< فهرست دروس

درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نبوت (حقیقت و خاستگاه پیامبری)، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر

شارعیت در احکام الهی

درباره اینکه آیا می توان انبیاء الهی و پیامبر اکرم (ص) را شارع احکام شریعت دانست یا نه، چند مطلب و نکته بیان شد.

1. بر اساس عقل و نقل امکان ندارد که کسی غیر خداوند شارع احکام باشد.

2. می توان تصویری ارائه کرد که ازلیت تشریعه الهی با انتساب این احکام به نفس نبی (ص) هم قابل جمع باشد، به این صورت که بگوییم وجود نوری پیامبر اکرم (ص)، مظهر و مجلای الهی است و عالم ما سوی الله به واسطه نفس نوریه آن حضرت تحقق پیدا کرده است. حال یکی از این ماسوی الله، تشریع الهی است. اما بر این مبنا دیگر دوئیت میان فرض الله و فرض النبی معنا ندارد.

3. این فرض که در وجود ملکی پیامبر اکرم (ص)، صدور احکام الهی به آن حضرت تفویض شده باشد، سخن نادرستی است و همان تفویض باطل و شرک است. معنای تفویض این است که انسان قدرت و وجود را از خداوند دریافت کرده اما در انجام این کار به صورت مستقل اراده کرده است.

تفویض و معنای صحیح آن

تفویض بر وجه طولی صحیح است. توضیح اینکه درباره رابطه اراده خداوند و اراده پیامبر (ص) در انجام کاری چند فرض متصور است:

الف) هم اراده نبی باشد و هم اراده خداوند، این همان تفویض باطل است زیرا مستلزم جمع میان دو علت و اراده مستقل در فعل واحد است.

ب) بگوییم استقلالی نیست بلکه اشتراکی است، این نیز شرک و باطل است.

ج) فرض دیگر این است که اراده الهی و اراده نبی به صورت طولی باشد این فرض صحیح است و همانند این آیه شریفه است که فرمود: ﴿وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى﴾[1] . در اینجا دو چیز نیست بلکه دو انتساب در طول هم است، که یکی قاهر و دیگری مقهور است. رتبه علت فاعلی قاهر، اقوی از رتبه فاعل مسخر است. در فرض ما نیز می توان گفت که هم پیامبر شارع است و هم شارع نیست. در اینجا دیگر بحث اضافه و اجازه پیش نمی آید. در روایات نیز همین گونه آمده است که مثلا تعداد رکعات نماز این مقدار بود و پیامبر (ص) این مقدار را به آن اضافه کرد.

نکته: همه احکام در علم الهی جعل شده است و حالت منتظره ای ندارد، چرا که علیت خدای متعال در این باره علیت تامه است. نکته دیگر اینکه فعل معصیت و گناه نیز دو جنبه سلبی و ایجادی دارد:. از جهت وجودی که خیر است به خداوند منسوب است و از جهت سلبی هم که عدمی است به فرد خاطی منسوب است، چرا که در مورد خدای متعال هیچ گونه جنبه سلبی راه ندارد و از جهت عدمی به خداوند منسوب نمی شود.

دو معنا برای فرض النبی (ص)

1. فرض دیگری که در مورد فرض الله و فرض النبی (ص) می توان مطرح کرد این است که بگوییم فاعلیت پیامبر (ص) در تشریع، فاعلیت اعدادی بوده است. در این صورت دیگر با فعل الهی بودن آن منافاتی ندارد.

2. فرض دیگر است که میان نشئه ملکوتی پیامبر (ص) با نشئه ملکی ایشان تفاوت قائل شویم و بگوییم: به لحاظ تکوین همه چیز مشخص شده است، منتهی پیامبر در این عالم که می خواهد احکام را به مردم ابلاغ کند، خداوند متعال یک راه متعارف وحی قرار داده است که از طریق آن جبرئیل بر پیامبر نازل می شود و احکام را به ایشان می رساند. راه دیگر آن این است که از آن جا که پیامبر اکرم (ص) نسبت به احکام عالم است، در برخی موارد که هنوز حکم از طریق متعارف نیامده است، آن را به جهت مصالحی ابلاغ می کند. آن حضرت از این جهت منع نیز نشده است، و لذا معنای اضافه کردن پیامبر از این باب است نه اینکه ایشان چیزی را بر احکام الهی اضافه کرده باشند.

به عنوان مثال، فرد عالی مقامی به رییس دفتر خود دستور می دهد که افرادی را احترام کند و او چنین می کند. یک موقع که آن فرد عالی مقام حضور ندارد، رییس دفتر از فردی که می داند او نیز مشمول حکم اکرام او است احترام می کند. بعدا که آن مسئول عالی مقام می آید این کار رییس دفتر خود را امضا و تایید می کند.

نکته ای در شارعیت ائمه اطهار (ع)

در مورد ائمه اطهار (ع) اگر قائل به شارع بودن آنان شویم، علاوه بر محذوری که در شارعیت پیامبر (ص) بیان شد، نقص پیامبر هم لازم می آید، زیرا معنای آن این که پیامبر اکرم (ص) مواردی از شریعت را واگذاشته است و این امر پایین آوردن مقام ایشان است. در روایات متعدد تصریح شده است که «ان من شی الا فی کتاب الله و سنه نبیه». و یا وقتی از امام (ع) سوال شد آیا پیامبر تنها مطالبی برای زمان خود آوردند، فرمودند: خیر ایشان هر آنچه مردم تا قیامت نیاز دارند را بیان فرمودند. بعد سوال شد آیا چیزی از آنها از دست رفته است؟ فرمودند: نه، بلکه نزد اهل آن باقی است. اهل بیت (ع) ترجمان پیامبر (ص) بودند.

آقای سروش در جایی گفته است: پرونده شریعت اسلام بسته نشده و دائما در حال اکمال است. مراد از الیوم اکملت نیز اکمال حداقلی آن است. وی می گوید شیعه با اعتقاد به امامت، معتقد به همین دیدگاه است. اما این دیدگاه غلط است و ائمه اطهار (ع) هرگز چیزی را به دین نمی افزاید. حتی امام عصر (عج) که می آیند دین جدیدی نمی آوردند و مطابق قرآن و سنت پیامبر (ص) عمل می کنند. معنای آوردن دین جدید از سوی ایشان این است که بیشتر مردم که امامیه نیستند، وقتی همین مطالب دین امامیه را می بینند می گویند ایشان دین جدیدی آورده است و یا گفته شده مراد عمل به آموزه های دینی است که عمل نشده است.

در روایات ما میان فرض الله و فرض النبی فرقی قرار داده شده که انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo