< فهرست دروس

درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1402/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: نقد مسیر پیامبری، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر

بررسی مساله تفاوت میان نبی و رسول

موضوع بحث این بود که آیا آیات قرآن که سخن از رجل بودن انبیا دارد، دلالت بر بلوغ انبیا نیز دارد یا نه؟ برخی گفته اند دلالت دارد اما باید میان نبوت و رسالت در این باره فرق گذاشت. به همین مناسبت بحث پیرامون فرق میان نبوت و رسالت مطرح و چند نکته در این باره بیان شد. از جمله اینکه از جهت مفهومی میان این دو تفاوت است، و از نظر مصداقی چند دیدگاه در مورد رابطه نبوت و رسالت وجود دارد:

1. برخی گفته اند پیامبرانی که صاحب شریعت مستقل هستند، رسول نامیده می شوند و کسانی که صاحب شریعت مستقل نبودند نبی بودند. در نقد این دیدگاه گفته شد این دیدگاه با آیه 54 سوره مریم که درباره حضرت اسماعیل صادق الوعد است در تعارض است، زیرا با اینکه ایشان صاحب شریعت نبودند اما با تعبیر «رسولا نبیا» از ایشان یاد شده است. پیامبران صاحب شریعت در آیه 13 سوره شوری بیان شده است: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‌ وَ عيسى‌﴾.[1] در روایات نیز آمده است که آنها اولی العزم بودند.

2. برخی گفته اند رسول کسی که صاحب کتاب است، اما نبی نسبت به کتاب لابشرط بودند اعم از اینک صاحب کتاب نباشد یا کتاب مستقل نداشته باشد. این دیدگاه نیز طبق آیات قرآن قابل پذیرش نیست، زیرا قرآن کریم در آیه 213 سوره بقره می فرماید: ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ﴾[2] . ظهور آیه بیان می کند که هر کدام از انبیا صاحب کتاب بوده اند. کتاب های آسمانی دو گونه تصویر شده اند: کتاب هایی که مشتمل بر شریعت های مادر بودند. این کتاب های به عنوان محور و مدار کتاب های دیگر شناخته می شوند، کتاب هایی که متناسب با شرایط خاص نبی بر آنان نازل شده است. دلیلی بر نفی این گونه دوم نداریم علاوه بر اینکه شواهد و مؤیداتی نیز بر آن وجود دارد. مرحوم طبرسی همین مساله را بیان کرده اند.

3. دیدگاه مشهور در تفاوت نبی و رسول این است که رسول حامل معارف و احکام الهی و مامور به ابلاغ آن است، اما نبی هر چند برگزیده شده و معارف و احکام الهی در اختیار او قرار گرفته، اما مامور ابلاغ نیست.

اگر مقصود از اینکه مامور به تبلیغ نیست، نبوت انبائیه باشد سخن شما مورد پذیرش است، اما آنچه از نبوت در قرآن و روایات به دست می آید این است که همواره با بعثت همراه است. اساسا فلسفه وجودی نبی تبلیغ است، زیرا معنا ندارد که او برگزیده شده باشد، اما مامور به تبلیغ مردم نباشد. فلسفه وجودی او این است که اینها را به مردم برساند.

4. علامه طباطبایی در فرق میان رسول و نبی فرمودند: رسول پیامبری است که به واسطه او اتمام حجت می شود و اگر با او مخالفت شود عذاب می آید، اما نبی اینگونه نیست. در نقد این سخن گفته شد اتمام حجت تنها از طریق نبی حاصل نمی شود بلکه حجت الهی اعم از انبیاء یا اوصیاء ایشان. حجت کسی است که معارف الهی را به مردم می رساند و مردم را دعوت به حق می کند خواه نبی باشد یا وصی ایشان.

سخن علامه مجلسی در عدم اطلاق کلمه نبی بر ائمه اطهار (ع)

علامه مجلسی فرمودند: همه اولیاء الهی واجد مقام نبوت انبائیه هستند، اما در این میان تنها برخی واجد نبوت تشریعه هستند که همان انبیاء الهی می باشند. نبوت تشریعی به معنای عام آن که همراه شریعت است دو گونه است: نبوت تبلیغی یعنی کسانی که خود صاحب شریعت نیستند اما مبلغ آن هستند، و دیگر نبوت تشریعی یعنی کسانی که خود صاحب و آورده شریعت هستند. بر این اساس انبیا را دو قسم کرده اند: انبیاء تبلیغی و انبیاء تشریعی. مرحوم علامه می فرماید: ائمه طاهرین از منظر وجود کمالی از همه انبیاء غیر از رسول گرامی اسلام بالاتر هستند، و از جهت تبلیغی نیز مبلغان معارف الهی بودند، اما با این حال چرا آنان را نبی تبلیغی نمی گویند؟ ایشان در جواب می فرماید: برای عدم اتصاف آنان به نبوت، وجهی جز رعایت جلالت حضرت خاتم الانبیا (ص) نمی شناسیم. این حریم پیامبر اکرم (ص) باید حفظ شود.

شیخ مفید نیز در بحث وحی، مشابه همین بحث را آورده می فرماید: وحی به معنای انتقال حقایق الهی بسرعت و پنهانی است که گاه با وساطت ملک و گاه بی واسطه آن به انسان می رسد. ایشان می فرماید این اختصاص به انبیا ندارد و ائمه طاهرین (ع) هم واجد آن بودند. اکنون سوال این است که پس چرا به الهامی که به آنان می شوند وحی اطلاق نمی شود؟ ایشان می فرماید وجه آن این است که وحی تشریعی که ختم شده است مصون بماند تا سوء فهمی برداشت نشود. این را باید دانست که عقل ما بر درک میان امامت و نبوت توانا نیست.[3]

نکته ای در تشریع الهی

تشریع تنها از آن خدای متعال است. ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّه﴾‌.[4] در علم ازلی الهی همه چیز مشخص شده است و نقش انبیا الهی این بوده است که آنچه در لوح محفوظ الهی ثبت شده است را به مردم برسانند. پیامبر اکرم (ص) نیز از این مساله جدا نیستند. فرق پیامبر اکرم (ص) با سایر انبیا این است که در ایشان از مقام کمال وجودی بالاتری برخوردار بودند. شریعت یا همان هست و نیست ها و بایدها و نبایدها را خدای متعال در ازل طراحی کرد است و سپس در اختیار پیامبر (ص) قرار داده است.

در علم الهی هیچ گونه نقصی راه ندارد و همه چیز در آن قرار دارد و این گونه نیست که ایشان بعدا به چیزی علم پیدا کند. علم الهی از هر حیث کامل است و نقصی در آن راه ندارد. موجوداتی که بعدا می آیند نیز این گونه نیست که علم الهی نسبت به آنها کامل شود بلکه از ابتدا این علم وجود داشته است.

 

معنای درست فرض الرسول

ممکن است در ابلاغ این احکام به نبی بخشی را جبرئیل آورده باشد. مکانیم دریافت وحی این است که چیزی بر علم الهی افزوده نمی شود. علم الهی در حوزه طرح جهان سر سوزنی کم ندارد. منتها ساز و کار متعارف آن این است که پیامبر اکرم (ص) غالبا از طریق جبرئیل بر آن آگاه می شدند و بعد مردم ابلاغ می کردند. ممکن است جاهایی پیامبر قبل از آگاه شدن از آن طریق جبریل، بر حکم ازلی آگاهی یابد و قبل از رسیدن آن حکم از طریق جبریل آن را برای مردم بیان کند. ایشان این مقدار ماذون بودند و بعد خدای متعال از طریق جبریل نیز آن را بیان می کند. این کار برای پیامبر به معنای جعل جدید نیست بلکه آنچه در علم الهی هست اعم از هست و نیست ها و باید ها و نباید ها، همه جعل شده است. و انبیاء الهی تنها آنچه در علم الهی است را به مردم ابلاغ می کنند.

شریعت و احکام در علم الهی طراحی و در لوح محفوظ ثبت شده است. ابلاغ این احکام به نبی گاه ممکن است به واسطه ملک یعنی جبرئیل باشد و گاه ممکن است بدون واسطه جبرئیل و بر اساس علم پیامبر (ص) به لوح محفوظ انجام گیرد. اینگونه نیست که آنچه پیامبر درک کرده، ابداع خود ایشان باشد بلکه آنچه در علم الهی ثبت است را ایشان کشف می کند. این مکانیزم فرض الرسول است. این مانند آن است که خادم می داند که مولا نسبت به عده ای اکرام می کند. گاه مولا به خادم می گوید فلان فرد را اکرام کن، و گاه خادم بر اساس شناختی که از مولا دارد می داند که او این فرد خاص را نیز اکرم می کند و لذا بدون دستور مولا آن فرد را اکرام می کند. روشن است که آنچه خادم انجام داده جعل حکم جدید نیست، بلکه کشف همان خواست مولا است.

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود


[3] مرأه العقول، ج2، ص290.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo