< فهرست دروس

درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نقد مسیر پیامبری، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر

شارع احکام الهی

در ادامه بحثی که در جلسه قبل مطرح شد به بحث مهم تشریع و فاعلیت آن رسیدیم. اینکه شارع احکام شرعی کیست؟ آیا انبیا الهی و از جمله رسول گرامی اسلام (ص) در اصل تشریع نقش داشتند یا تشریع از مختصات خدای متعال است و نقش انبیاء الهی در آن تنها دریافت و ابلاغ و اجرای آن بوده است؟ در این باره چند محور بیان می شود:

تشریع، فعل الهی

تشریع از افعال الهی است و همان طور که خدای متعال فعل تکوینی دارد، فعل تشریعی هم دارد. این امر هم مقتضای حکم عقل در باب خالقیت و ربوبیت است و هم مقتضای آیات و روایت. خدای متعال ربوبیت تکوینی دارد و همو است که تشریع می کند. آیات قرآن نیز به روشنی بیان گر همین مطلب هستند. در آیه 13 سوره شوری می فرماید: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‌ وَ عيسى﴾[1] . خداوند تشریع کرده است برای شما امت اسلامی دینی که جنس آن از جنس همان چپیزی است که برای حضرت نوح (ع) و سایر انبیاء اولی العزم تشریع شده است. جلو انداختن نام پیامبر در آیه و تعبیر اوحینا الیک نسبت به ایشان وجهی دارد که مرحوم علامه در المیزان بیان فرموده اند. بنابراین این آیه می فرماید شارع دین اعم از شریعت های قبلی و بعدی خدای متعال است.

قرآن کریم در سوره مائده آیه 48 نیز می فرماید: ﴿لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا﴾.[2] برای هر کدام از شما امت های مختلف شریعت و ادیانی قرار دادیم. در این آیه هم بیان شده که جاعل شرع خداوند متعال است. در سوره جاثیه آیه 18 هم می فرماید: ﴿ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلى‌ شَريعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها﴾[3] . برای تو هم شریعتی قرار دادیم و تو ای پیامبر هم تابع آن شریعت هستی.

 

چیستی تشریع

فعل تکوینی الهی یعنی آفریدن موجودات عالم که عبارتند از عالم عقول، مثال و طبیعت. در باب تکوین همه چیز مسبوق به تقدیر علمی الهی است. همه حقایق عینی چه در عالم ملکوت و چه طبیعت، مسبوق به قدر الهی است: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَر﴾[4] . وجود تقدیری موجودات همان نقشه و علم الهی است. بلا تشبیه مانند مهندسی که ساختمانی را احداث می کند، ابتدا وجود علمی دارد و تقدیر می کند، پس یک وجود ذهنی یا علمی وجود دارد.

در مورد خدای متعال علم پیشین الهی نسبت به ما سوی چگونه است؟ این بحث یکی از مشکلات سنگین مساله علم الهی است. بزرگان حکمت مشاء برای آن طرحی دارند و علم حصولی را مطرح کرده و گفته اند: برای خدای متعال هم صور ذهنی شبیه همان چیزی که ما در افعال خود داریم وجود دارد. این صور از لوازم ذات الهی است اما عین ذات نیستند. مرحوم خواجه چند نقد در اینجا بر ابن سینا بیان می کند. در حکمت اشراقی طرح علم حضوری مطرح شده و شیخ اشراق گفته است: در خداوند علم حصولی راه ندارد، بلکه همه علم حضوری است، منتهی علم الهی به موجودات قبل از خلقت یک علم اجمالی حضوری است و بعد از خلقت علم تفصیلی حضوری می شود. مرحوم ملاصدرا می فرماید: کلام شیخ اشراق یک قدم به جلو است اما باز علم اجمالی برای خداوند نقص است. در این باره مساله وجود علمی و وجود عینی در فعل تکوینی الهی مطرح می شود.

 

تفاوت جعل در فعل تکوینی و فعل تشریعی

سوالی که در مورد جعل تشریع مطرح می شود این است که آیا همان دوگانگی که در فعل تکوینی مطرح است در اینجا نیز مطرح است یا نه، فعل تشریعی الهی همان تقدیر الهی است که تمام است. و از آنجا به بعد مساله ابلاغ و عمل به تشریع از سوی مکلفان مطرح می شود و دیگر لازم نیست خداوند کاری انجام دهد. در فعل تکوینی، خدای متعال دو کار انجام می دهد: ابتدا تقدیر می کند و سپس خلق می نماید، اما در مساله تشریع آیا کار الهی یکی است و همان تقدیر است و یا علاوه بر آن کاری انجام می دهد ؟ پاسخ این است در تشریع الهی دو گانگی نداریم و با تقدیر کار انجام شده است. قوام آن نیز به مکلف نیست به این معنا که ابتدا باید مکلفی خلق شود و سپس برای آنها تشریع انجام گیرد. قوام تشریع الهی به دو چیر است: علم الهی به مفاسد و مصالح عباد و اراده الهی.

این تقدیر در وعاء علم فعلی الهی است که به آن مرتبه لوح محفوظ گویند. در آن لوح محفوظ شریعت مشخص و مقدر شده است. به عنوان مثال در آنجا بیان شده نمازی هست و این گونه باید خوانده شود. آن علم، علمی تمام عیار است و برای انشاء آن شرط دیگری نمی خواهد، زیرا فاعلیت الهی تام است و جز آن چیز دیگر نمی خواهد.

توضیح اینکه وقتی گفته می شود خداوند علت تامه است به چه معنا است؟ علت تامه دو معنا دارد فاعل بعلاوه شرایط را علت تامه گویند، یعنی اصل قدیم و شرط حادث. مثل اینکه گلی که می خواهد بروید تنها تام بودن فاعلیت حق تعالی در مورد آن کافی نیست، زیرا قابلیت محقق هم در آن شرط است. اکنون اگر موجوداتی فرض شود که مساله قابلیت و استعداد در مورد آنها مطرح نباشد مانند موجودات ملکوتی که ماده و استعداد ندارند، در این صورت با همین علم الهی خلق می شوند. فاعلیت الهی تام است و قابلیت آنها نیز تام است. در باب فعل تشریعی الهی نیز همین گونه است که فعل الهی تام است و قابلیتی نمی خواهد، همانند قوانینی که الان انسان ها جعل می کنند و انسان هایی که بعدا می آیند باید به آن ها عمل کنند. به تعبیر دیگر وجود تقدیری و تحقیقی این قانون علی السواء است.

شریعت های الهی که خداوند تقدیر و تشریع نموده است اولین ملکف های آن خود انبیا هستند، منتهی آنان مامور ابلاغ آن به مردم نیز هستند. پیامبر اکرم (ص) در راس مکلفین قرار دارند. تشریع احکام الهی به صورت کامل انجام شده است و دیگر چیزی باقی نمانده تا بخواهد توسط ایشان جعل شود.

 

وجود نوری پیامبر اکرم (ص) و مساله تشریع

ممکن است گفته شود وجود ناسوتی نبی اکرم (ص) قبل از تشریع است. ایشان یک وجود نوری دارند که اول تجلی فعلی الهی و اسم اعظم الهی است. چه مانعی دارد که بگوییم خود پیامبر اکرم (ص) که اولین تجلی الهی است، مظهر و مجلای تکوین و تشریع الهی است. ایشان ظهور تام اراده و مشیت الهی است. تشریع و تکوین او عین تکوین الهی است، چرا که ایشان فانی فی الله هستند و تمام هویت ایشان همانند آینه است. خدای متعال خود در مقام ذات غیب الغیوب است و هیچ کسی دسترسی به آن جا ندارد، اما در مرتبه تجلی، اولین تجلی او پیامبر اکرم (ص) است. در این تجلی هر چه بخواهید هست، پس نسبت دادن تشریع به پیامبر اکرم (ص) از آن جهت که استقلالی ندارد عین نسبت دادن تشریع به خداوند است.

اشکال این سخن آن است که اولا این عمومیت دارد و دوگانه فرض الله و فرض النبی دیگر معنا ندارد. طبق این معنا دیگر نمی توان روایات مربوط به فرض النبی را معنا کرد. اشکال دوم این است که با ظهور آن روایت هم مناسب نیست، مانند این روایت که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا فَرَضَ عَلَى النَّاسِ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ سَبْعَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مَنْ أَتَى بِهَا لَمْ يَسْأَلْهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَمَّا سِوَاهَا وَ إِنَّمَا أَضَافَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَيْهَا مِثْلَيْهَا لِيَتِمَّ بِالنَّوَافِلِ مَا يَقَعُ فِيهَا مِنَ النُّقْصَان‌»[5] .

وجه دیگر

برخی گفته اند تشریع توسط پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته است و خداوند به قدرت خویش این امور را به ایشان تفویض کرده است. اما این وجه اگر به معنای استقلال پیامبر (ص) در تشریع دارد منجر به ثنویت است که پذیرفته شده نیست. و اگر معنای آن این است که الهی الهی دخالت دارد نه اراده پیامبر، در این صورت فعل الهی خواهد بود نه فعل پیامبر (ص).

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo