم استثناء نقیض تالی است مانند اینکه «اگر هوا روشن باشد خورشید طلوع کرده است. لکن هوا روشن نیست پس خورشد طلوع نکرده است». آیه شریفه «لو کان فیهما الهه اله الله لفسدتا» نیز از همین قبیل است. نویسنده عمده از شکل دوم قیاس استثنایی استفاده کرده است.

اشکال اول نویسنده این است که اگر نبوت گزینش الهی باشد باید در همه مکان ها و زمان ها پیامبر می بود و چون چنین نیست پس معلوم می شود نبوت امری الهی نبوده است. در نقد این اشکال گفته شد: این عمومیت اختصاصی به نبی ندارد و طبق دلیل عقلی و نقلی آنچه باید عمومیت داشته باشد حجت الهی است. این حجت هم گاه نبی و گاه وصی اوست. نکته دیگر اینکه سنت هدایت الهی تکوینا و تشریعا تدریجی است و طبق اسباب و مسببات صورت می گیرد، مثلا در ام القری یعنی جایی که مرکزیت دارد پیامبر مبعوث شده و از طریق پیک، معارف الهی را به نقاط دیگر انتقال می دهد.

 

فایده شبهات و اشکالات برای تقویت جبهه حق

معمولا میکروب ها ضرر دارند اما اگر همین ها نباشد رشد و پیشرفت بشر هم صورت نمی گیرد. این همه علوم بشر که پیشرفت کرده به خاطر همین سختی ها و مشکلات است، لذا گفته اند: «الحاجه أم الاختراع». در مباحث معرفتی نیز همین گونه است، مثلا عبدالجبار معتزلی ادله امامت را نقد می کند، اما سید مرتضی در مقابل او ایستاده و کتاب ارزشمند «الشافی» را می نویسند. یا مثلا عبدالعزیزر دهلوی کتاب «تحفه اثنی عشریه» را نوشت، در مقابل میر حامد حسین هندی ایستاد و کتاب گرانسنگ «عبقات» را نوشت. اگر این دو کتاب از سوی مخالفین نوشته نمی شدند، این انگیزه هم برای تبیین این مسائل رخ نمی داد. در زمان ما نیز دکتر سروش که دائم به مباحث معرفتی گیر می دهد - و نمی کند که از این قدرت خدادادی برای درست کردن استفاده کند- شبهه وارد می کند و کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت را می نویسد. آیت الله سبحانی به نقد وی پرداخت و بعد آیت الله جوادی وقت گذاشتند و کتاب شریعت در آینه معرفت را نوشتند.

اشکال دوم وی این بود که اگر نبوت امر الهی است باید نیمی از انبیاء از زنان می بودند و الا بر خلاف عدل الهی بود. در نقد این سخن مباحثی بیان شد و این نتیجه به دست آمد که اتفاقا مقتضای عدل الهی این بود که انبیا را از مردان انتخاب کند. این مساله نه به خاطر شخصیت و مقام زن در مقابل مرد، بلکه به خاطر مصالحی بوده که جامعه بشری آن را اقتضا کرده است.

 

اشکال دیگر نویسنده، وجود تناقض در کتب آسمانی

نویسنده کتاب مسیر پیامبری در اشکال دیگری گفته است: اگر نبوت امر الهی می بود و کتاب های دینی مثل قرآن کریم و تورات و انجیل، آسمانی و از جانب خداوند می بودند نباید اولا در میان این کتاب های آسمانی تعارض می بود و ثانیا نباید مطلبی بر خلاف کشفیات علم بشر در آنها می بود و حال آنکه چنین نیست. وی ابتدا برخی از مطالب عهدین را به عنوان تناقض ذکر می کند.

از نظر ما که معتقد هستیم در عهدین فی الجمله تحریف صورت گرفته است، اگر تعارضی باشد کاشف از فعل الهی نیست، بلکه به جنبه بشری آن ها بر می گردد. اما قرآن کریم وحی الهی است و طبق ادله در آن خطا و اشتباهی راه ندارد و کلام الهی قطعا نباید تعرض داشته باشد و ندارد. همچنین برخلاف علم هم نیست. اگر آنچه علم کشف کرده به یقین صد در صد رسیده باشد نباید قرآن بر خلاف آن باشد اما اگر آنچه علم نامیده می شود به مرز قطع و یقین نرسیده باشد، مخالف قرآن با آن مشکلی ایجاد نمی کند

 

تفاوت دیدگاه سروش و نویسنده مسیر پیامبری

دیدگاه سروش این بود که پیامبران برگزیده الهی هستند اما بقیه امور به خود آنها واگذار شده است. او می گوید: آنچه پیامبر آورده است محصول تجربه وی است. این تجربه گاه تجربه ای عرشی است مانند «هو معکم اینما کنتم» و گاه تجربه های اجتماعی است. در مورد تجربه های دسته اول خطایی نیست اما در مورد آنچه مربوط به وقایع طبیعی و مسائل اجتماعی و تاریخ بوده است ممکن است خطا رخ داده باشد. وی می گوید: خطا در حوزه عبادیات و متافیزیک برای پیامبر نبوده است، اما در حوزه طبیعت و جامعه و تاریخ برای وی خطا رخ داد است، به همین خاطر در عبادیات باید از پیامبر تبعیت کنیم اما در مسائل تاریخ و طبیعیات و اجتماعیات این تبعیت لازم نیست.

نویسنده کتاب مسیر پیامبری سخن دیگری دارد و می گوید: مساله پیامبری از ابتدا تا انتها امری بشری است. دو فرق میان سخن وی و سخن آقای سروش است: اول اینکه وی معتقد نیست خداوند پیامبرانی فرستاده است در حالی که سروش می گوید پیامبران فرستادگان خداوند هستند. دوم اینکه سروش میان عبادیات و اجتماعیات تفکیک قائل شده است اما نویسنده همه اینها را یکجور می داند.

اندیشه سروش برگرفته از سخنان بولتمان است. سروش می گوید: باید اهداف کلی و کلان دین مانند توحید و امنیت را گرفت زیرا اینها اموری ثابت و فرا زمانی هستند، اما قالب ها و روش ها و شیوه های رسیدن به آنها را عصری کرد. وی اجتهاد را همین گونه معنا می کند. مثلا طبق نظر وی مثلا اعلامیه حقوق بشر در دوران ما امری مدرن و مهم است لذا ما باید در حوزه حقوق مسائل مدنی و روابط اجتماعی باید بر فرم و قالب آن جلو رویم و اگر دین ما با آنها فرق می کند، دین را کنار بگذاریم.

ریشه این حرف مربوط به متکلم آلمانی، رودلف بولتمان است. بولتمان در زمان هایدیگر می زیسته و با هم در یک دانشگاه بودند. وی تحت تاثیر اندیشه های هایدگر است که هرمنوتیک فلسفی را مطرح کرد و گفت: معنا متغیر است و ثابت نیست و هر کس هر چه از متن فهمید همان درست است. یکی از اندیشه هایی که بولتمان مطرح کرد، اسطوره زدایی از دین بود (ما که می گوییم اسطوره زدایی یعنی خرافه زدایی) اما وی می گفت: باید پیام های اصلی دین را بگیریم و قالب های کهنه را کنار بگذاریم. این همان نظریه آقای سروش در قبض و بسط تئوریک شریعت است. سروش توانسته اندیشه های دیگران را خیلی قوی منتاژ کرده و بیان کند.

لزوم یادگیری علوم جدید برای مبلغان

متاسفانه برخی دانشجویان که تا پارسال دیپلم بودند و کسی آنها را تحویل نمی گرفت وقتی وارد دانشگاه می شوند یک مرتبه احساس می کنند که کسی شده اند. برخی اساتید با عنوان دکتر و بیان برخی اصطلاحات از جهت روانی روی آنها اثر می گذارند، به همین خاطر وقتی سخن از دین و امام صادق (ع) و مانند اینها را برای آنها بیان می کنیم، آنها را اموری قدیمی و مربوط به گذشته می دانند.

مبلغ اگر بدون آشنایی با مسائل روز و توانمنندی علمی لازم وارد دانشگاه شود روشن است که نمی تواند ارتباط درستی با دانشجویان برقرار کند و اینان به سراغ همان اساتید خویش می روند. بنابراین باید علوم روز را یاد گرفت و برای آن وقت گذاشت.

امام صادق (ع) برای اینکه یکی از شاگردان خود را در مباحث خداشناسی و مناظره قوی کند، ساعت ها برای وی کلاس درس یک نفره گذاشتند، یا امام راحل برای نقد یک سخن سخیف کسرایی، درس را تعطیل کرده و چند وقت به سراغ پاسخ به آن رفتند.

 

موارد تناقض مورد ادعای نویسنده در قرآن

1. قرآن در سوره فرقان آیه 59 می فرماید: «الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في‌ سِتَّةِ أَيَّام‌».[1] این مضمون در سوره سجده آیه 4، سوره ق آیه 38 نیز آمده است. در سوره اعراف، آیه 54 و سوره یونس آیه 3 ، و سوره هود، آیه 7 و سوره حدید آیه 4 نیز مساله خلقت آسمان و زمین در شش روز آمده است اما عبارت «بینهما» نیامده است.

اما در صورت فصلت آیه 9 تا 12، خداوند بیان می کند که زمین را در دو روز آفرید و بعد به خلقت آسمان و زمین پرداخت و مجموعا این خلقت 8 روز طول کشید.

نویسنده می گوید خلقت در شش روز با خلقت در هشت روز با هم تعارض دارد، علاوه بر اینکه این مساله خلقت با علم جدید هم نمی سازد، زیرا طبق این آیه کار خلقت پایان یافته است اما طبق یافته های جدید جهان آفرینش دائما در حال خلق جدید است و بسط پیدا می کند[2] .

2. نمونه دیگر مربوط به آیه 228 سوره بقره است : «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ».[3] در ابتدا بیان می کند که حقوق زن و شوهر با هم برابر است و بعد می فرماید: مردان یک درجه بالاتر هستند. این نیز یکی از تناقض های قرآن است.[4]

 

نقد و بررسی

از باب مقدمه می گوییم که تعارض به سلب و ایجاب است که یا از باب تناقض است و یا از باب تضادی است که سومی ندارد. تعارض دو گونه است: تعارض بدوی و ابتدایی و تعارض غیر بدوی. تعارض بدوی آن است که با تامل قواعد عقلایی و محاوره آن تعارض حل می شود، مثل تعارض در عام و خاص، یا مطلق و مقید. معنای عام در اینجا این است که در همان ابتدا معنای خاص هم مورد نظر بوده است اما بیان نشده است، مثلا معلمی به دانش آموزان خود می گوید: نمرات انضباط همه دانش آموزان خوب است، بعد می گوید: نمرات دانش آموزانی که غیبت غیر موجه دارند خوب نیست. ظاهر این کلام تعارض است اما عقلا می گویند این معلم متعارض حرف نزده است، بلکه مراد وی از همه دانش آموزان در کلام اول، دانش آموزانی است که غیبت غیر موجه نداشته باشند. اکنون در بحث ما نیز آیا آیه شریفه که می فرماید: آسمان زمین در شش روز خلق شده و بعد می فرماید: 8 روز، آیا از قسم تعارض بدوی است یا تعارضی که قابل حل نیست؟ انشاءالله این بحث در جلسه آینده بررسی می شود.


[1] سوره فرقان، آه 59.
[2] مسیر پیامبری، ص117.
[4] مسیر پیامبری، ص121.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo