< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

1400/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی دیدگاه رئالیسم

رئالیسم انتقادی

موضوع بحث بررسی رئالیسم و انواع آن است. در گفتارهای قبل گفته شد رئالیسم در مقابل ایده آلیسم است و معتقد است در عالم خارج از ذهن واقعیت هایی وجود دارد و فی الجمله قابل شناخت است. اما ایده آلیسم به واقعیت بیرون از ذهن معتقد نیست و واقعیت را منحصر در تصورات ذهنی می داند.

و نیز گفته شد رئالیسم دو گونه است: رئالیسم ساده و مستقیم، و رئالیسم غیر مستقیم یا علّی. گونه اول برای ذهن در ایجاد صورت های ذهنی نقش فعالی قائل نیست، اما گونه برای ذهن در ایجاد این صورت ها نقش کنش گری قائل است. اکنون به بررسی گونه ای دیگر از رئالیسم که آن را «رئالیسم انتقادی» است می پردازیم. این دیدگاه منتسب به فیلسوف انگلیسی روی ‌باسکار (۱۹۴۴–۲۰۱۴) است. وی در آغاز رئالیسم خود را رئالیسم استعلایی نامید و بعد به نام انتقادی تغییر داد. این دیدگاه به عنوان رقیب جدی فلسفه پوزیتیویستی مطرح است. باسکار ابتدا در سال 1987 این دیدگاه را مطرح کرد.

در کتابی که به عنوان رئالیسم انتقادی از فروغ حسن پور چاپ شده، به توضیح رئالیسم باسکار پرداخته و گفته است: رئالیسم وی از همان ابتدا علیه فلسفه علم پوزیتیویسم نوشته شده است. وی در صدد بوده سنتی که 300 سال در فلسفه غرب رایج بوده کنار زده و فلسفه ای که مبتنی بر هستی شناسی است (در مقابل فلسفه ذهن گرایانه) را بنا کند.[1] وی چهار مؤلفه و شاخص برای رئالیسم باسکار بیان کرده است:

    1. واقعیت اوسع از پدیده ها است.

    2. مدعاهای معرفتی همیشه به دلیل اطلاعات بیشتر در معرض انکار و در نتیجه تغییر و رشد و پیشرفت هستند.

    3. گزاره های معرفتی می توانند دارای خصلت فراپدیداری باشند به این معنا که دانش و شناخت نباید تنها درباره پدیدارها باشد، بلکه می تواند و باید در باره ساختارهایی باشد که آنها را ممکن می سازد.

    4. مدعاهای شناخت می توانند دارای خصلت ضد پدیداری باشند، یعنی اینکه پدیدار می تواند ما را گمراه کرده و در تقابل با عینیت زیرین باشد، به این معنا شناخت از ساختارهای عمیق نه تنها می تواند فراسوی پدیده ها برود و آنها را توضیح بدهد بلکه همچنین می تواند در تضاد با آنها باشد.[2]

در منبع دیگری پس از اینکه اشاره شده رئالیسم انتقادی را روی باسکار مطرح کرده گفته شده: در رئالیسم انتقادی باسکال اتصالی بین هستی شناسی رئالیستی و معرفت شناسی نسبی گرایی وجود دارد. رئالیست های انتقادی دارای هستی شناسی انتقادی هستند، یعنی جهان واقعی مستقل از ادرکات و ذهن ما وجود دارند در حالی که نوعی از معرفت شناسی نسبی گرایی را نیز قبول دارند.[3]

پس حاصل حرف این شد که رئالیسم انتقادی از یک طرف مقابل ایده آلیسم است و اصل واقعیت خارج از ذهن را قبول دارد اما تفاوت آن با رئالیسم کلاسیک (مورد قبول مشهور)، تحول پذیر دانستن همه ادراکات و معرفت های انسان است.

برخی اصطلاح رئالیسم انتقادی را به گونه ای معنا کرده اند که گویی نقطه مقابل رئالیسم ساده و خام است، اما نکته شاخص در این رئالیسم تحول دانستن همه معرفت های بشری است. از جمله این افراد پل فولکیه است. وی برای رئالیسم انتقادی دو ویژگی بیان کرده است:

    1. حقیقت فقط به حکم تعلق می گیرد نه تصور. البته این مساله روشن است زیرا در تصور ساده اساسا نسبت و حکمی نیست تا بحث مطابقت و عدم مطابقت به میان آید.

    2. وقتی حکمی مقرون به حقیقت است که محمولی که به موضوعی اسناد داده می شود نسبت به آن در واقع صادق باشد.

وی می گوید می توان نظر عامه را نظر سطحی در این مساله دانست، زیرا عامه مردم حقیقت را مطابقت تمام و کمال میان ادراک و متعلق آن می دانند، اما این مطلب درست نیست زیرا همان طور که عکس یک منظره رونوشت آن نیست، ادراکات ذهنی نیز نمی تواند رونوشت کامل شی بیرونی باشد، بلکه ادراکات ما تنها با بعضی خواص اشیا مطابقت دارد.[4]

ایان باربور نیز رئالیسم انتقادی را در مقابل رئالیسم ساده قرار داده و بر نقش ذهن و کنش گری آن تاکید کرده است: «اصالت واقع خام نقش ذهن انسان را در آفرینش نظریه ها نادیده می گیرد. این برداشت از معرفت نادرست است زیرا ما نظریه ها را ساخته و پرداخته از طبیعت نمی گیریم. هیچ میان بری به جهان آن چنان چه فی نفسه است وجود ندارد و ساخته های ذهن در تعبیر هر تجربه ای دخالت می کند. اصالت واقع انتقادی باید هم خلاقیت ذهن انسان و هم وجود خارجی رویدادها را که آفریده ذهن بشر نیست بپذیرد. رئالیسم غیر انتقادی هم غیر مستقیم بودن ارجاع و هم واقعی بودن قصد و مقصود زبانی که در اهل عرف به کار می رود قبول دارد و می تواند هم خصلت فوق العاده فیزیک نظری و هم لزوم مشاهده تجربی را که فارق بین فیزیک نظری و ریاضیات محض است را منظور دارد و خوب می داند که هیچ نظریه ای توصیف دقیق جهان نیست و جهان چنان است که به بعضی شیوه ها تعبیر دارد و به بعضی نه. هم نقش تخیل ورزی و تلفیق و ترکیب ذهنی را و هم این واقعیت را تصدیق می کند که بعضی از ساخته های ذهن بهتر از بعضی دیگر با مشاهدات وفاق دارند و این صرفا بدان جهت است که رویدادها یک انگاره عینی دارند».[5]

ادامه بحث درباره رئالیسم انتقادی در گفتارهای بعد بیان می شود.

 

﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] رئالیسم انتقادی، ص11- 12.
[2] همان، ص14- 16.
[3] مجله دانشگاه علوم پزشکی تربت حیدریه، دوره سوم، شماره سوم، پاییز 94، محمود بخشی و همکاران.
[4] فلسفه عمومی، ص347- 348.
[5] علم و دین، ایان باربور، ص208.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo