درس خارج فقه استاد سید صمصام الدین قوامی
98/10/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه الاداره /فقه التدبیر (فقه برنامه ریزی)
موضوع عام: فقه الاداره
موضوع خاص: فقه التدبیر (فقه برنامهریزی)
موضوع اخص: نظرية التخطيط (نظریه برنامهریزی)
مرحله سوم: روش شناسی برنامه ریزی
روش شناسی برنامه ریزی / نظرية التخطيط (نظریه برنامهریزی) / فقه التدبیر (فقه برنامهریزی) / فقه الاداره
1. روش انسجام
2. روش کمال یابی
3. روش اتمیت
4. روش اتقان و نو اوری
5. روش تاسی به انسان کامل
اینها روشهای، مبانی ارزشی برنامهریزی است. البته قبلا در ضمن پردازش مبنا به روشمندی هم اشاره کردیم.
• با چه روشی میتوان «نظام احسن» را تحقق داد؟
• در واقع با چه روشی میتوان به انسجام در برنامه رسید؟
• با چه روشی میتوان به سمت کمال جهت گرفت و در هرلحظه بهترین بود؟
1. روش انسجامبخشی برنامه
گفته شد که انسجام، نوعی روانسازی مواد مذاب است. برای ریختن و شکل گرفتن در قالبهای مشخص و به معنای استحکام هم آمده است. مفهوم پیوستگی و وابستگی اجزاء و اعضاء، نیز برای انسجام ذکر شده بود و به عنوان ضلع سوم از نظام احسن با آن آشنا شدیم. هر چه بخواهد موصوف به حسن شود باید منسجم باشد. حال در مقام روششناسی باید به روش انسجامبخشی به برنامه بپردازیم.
روش را هم در نوبت قبل به معنای پیمودن راه معنا کردیم. روش یک فرایند است که طی آن به شناخت و معرفت یک واقعیت برسیم. هر دانشی یک روش دارد که با روش دانش دیگر ممتاز شود؛ زیرا یکی از تمایزات علوم به روش پردازش آن است.
مثلا:
دانش مدیریت، روش خاص خود را دارد. دانش برنامهریزی روش خود را دارد، باید روششناسی شود. تا به واقعیات برنامهنویسی پی برده شود. از آن جمله روش انسجامبخشی به برنامه تا در چارچوب، نظام احسن قرار گیرد. به نظر میرسد عناصر انسجام عمدتا عبارتند از پیوستگی، وابستگی، همپوشانی، همافزایی، هماهنگی، همخوانی، همسویی، همخواهی.... که در مقام پردازش مبنای ارزشی آنها را برشمردیم. به نظر میرسد هر کدام یک روشی دارند که سعی میکنیم به اختصار به هر یک اشاره نماییم.
1. روش پیوستهسازی (ارتباط)
مراد پیوستهسازی اعضاء یکسازه است. (نه فقط اجزاء). مفهوم عضویت است که روح انسجام را تشکیل میدهد نه جزئیت؛ مگر از جزئیت عضویت را اراده کرده باشیم. مثل اعضاء بدن که از پیوستگی خاصی برخوردارند و به هم مربوطند و مرتبطند. قطع ارتباط یک عضو، درهمتنیدگی را به درهمریختگی و نارسایی و ناکاری مبدل میکند. عضو بیربط، عضو مرده است که به نقص سازه منجر میشود. اگر نتوان عضو را در بین سازه ربط داد، معلوم میشود عضو سازه نیست و زائد است.
مثال:
در «برنامهریزی نیروی انسانی» که اعضاء یک سازمان را چیدمان میکنیم، پیوستگی به این است که ارتباط ارگانیک بین آنها برقرار شود. به گونهای که در پی یک فرمان، باهم به حرکت آیند و هم دیگر را به حرکت وادارند و هیچ عضوی در اطاعت از این فرمان بیحرکت نماند و دارای جنبش باشد؛ زیرا فرمان سازمانی فقط متوجه اعضایی خاص نیست، همه اعضاء را شریک در اطاعت از خود میشمارد و سلسله جنبان این حرکت حساب میشود که کل سلسله به حرکت میآید و الا سلسله نیست.
سلسله یعنی حلقههای به هم پیوسته و مرتبط. به نظر میرسد آیه شریفه که حاوی امر ( رابطوا )[1] [2] است، ناظر به این نوع ارتباط باشد.
لحاظ پیوستگی در برنامهریزی نیروی انسانی به این است که بین نیروها ترابط باشد و نیروی منزوی و تنها و جدا به گردونه نیاید یا خارج شود. اصولا برنامهریزی ماهیتی پژوهشی دارد و به یک روششناسی پژوهشی نیازمند است که در جلسات آینده به این مهم پرداخته میشود.