< فهرست دروس

درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نبوت (حقیقت و خاستگاه پیامبری)، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر

ناسازگاری پیامبری زنان با تشریع الهی

سخن در بررسی وجوهی بود که برای عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر بیان شده است. از جمله آن وجوه این بود که تشریع الهی در مورد زنان، پرهیز از ارتباط با نامحرمان مگر در موارد ضروری است. این در حالی است که پیامبری ملازم با حضور در جامعه و تعامل با مردم و فعالیت های اجتماعی است و این با این تشریع الهی نسبت به زنان سازگاری ندارد.

توضیح این وجه به بیان دیگر چنین است که ارتباط با نامحرم صوری دارد:

1. در شرایط اضطراری این ارتباط برقرار شود. این امر مشکلی ندارد، بلکه گاه بر فرد واجب است.

2. در شرایط عادی که اضطراری به همراه آن نیست این ارتباط رخ دهد و همراه با گناه باشد. روشن است که این صورت قطعا حرام است

3. در شرایط عادی این ارتباط رخ دهد اما همراه با گناه نباشد. این وجه خود دو صورت دارد گاه آن امر از امور مهم است و بدیلی ندارد. روشن است که چنین ارتباطی قطعا گناه نیست و اگر واجب نباشد، مستحسن است.

4. صورت دیگر آن است که ارتباط در شرایط عادی است و همراه با گناه نباشد و مورد آن مهم باشد اما بدیل داشته باشد. در اینجا دیگر جهت رحجان را ندارد و مرجوح است.

5. ارتباط در شرایط عادی مربوط به امور غیر مهم است. در این امور هم این ارتباط مرجوح است.

اکنون می گوییم در مورد پیغمبری، اگر فرض بگیریم که پیامبری بخواهد زن باشد ابتدا این سوال مطرح می شود که آیا پیامبری زن از امور اضطراری است یا نه؟ قطعا پاسخ منفی است. علاوه بر اینکه گفته شد پیامبران از قبل از پیامبری تحت تربیت الهی قرار داشته اند و لذا اضطراری به وجود زن به خاطر عدم وجود مرد نیست. سوال دیگر این است که آیا پیامبری زن از امور مهمه می تواند باشد؟ آری زیرا ارشاد و تبلیغ مردم امر مهمی است، اما این امر از امور مهمی است که بدیل دارد و لذا دیگر حضور زن در این مسئولیت امر راجحی نخواهد بود بلکه مرجوح است، و این امر با پیامبری سازگاری ندارد.

پیامبری زنان در فرض تعدد نبی

تمام این مباحث، این پیش فرض را دارد که نبی واحد باشد، اما اگر دو پیامبر باشند یعنی هم زمان یکی مرد و یکی زن به عنوان پیامبر باشند چه مشکلی ایجاد می کند؟ این مساله چند حالت دارد:

یک حالت این است که هر کدام از این دو مستقل و در دو منطقه باشند. این همان فرض قبلی است با این تفاوت که تنها دایره ارتباط محدود شده است اما اصل ارتباط هست.

دوم اینکه منطقه تبلیغی آنها یکی باشد اما در برنامه های نبوت تفکیک انجام گیرد مثلا تبلیغ مختص زنان به پیامبر زن سپرده شود. این وجه نیز قابل قبول نیست توضیح اینکه غرض و هدف از بعثت انبیاء عمدتا دو چیز است: یکی آگاه شدن مردم از معارف الهی و دوم ایجاد انگیزه برای انجام این بایدها و نباید ها. اکنون آیا در این دو وجه، حضور زنان مزیتی دارد یا نه؟ در مورد هدف اول فرقی میان زن و مرد نیست، بنابراین برای حضور زنان در این مسئولیت مزیتی نیست. در مورد هدف دوم یا همان انگیزه سازی ممکن است در نگاه اول گفته شود آری چنین مزیتی برای پیامبر زن وجود دارد اما دقت در مساله نشان می دهد که در اینجا نیز مزیتی نیست. توضیح اینکه انگیزه و داعی برای انجام فعل یا عقلانی و قدسی و معنوی است، یا امری بشری و غریزی. روشن است که جذب به سوی پیامبر از روی اغراض غریزی و مانند آن بی ارزش است، مانند اینکه عده ای به خاطر اینکه پیامبر از قبیله آنان است به وی جذب شوند. پیامبر نیامده است تا سیاهی لشکر درست کند بلکه آنچه مهم است گرایش واقعی و خالصانه است.

امیرالمومنین (ع) در خطبه قاصعه (192) در این باره که چرا خداوند انبیاء را از طبقات پایین انتخاب کرده است می فرمایند: «وَ لَقَدْ دَخَلَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ وَ مَعَهُ أَخُوهُ هَارُونُ ع عَلَى فِرْعَوْنَ وَ عَلَيْهِمَا مَدَارِعُ الصُّوفِ وَ بِأَيْدِيهِمَا الْعِصِيُّ فَشَرَطَا لَهُ إِنْ أَسْلَمَ بَقَاءَ مُلْكِهِ وَ دَوَامَ عِزِّهِ فَقَالَ أَ لَا تَعْجَبُونَ مِنْ هَذَيْنِ يَشْرِطَانِ لِي دَوَامَ الْعِزِّ وَ بَقَاءَ الْمُلْكِ وَ هُمَا بِمَا تَرَوْنَ مِنْ حَالِ الْفَقْرِ وَ الذُّلِّ فَهَلَّا أُلْقِيَ عَلَيْهِمَا أَسَاوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ إِعْظَاماً لِلذَّهَبِ وَ جَمْعِهِ وَ احْتِقَاراً لِلصُّوفِ وَ لُبْسِهِ وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِأَنْبِيَائِهِ حَيْثُ بَعَثَهُمْ أَنْ يَفْتَحَ لَهُمْ كُنُوزَ الذِّهْبَانِ وَ مَعَادِنَ الْعِقْيَانِ وَ مَغَارِسَ الْجِنَانِ وَ أَنْ يَحْشُرَ مَعَهُمْ طُيُورَ السَّمَاءِ وَ وُحُوشَ الْأَرَضِينَ لَفَعَلَ وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ وَ بَطَلَ الْجَزَاءُ وَ اضْمَحَلَّتِ الْأَنْبَاءُ وَ لَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِينَ أُجُورُ الْمُبْتَلَيْنَ وَ لَا اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الْمُحْسِنِينَ وَ لَا لَزِمَتِ الْأَسْمَاءُ مَعَانِيَهَا وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِي قُوَّةٍ فِي عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِيمَا تَرَى الْأَعْيُنُ مِنْ حَالاتِهِمْ مَعَ قَنَاعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلُوبَ وَ الْعُيُونَ غِنًى وَ خَصَاصَةٍ تَمْلَأُ الْأَبْصَارَ وَ الْأَسْمَاعَ أَذًى وَ لَوْ كَانَتِ الْأَنْبِيَاءُ أَهْلَ قُوَّةٍ لَا تُرَامُ وَ عِزَّةٍ لَا تُضَامُ وَ مُلْكٍ تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ وَ تُشَدُّ إِلَيْهِ عُقَدُ الرِّحَالِ لَكَانَ ذَلِكَ أَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِي الِاعْتِبَارِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ [مِنَ فِي الِاسْتِكْبَارِ وَ لَآمَنُوا عَنْ رَهْبَةٍ قَاهِرَةٍ لَهُمْ أَوْ رَغْبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِمْ فَكَانَتِ النِّيَّاتُ مُشْتَرَكَةً وَ الْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ الِاتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ وَ التَّصْدِيقُ بِكُتُبِهِ وَ الْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ وَ الِاسْتِكَانَةُ لِأَمْرِهِ وَ الِاسْتِسْلَامُ لِطَاعَتِهِ أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً لَا تَشُوبُهَا [يَشُوبُهَا مِنْ غَيْرِهَا شَائِبَةٌ وَ كُلَّمَا كَانَتِ الْبَلْوَى وَ الِاخْتِبَارُ أَعْظَمَ كَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَ»[1] :

موسى بن عمران و برادرش هارون بر فرعون در آمدند، جامه‌هاى پشمين بر تن و چوبدستيها در دست، و با او پيمان نهادند به جاودانگى سلطنت و دوام و ارجمندى و عزّت اگر مسلمانى پذيرد- و راه طغيان پيش نگيرد- فرعون گفت: «از اين دو تعجب نمى‌كنيد، كه شرط جاودانگى ملك و هميشگى عزّت مرا مى‌پذيرند، و خود- چنين كه مى‌بينيد- در خوارى و فقر اسيرند- فرستنده آنان كيست؟- و چرا دستبندها و گردنبندهاى زريّن بر ايشان آويزان نيست؟» زر و گرد آوردن آن را بزرگ داشت، و پشم و پوشيدن آن را خوارى پنداشت. (1) و اگر خداى سبحان اراده مى‌فرمود آن هنگام كه پيامبران خود را مبعوث نمود، تا براى آنان گنجهاى زر را بگشايد، و كانهاى طلاى ناب را آشكار نمايد، و باغستانها، و درختستانها، و ددگان زمين، و پرندگان آسمان را بر آن جمله بيفزايد، چنين مى‌كرد و اگر كرده بود نه پاداش مانده بود، و نه امتحان، و نه اخبار- آسمان و آمدن پيامبران- و نه پذيرندگان دعوت مزد آزمودگان را سزاوار بودند، و نه مؤمنان از پاداش نيكوكاران برخوردار، و نه اسمها معنيهاى خود را نمودار، ليكن خداى سبحان فرستادگان خود را در اراده‌شان نيرومند گرداند، و در آنچه ديده‌ها از ظاهر آنان مى‌بيند خوار نماياند با قناعتى كه دل و چشمها را از بى نيازى پر دارد، و درويشيى كه ديده‌ها و گوشها را پر بيازارد، و اگر پيامبران را نيرويى بود كه با آن به ستيز نتوان برخاست، و عزّتى كه از آن نتوان كاست، و پادشاهى كه مردمان گردن به سوى آن كشند، و آرزومندان رخت بر اشتران بسته روى به سوى آن نهند، بر مردمان آسانتر بود كه از قدرت آنان عبرت پذيرند، و راه گردنكشى پيش نگيرند، ليكن در چنين حال ايمانشان يا از بيم جان بود و يا اميد- به دست آوردن نان و چنان ايمان و كار نيكو، خالص نمى‌نمود- بلكه نيم از ترس و نيمى به رغبت بود. امّا خداى سبحان خواست تا از پيامبران او را فرمانبردار بودن، و كتابهاى او را باور نمودن، و به درگاه او فروتنى كردن و فرمان او را به خوارى گردن نهادن، و پيشانى طاعت به درگاه او سودن، كارهايى باشد خاصّ او- كه از دل خيزد- و چيزى با آن نياميزد، و هرچه سختى و آزمايش سترگ، پاداش و مكافات بزرگ.

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo