< فهرست دروس

درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نبوت (حقیقت و خاستگاه پیامبری)، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر

درباره فلسطین و ظلم های رژیم صهیونیستی

امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه در مورد ظالمان و مظلومین چند محور را بیان کرده اند:

1. سنت خدای متعال در باره ظالمان

آن حضرت می فرماید: «وَ لَئِنْ أَمْهَلَ [اللَّهُ‌] الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ وَ بِمَوْضِعِ الشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِيقِه‌»[1] ممکن است خداوند به ظالمان مهلت دهد، اما این طور نیست که فرصت و وقت انتقام گیری از ایشان فوت شود، بلکه همیشه ابتکار عمل به دست خداوند است. خداوند در کمین ظالم است، و لذا ظالم نباید خیالش راحت باشد. معبری که ظالم می خواهد عبور کند، خداوند در کمین او قرار دارد و گلوی ظالم در اختیار خداوند است و هر وقت بخواهد می فشارد.

آنچه حضرت در این سخن بیان می فرمایند مربوط به همین عالم است که خداوند بلاخره در این عالم ظالم را مجازات می کند. تاریخ هم گواه همین مطلب است که نمونه آن صدام است. آن حضرت درباره مجازات ظالم در قیامت چنین هشدار می دهند: «يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُوم‌»[2] روزی که عدالت را بر ظالم اجرا می کند وضع خیلی اسفناک تری دارد. بر ظالم شدیدتر است از روزی که بر مظلوم ستم می کند.

ایشان در خطبه 176 هم می فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ فَظُلْمٌ لَا يُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا يُتْرَكُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا يُطْلَبُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَالشِّرْكُ بِاللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَه‌»[3] ظلم سه گونه است: ظلمی که بخشیده نمی شود و ظلمی که ترک نمی شود یعنی مجازات می شود و ظلمی که بخشیده می شود و مواخذه ندارد. ظلمی که بخشیده نمی شود شرک به خداوند است، ظلمی که بخشیده می شود، ظلم به نفس است که از روی غفلت و نادانی انجام می دهد (البته گناهان غیر کبائر). اما ظلمی که ترک نمی شود و مواخذه دارد ظلم بندگان به هم است. قصاص این ظلم شدید است. خداوند انتقام مظلوم را از ظالم می گیرد و آن وقت، قصاص شدید است. خیال نکنید با چاقو بدن کسی را می برند یا با شلاق او را بزنند، بلکه قصاصی در آنجا صورت می گیرد که اینها نسبت به آن هیچ و کوچک است.

2. روش و منش حضرت امیرالمومنین (ع) نسبت به ظالم

آن حضرت می فرماید: «وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ كَارِها‌»[4] : قسم به خدا روش من این است که داد مظلوم را از ظالم می گیرم و افسار ظالم را می کشانم تا او را نسبت به حق تسلیم کنم و حق را بپذیرد.

3. سوم سخن امیرالمومنین (ع) به دیگران درباره ظالمان

آن حضرت در وصیت معروف خود به امام حسن (ع) فرمودند: «کونوا لظالم خصما و للمظلوم عونا»: شما باید دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. در این روایت دیگر بیان نشده ظالم، کافر است یا مسلمان و مظلوم شیعه است یا غیر شیعه. در اینجا دیگر مساله قومیت و نژاد هیچ چیزی دخالت ندارد.

 

زن و مساله پیامبری

گفته شد بر اساس ادله قرآنی، از میان پیامبرانی که برای هدایت انسان ها مبعوث شده اند، از زنان انتخاب نشده است. از برخی از عالمان نقل شده که معتقد بودند برخی از زنان هم به مقام نبوت رسیده اند. نویسنده کتاب «زن و پیام آوری»، فهیم کرمانی این دیدگاه را بیان کرده و از عده ای از عالمان نام می برد که این دیدگاه را برگزیده اند. از جمله آنها ابن حجر عسقلانی است که با استناد به این روایت «كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الا اربع: آسية بنت مزاحم امرأة فرعون، و مريم بنت عمران، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله‌» گفته است: از آن جا که نبی تنها کامل ترین انسان ها هستند، بر اساس این روایت این تعداد از زنان که به کمال رسیده اند نبی بوده اند.[5] از ابوالحسن اشعری هم نقل می کنند که برای شش زن قائل به نبوت بود.[6] ابن حزم هم می گوید: در باب نبوتِ زنان سه قول است: مخالفین و موافقین و متوقفین. وی می گوید: آیه ای که راجع به مادر حضرت موسی (ع) است و آیه ای که مربوط به حضرت مریم (س) است و ایشان را در عدات پیامبران ذکر کرده است و آن گاه فرموده: ﴿أُولئِكَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ﴾[7] دلیل بر این است که ایشان جزء انبیا بوده اند.

قرطبی صاحب تفسیر «الجامع الاحکام القرآن» نیز با استناد به آیاتی که دلالت بر برتری حضرت مریم (س) بر زنان عالم دارد و اینکه فرشتگان با ایشان سخن گفته اند، برای ایشان مقام نبوت را قائل شده اند. [8]

ادله قائلین به پیامبری برخی زنان

1. قرآن کریم بیان می کند که فرشتگان با برخی از زنان مانند حضرت مریم (س) سخن گفته اند: ﴿إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ﴾ . در مورد حضرت ساره (س) هم همین طور آمده است: ﴿وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوب﴾‌.[9]

2. دلیل دیگر این است که خداوند حضرت مریم (س) را برگزیده کما اینکه سایر انبیا را برگزیده است: ﴿وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمين﴾[10]

3. در روایاتی بیان شده است: «كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الا اربع: آسية بنت مزاحم امرأة فرعون، و مريم بنت عمران، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله‌»[11] . گفته اند اوج کمال برای انبیا است و اگر این زنان به آن درجه از کمال رسیده اند پس نبی هستد.

چند نکته:

الف) اگر مراد از نبوت، نبوت تشریعی باشد این مناقشه وجود دارد اما اگر مراد، نبوت انبائیه باشد دیگر مشکلی نیست و مناقشه ای در این که به این زنان وحی شده است نیست.

ب) آیا مقام ولایت بالاتر است یا مقام نبوت؟ اهل سنت می گویند مقام نبوت بالاتر است اما ما می گوییم ولایت بالاتر است، البته ولایت دارای مراتبی است و مراد قله ولایت نسبت به قله نبوت است. به همین خاطر است که حضرت خضر (ع) ولی الهی و حضرت موسی (ع) نبی الهی است، اما حضرت موسی (ع) از حضرت خضر (ع) چیز فرا می گیرد.

ج) قاعده این است که تقدیم فاضل بر افضل عقلا و نقلا قبیح است و ما طبق همین قاعده بر امامت امیرالمومنین (ع) نسبت به سایر صحابه استناد می کنیم. اما این قاعده مربوط به آن جایی است که ماموم مساوی با امام و یا افضل از او باشد. خواجه طوسی در این باره می گوید: «و قبح التقدیم المفضول واضع و لاترجیح من المساوی»: مقدم شدن مفضول قبیح است و مساوی بودن هم ترجیح بلامرجح است. بر این اساس امام نسبت به ماموم نه مساوی است و نه مفضول، بلکه قطعا باید افضل باشد. اما درباره حضرت خضر (ع) می گوییم که ایشان از امت حضرت موسی (ع) نبودند تا این قاعده نقض شود. حضرت خضر (ع) عبدی از عباد الهی و مستقل بودند و ما دلیلی بر اینکه ایشان از امت موسی ع بوده باشند نداریم. قاعده آن گاه نقض می شود که مصداق قطعی وجود داشته باشد.

4. دلیل دیگری که بر نبی بودن برخی زنان بیان شده این است که روایاتی داریم که سخن از مرد و زن بودن انبیاء در آنها نیامده است بلکه به صورت مطلق بیان شده است.

5. دلیل دیگر اینکه در عهدین داریم که برای بعضی از زنان مقام نبوت بیان شده است.[12]

بررسی دلیل اول: تکلم فرشتگان

در روایات بیان شده که فرشتگان با برخی تکلم کرده اند اما این مساله از نشانه های نبوت به شمار نمی رود، بلکه آنچه بیان می کند علو مقام و منزلت آن فرد است اما دیگر اختصاصی برای نبوت که مبعوث برای مردم باشد ندارد. این روایت در کتاب بخاری، ج5 ص 112 در باب فضائل الصحابه، ح 3689 آمده است که در امت های قبلی افرادی بودند که بودن اینکه نبی یا پیامبر باشند ملائکه با آنان تکلم می کردند. بعد گفته اند اگر در این امت مصداقی داشته باشد آن عمر است.

در روایات ما نیز آمده که حضرت زهرا (س) و ائمه اطهار (ع) محدث بوده و همین مقام را داشتند. از جمله درباره حضرت زهرا (س) این روایت آمده است: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ ع مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِكَةَ كَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِيهَا كَمَا تُنَادِي مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ يَا فَاطِمَةُ اللَّهُ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِينَ يَا فَاطِمَةُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ فَتُحَدِّثُهُمْ وَ يُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَيْلَةٍ أَ لَيْسَتِ الْمُفَضَّلَةُ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَقَالُوا إِنَّ مَرْيَمَ كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَكِ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِكِ وَ عَالَمِهَا وَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين‌»[13] : فاطمه سلام اللَّه عليها را به خاطر اين محدّثه ناميدند كه فرشتگان از آسمان فرود مى‌آمدند و آن حضرت را مى‌خواندند همان طورى كه مريم دختر عمران را صدا مى‌زدند، بارى فرشتگان مى‌گفتند: اى فاطمه خدا تو را برگزيد و پاكيزه‌ات نمود و بر تمام زنان عالم اختيارت كرد، اى فاطمه پروردگارت را بخوان و سجده‌اش نما و با ركوع‌كنندگان ركوع كن و بدين ترتيب حضرتش با آنها سخن مى‌گفت و آنها نيز با جنابش حديث و سخن مى‌گفتند، شبى فاطمه سلام اللَّه عليها به فرشتگان فرمود: مگر مريم بنت عمران بر تمام زنان عالم برترى ندارد؟

فرشتگان عرضه داشتند: مريم بانو و سرور زنان عالم خودش بود و خداوند عزّ و جلّ تو را بانو و سرور زنان عالم خودت و عالم مريم قرار داده و بدين ترتيب تو سرور تمام زنان عالم هستى از اوّلين تا آخرين.

و نیز در نقل دیگری آمده است: «قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ لَمَّا قَرَأَ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لَا نَبِيٍّ وَ لَا مُحَدَّثٍ وَ هَلْ يُحَدِّثُ الْمَلَائِكَةُ إِلَّا الْأَنْبِيَاءَ قَالَ مَرْيَمُ لَمْ تَكُنْ نَبِيَّةً وَ كَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ أُمُّ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ كَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَكُنْ نَبِيَّةً وَ سَارَةُ امْرَأَةُ إِبْرَاهِيمَ قَدْ عَايَنَتِ الْمَلَائِكَةَ فَبَشَّرُوهَا بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ وَ لَمْ تَكُنْ نَبِيَّةً وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص كَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَكُنْ نَبِيَّة»[14]

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود


[5] فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج6، ص515.
[6] فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج6، ص516.
[8] الفصل، ابن حزج، ج3، ص159- 160.
[11] تفسیر طبری، ج3، ص309.
[12] زن و پیام آوری، ص4-11 ؛ شخصیت و حقوق زن در اسلام، مهریزی، ص142.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo