< فهرست دروس

درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نبوت (حقیقت و خاستگاه پیامبری)، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر

شارعیت در احکام الهی

سخن در بررسی این سوال بود که آیا پیامبر اکرم (ص) نقش فاعلی در شریعت داشتند یا نه؟ گفته شد که این مساله قبلا مورد بحث قرار گرفت و در کتاب وحی نبوی به چاپ رسیده است. در آنجا آقای سروش درباره وحی گفته بود وحی خاستگاه آسمانی ندارد و فعل پیامبر بوده است.

ممکن است گفته شد آیا مساله فرض النبی همان نظریه سروش است؟ پاسخ منفی است، زیرا اولا آقای سروش شارع بودن پیامبر را منحصر در اجتماعیات دانسته و نه عبادیات، اما در فرض النبی فرقی میان عبادیات و اجتماعیات نیست. ثانیا اساسا نمی توان پیامبر را شارع دانست، و واگذاری احکام به پیامبر به این معنا که جعل حکمی به او سپرده شده باشد باطل و شرک است. به طور کلی تفویض در مورد هیچ کسی اعم از فرشتگان و غیر آنها پذیرفته شده نیست.

 

تفویض در عالم تکوین

تفویضی که معتزله بیان می کردند مربوط به فعل تکوینی بود. این تفویض در روایات به شدت رد شده است. آنان می گفتند خداوند متعال انسان را خلق کرده و قدرت او نیز از خدوند است، اما در افعالی که اصطلاحا آنها را افعال اختیاری گویند و مربوط به حوزه باید ها و نباید ها است دیگر خداوند اختیاری ندارد. سرمایه و وجود و قدرت را خداوند داده است اما در تصمیمی که انسان می گیرد و قدرتی که اعمال می کند، به خودش واگذار شده است. انگیزه آنان از این سخن حل دو مشکل بود: یکی عدم اسناد قبایح به خداوند بود، زیرا که خداوند از هر قبیحی منزه است. دوم عدم پیدایش جبر بود، زیرا می گفتند اگر بگوییم اینها فعل خداوند است، ما مجبور بوده و فرد مجبور قابل مواخذه نیست. از حسن بصری که معتزله خود را به او متصل می کنند جمله معروفی نقل شده که گفته است: «کل شی بقضاء و قدر من الله الا المعاصی» او فکر کرده که از اگر اینها نیز مستند به فعل الهی باشد موجب استناد قبایح به خداوند است .

از امام رضا (ع) نقل شده است که فرمود: «مساكين القدرية، أرادوا أن يصفوا اللّه عزّ و جلّ بعدله فأخرجوه من قدرته و سلطانه»[1] . در روایات، قدریه بر دو گروه اطلاق شده است: کسانی که نافی قدر الهی هستند یعنی همان مفوضه، و دیگر کسانی که قدر را به صورت جبر ثابت می دانند که جبریه می شوند.

در بحث مربوط به نبوت و تشریع الهی نیز می گوییم: تشریع از یک زاویه فعل تکوینی الهی است و لذا مستند به خدای متعال است. کسی که معتقد باشد کوچکتری ذره ای در این عالم رخ دهد و اراده الهی در آن نباشد، مشرک است.

این نکته را باید دانست که اراده و اجازه دو گونه است: اجازه و اراده تکوینی و اجازه و اراده تشریعی. قرآن می فرماید: ﴿وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾. در این قسمت مراد اذن تکوینی است به این معنا که خداوند به اراده تکوینی اجازه تاثیر گذاری سحر را داده است اما به اراده تشریعی اجازه نداده است.

 

معنای روایات فرض الله و فرض النبی (ص)

برای اینکه روایات فرض الله و فرض النبی را معنا کنیم چند وجه می توان بیان کرد:

1. اگر مراد از اینکه گفته شده پیامبر اکرم (ص) شارع احکام الهی بوده این باشد که چون آن حضرت تجلی اعظم الهی و از جهت نوری مجلای اراده تکوینی و تشریعی الهی است در این صورت همه افاضات الهی چه علمی و چه عملی از سوی خدای متعال توسط پیامبر اکرم (ص) صورت می گیرد، در این صورت این معنا صحیح است. فیوضات الهی چه در قوس نزول و چه صعود توسط حقیقت محمدیه (ص) صورت می گیرد.

دو سر خطّ حلقه هستى      به حقيقت، به هم تو پيوستى‌

اراده الهی صفت ذات یا فعل

در مورد اینکه اراده الهی آیا از صفت ذات است یا فعل دو دیدگاه مطرح است: عمده معتقد هستند که اراده صفت ذات است اما علامه طباطبایی اراده را صفت فعل می دانند. در روایات هم آمده که اراده صفت فعل است.

از جهت تکوینی احکام الهی به صورت کامل مستند به اراده الهی و صادر شده از ایشان است. گفته شد در این قسمت اراده الهی تام است و علیت تامه تحقق پیدا می کند و منتظر چیزی نیست و لذا قطعا تحقق پیدا کرده و دوام فیض را می طلبد. خدای متعال علم به مصلحت داشته و هیچ چیزی نیاز نبوده است به همین خاطر همه چیز در لوح محفوظ مشخص شده و چیزی کم نیست و دیگر مجالی برای چیز جدیدی وجود ندارد. اگر غیر از این باشد در علم ازلی الهی نقص وارد بود که محال است.

دیدگاه صحیح آن است که اراده صفت فعل الهی است و آنچه در مقام ذات قرار دارد اختیار است. این بلاتشبیه شبیه اراده و اختیار در انسان است. هر چند خداوند مثل و مانندی ندارد اما نفس انسان مثال الهی است. در ما نیز اراده فعل ما است و صفت نفس ما نیست، بلکه اختیار صفت نفس ما است.

 

اراده و حل مساله اختیار

مرحوم صاحب کفایه در بحث طلب و اراده به اشکالی رسید و در این باره فرمود: قلم به اینجا رسید و سر بشکست. اشکال این بود که آیا اراده خود اختیاری است یا غیر اختیاری؟ اگر گفته شود اراده جبری است در این صورت افعال انسان دیگر اختیاری نخواهد بود و اگر اراده اختیاری است، نیازمند اراده قبلی است. دوباره سوال درباره آن اراده قبلی مطرح می شود که آن اراده آیا اختیاری است یا جبری و این مساله به تسلسل می انجامد.

آیت الله سبحانی می فرمود هیچ کس این اشکال را حل نکرده و اول کسی که به حل آن پرداخت امام راحل (رضوان الله علیه) بود. ایشان فرمود: اراده مبرز اختیار است نه ملاک اختیار. نفس ناطقه انسان به جعل بسیط الهی دارای اختیار است. خدای متعال نفس انسان را به صورت مختار خلق کرده است. نفس ما که جعل شده است با اختیار اجین است و اگر جن و انس جمع شوند نمی توانند اختیار را از او بگیرند. لذا همه افعال انسان اختیاری است. برخی از این افعال جوارحی و برخی جوانحی است و اراده از افعال جوانحی است. خاستگاه فعل انسان در انتها به اختیار نفس ناطقه برمی گردد بر این اساس اشکال گفته شده مرتفع می شود زیرا اراده انسان اختیاری است اما دیگر ارادی نیست. اراده مظهر و نشانه اختیار است همانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی. اختیار ما از طریق اراده ما اظهار می شود؛ اختیار بر اراده ما مقدم است.

 

2. معنای دیگری که برای فرض النبی (ص) می توان بیان کرد این است که بگوییم: اراده پیامبر اکرم (ص) در تشریع، دخالت در طول اراده الهی دارد، یعنی اراده الهی حاکم است و اراده پیامبر (ص) مقهور است. این معنا نیز مانعی ندارد، منتهی اولا این دیگر به معنای تفویض نیست و ثانیا دیگر اختصاصی به برخی احکام دارد، بلکه همه احکام الهی این گونه است.

3. پس چگونه باید این روایات را معنا کرد که دیگر اشکالات بالا را نداشته باشد؟ دو معنا می توان بیان کرد:
یکی فاعلیت اعدادی است به این معنا که اراده پیامبر (ص) را در حکم، اعدادا موثر بدانیم نه ایجادا.
ثانیا: بگوییم اراده پیامبر (ص) در نشئه ملکوتیه دخالت ندارد اما در عالم ملک معنا ندارد. انشاءالله توضیح این بحث در جلسه آینده بیان می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo