< فهرست دروس

درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نبوت (حقیقت و خاستگاه پیامبری)، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر

نقش بی بدیل مادری و مساله پیامبری زنان

یکی از وجوهی دیگری که برای عدم انتنخاب زنان به عنوان پیامبر بیان شده مساله نقش مادری آنان است. این نقش یکی از نقش های بی بدیل زنان است که خدای متعال به عنوان تربیت نسل های صالح بر آن اهتمام ورزیده است. روشن است که این نقش تبعاتی همچون دوران بارداری، دوران شیردهی و نیز وقت گذاشتن برای تربیت فرزندان را به همراه دارد. اکنون سوال این است که آیا ایفای این نقش مهم به صورت کامل و مستوفا با ایفای نقش نبوت قابل جمع است یا نه؟ و اگر قابل جمع است به نحو مطلوب یا درصد پایین؟

اینکه اصلا نقش مادری و نقش پیامبری قابل جمع نباشد درست نیست، اما به نحو مطلوب که زمان لازم و کافی برای مادر نسبت به تربیت فرزندان با وجود عهده دار شدن مسئولیت پیامبری وجود دارد یا نه قابل تامل است، خصوصا اینکه اضطراری به حضور زن در نقش پیامبری نیست و مردان می توانند این نقش را ایفا کنند. ایفای نبوت به نحو مطلوب که وقت تمام برای آن قرار داده شود و نیز نقش مادری به نحو مطلوب با هم رخ نمی دهد. با توجه به این مساله اگر امر دائر شود که خداوند پیامبری را برگزیند که از جنس زن باشد و تبعات مادری را به همراه داشته باشد و یا از مردان استفاده کند که این تبعات را نداشته باشد. روشن است که خداوند امر راجح را رها نکرده و مرجوح را برگزیند.

بر اساس آنچه گفته شد معلوم می شود که اتفاقا در مساله پیامبری زنان و انتخاب الهی، نتیجه برعکس آن چیزی است که نویسنده کتاب مسیر پیامبری گفته است. وی گفته است با توجه به اینکه نیمی از مردم زنان هستند، عدم انتخاب زن به عنوان پیامبر با عدل الهی سازگار نیست. در پاسخ می گوییم طبق ادله عقلی و نقلی، بیان شد که نبوت امر الهی است و لازمه عدل الهی این است که پیامبران از زن نباشند، چرا که در این صورت برگزیدن امر مرجوح بر امر راجح پیش می آید. خلطی که در استدلال نویسنده صورت گرفته این است که وی کمیت را ملاک عدالت دانسته است، در حالی که ملاک عدالت قرار گرفتن هر چیزی در جای خود است. به عنوان مثال اگر کارخانه ای تنها تولید کننده لباس است و او بیاید و همه لباس هایش را مردانه تولید کند، خب روشن است که مردم وی را زیر سوال می برند که چرا همه لباس هایت را مردانه دوختی؟

شبهه امتداد رهبری و جواب

برخی اشکال کرده و گفته بودند که چرا رهبری در کشور ما بیش از ده سال است. باید بعد از ده سال وی کنار گذاشته شده و فرد دیگری مسئولیت را به عهده بگیرد. این سخن اشتباه است زیرا باید دید ملاک رهبری چیست؟ آیا ملاک آن تقسیم کار میان برخی افراد است یا ملاک مدیریت صحیح و الهی است. اگر ملاک دومی باشد تا وقتی این ملاک باقی است، رهبری نیز می تواند امتداد داشته باشد.

 

هدف و غرض نبوت سه چیز است: یکی معرفت و تعلیم معارف الهی است. دوم بشارت و انذار و نقش انگیزشی، و سوم مدیریت اجتماعی و زعامت سیاسی است. عمده این سه محور است اما اهدافی مثل اسوه بودن عملی و هدایت باطنی و مانند آن نیز وجود دارد. اکنون اگر مرد به عنوان نبی انتخاب شود، این اهداف به صورت کامل محقق می شود اما اگر از زنان انتخاب شود برخی از این اهداف به صورت کامل قابل تحقق نیست و گفته شد از آنجا که بدیل وجود دارد، واگذاری آن به زنان مرجوح است و خدای متعال فعل مرجوحی انجام نمی دهد.

بنابراین اینکه خدای متعال انبیای الهی و اوصیا ایشان را از جنس مردان انتخاب کرده، مطابق با عدالت بوده است، زیرا وضع کل شی فی موضعه تحقق یافته است، اما اگر می خواست از زنان بر می گزید، اتفاقا بر خلاف مقتضای عدالت عمل کرده بود.

 

قاعده عدم مقابله نامعلوم ها با معلوم ها

اگر آمدیم و این وجوه را مورد مناقشه قرار دادیم می رسیم به این مطلب که اولا ادله عقلی و نقلی بیان می کند که اصل نبوت قطعا باید باشد. ثانیا طبق ادله، همه انبیا از مردان انتخاب شده اند «و ما ارسلناک من قبلک الا رجالا». اکنون می گوییم: چرا خداوند از میان زنان به عنوان نبی انتخاب نکرده است؟ در اینجا اگر بگوییم نمی دانیم باز مشکلی ایجاد نمی شود، زیرا بخش اول که لزوم بعثت انبیا و مرد بودن همه آنها بود، به دلیل قطعی ثابت شده و برای ما معلوم است، اما چرایی و وجه آن نامعلوم، آن معلوم بودن بر این نامعلوم بودن حاکم است.

در روایتی از هشام نقل شده است که گفت: در مصر فردى زنديق مى‌زيست كه سخنانى از حضرت صادق عليه السّلام به او رسيده بود، روزى به مدينه آمد تا با آن حضرت مباحثه كند؛ وى را نيافت، گفتند به مكّه رفته، آنجا آمد، ما با آن حضرت مشغول طواف بوديم كه به آن حضرت نزديك شده و سلام كرد، حضرت پرسيد: نامت چيست؟ گفت: عبد الملك (بنده سلطان)،: كنيه‌ات؟: أبو عبد اللَّه (پدر بنده خدا).

حضرت فرمود: اين سلطانى كه تو بنده اويى از سلاطين زمين است يا آسمان؟ و نيز بگو: پسرت بنده كدام خدا است؛ خداى آسمان يا خداى زمين، بگو!. ولى او ساكت ماند، باز فرمود: بگو! ولى لب نگشود.

امام فرمود: وقتى از طواف فارغ شديم نزد ما بيا. زنديق پس از پايان طواف امام عليه السّلام آمده و در مقابل آن حضرت نشست و ما نيز اطرافش بوديم.

امام بدو فرمود: قبول دارى كه زمين زير و زبرى دارد؟ گفت: آرى.

فرمود: زير زمين رفته‌اى؟ گفت: نه، فرمود: پس چه ميدانى كه زير زمين چيست؟ گفت: نميدانم ولى گمان مى‌كنم زير زمين چيزى نيست! امام فرمود: گمان؛ درماندگى است نسبت به چيزى كه به آن يقين نتوانى كرد، سپس فرمود: به آسمان بالا رفته‌اى؟ گفت: نه، فرمود: مى‌دانى در آن چيست؟ گفت: نه.

فرمود: آيا به مشرق و مغرب رفته‌اى و پشت آن دو مكان را نظاره نموده‌اى؟ گفت: نه.

فرمود: شگفتا از تو كه نه به مشرق رسيدى و نه به مغرب، نه به زمين فرو شدى و نه به آسمان بالا رفتى و نه از آن گذشتى تا بدانى پشت سر آسمانها چيست و با اين حال آنچه را در آنها است منكر گشتى، مگر عاقل چيزى را كه نفهميده انكار مى‌كند؟!! زنديق گفت: تا حال كسى غير شما با من اين گونه سخن نگفته بود، امام فرمود: بنا بر اين تو در اين موضوع شكّ دارى كه شايد باشد و شايد نباشد! گفت: شايد چنين باشد. امام فرمود:

اى مرد، كسى كه نمى‌داند بر آنكه مى‌داند برهانى ندارد، نادان را حجّتى نيست، اى برادر مصرى از من بشنو و درياب كه ما هرگز در باره خدا شكّ نداريم، مگر خورشيد و ماه و شب و روز را نمى‌بينى كه به افق درآيند، و از هم سبقت بجويند، مى‌روند و مى‌آيند و در اين عمل ناچار و مجبورند و مسيرى جز مسير خود ندارند، اگر نيروى رفتن دارند پس چرا بر مى‌گردند؟ و اگر مجبور و ناچار نيستند چرا شب روز نمى‌شود و روز شب نمى‌گردد؟ اى برادر مصرى بخدا آنها براى هميشه به ادامه وضع خود ناچارند.

سپس افزود: براستى آنچه را به او گرويده‌ايد و گمان مى‌كنيد كه دهر است، اگر دهر مردم را مى‌برد چرا آنها را بر نمى‌گرداند و اگر بر ميگرداند چرا نمى‌برد؟ آيا آسمان را نمى‌بينى كه افراشته است و زمين نهاده شده، بدون آنكه آسمان بر زمين بيفتد، و چرا زمين بالاى طبقاتش سرازير نمى‌گردد و به آسمان نمى‌چسبد!؟ خدا كه پروردگار و مولاى زمين و آسمان است آنها را نگه داشته!.

راوى گويد: فرد زنديق بدست امام عليه السّلام ايمان آورد، و حضرت به هشام فرمود: او را نزد خود بدار و تعليمش ده.[1]

 

دلیل دیگر نویسنده: تعارض در کتب آسمانی و موارد بر خلاف علم

نویسنده در دلیل دیگری بر رد نظریه رایج در باب نبوت گفته است: اگر این کتاب های آسمانی از جانب خداوند هستند، دو لازمه دارد که وجود ندارد. اول اینکه نباید میان سخنان خداوند تعارض باشد و دوم اینکه نباید بر خلاف علم و دانش به رسمیت شناخته شده بشر باشد. اما هر دو نکته یعنی تعارض و بر خلاف علم بودن در کتاب های آسمانی آمده است.

بررسی و نقد این وجه در جلسه انشاءالله بیان می شود.


[1] الاحتجاج، طبرسی، ج2، ص334.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo