درس خارج فقه استاد سید صمصام الدین قوامی
98/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه الاداره/فقه برنامه ریزی /
مبانی ارزشی– اصل احسان نمونه ای از مبنای ارزشی در طراحی نظام احسن
تحلیل و بررسی نظام احسن ازمنظرحکمت متعالیه
برهان سنخیت: مقصود از برهان سنخیت، رابطةذاتی هر معلول با علت هستی بخش است،به این معنا که معلول مرتبه ای از مراتب وجود وشأنی از شئون علت هستی بخش است (شیروانی، (1376 :2/71. قانون لزوم سنخیت میان علت و معلول،یکی از قواعد فلسفی است که همواره مورد استناد واقع شده و بسیاری از مسائل،از جمله نظریة کاملیت جهان موجود،بر آن مبتنی است)ابراهیمی دینانی، 1388 :2/847ـ846).
مراد از برهان سخنیت در اثبات کاملیت جهان هستی، آن است که مجموعةعالم هستی به عنوان واحد شخصی، معلول بیواسطة واجبالوجود است و معلول، براساس امکان فقری وجود ممکن، عین ربط به علت و شأنی از شئون علت هستی بخش است. از سویی، بر اساس قاعدۀ «واجب الوجود بالذات واجبالوجود من جمیع جهات»، هیچ نقص و حالت منتظرهای در خدا راه ندارد و صفات کمالی او نیز عین ذات اوست. در نتیجه، چون واجب تعالی که وجود مطلق و خیر محض است، باید معلول بیواسطة او نیز در اوج کمال و دارای نظام احسن باشد. این برهان مبتنی برچند قاعدۀفلسفی است که در کلام صدرالمتألهین آمده است:
اصل اول
این است که واجب الوجود که آفرینندۀعالم است، دارای هستیِ نامحدود و بهترین انحای وجود است، و غیر از او، همه در حدوث و بقا به او نیاز دارند، زیرا اگر چیزی در عالم هستی دارای سهمی از وجود باشد و به او نیاز نداشته باشد، لازمهاش استقلال در ذات یا وابستگی به واجبالوجود دیگری است، در حالیکه تالی به هر دو شقّ آن باطل است، چراکه هیچکدام از آنها با یگانگی خدا سازگاری ندارند. در نتیجه مقدم هم باطل خواهد بود(ملاصدرا، 1381:142ا).
اصل دوم
اینکه واجبالوجود، هیچ نقص و کمبودی ندارد، چراکه ناقص بودن ملازم با معلولیت و نیاز است. ازاینرو، همانگونه که گفتهاند: واجبالوجود بالذّات، واجبالوجود من جمیع الجهات است (همان:198ا).
اصل سوم آن است که هر مبدئی که دارای کمال نامحدود وازلی باشد، هرکاری که از متن ذات و هویت خویش انجام دهد کامل است، زیرا هدف زائد بر ذات، برای او محال است(همان:143 ا).
اصل چهارم، براساس بحث علم واجب تعالی، خدای تعالی دانا به تمام پدیدههای عالم بر وجه احسن و اکمل است (همانجا)
اصل پنجم، منظور از «معلول اشرف» همانا مجموعة عالم هستی به عنوان یک وجود واحد است که به طور مستقیم از او سرچشمه میگیرد. از اینرو مجموعةجهان هستی به منزله وجود واحد، معلول بیواسطة خدای تعالی شمرده میشود (همان:(152ملاصدرا با استناد به آیة«کل یعمل علی شاکلته؛هر کسی عملش بر وفق مقتضای ذات و متناسب با نحوۀ اوست» (اسراء:84)، به برهان سنخیت اشاره کرده، میگوید: «این بدین معنی است که تمام افعال خدا مناسب و مشابه با نحوۀ وجود اوست و آنچه از وی صادر میگردد، حاکی از باطن و ضمیر اوست.عالم وجود نیز سراسرعمل و صنعت خداست» (ملاصدرا، 1361:41). بر این اساس، عالم آفرینش همگی به مثابه صفحای است که صور و نقوش اشیاء به قلم تکوین در آن ترسیم شده و اصول و حقایق آن صور در ذات حضرت الوهیت به گونةعلم اجمالی در عین کشف تفصیلی، موجود است. نحوۀ وجود پدیدهها اینگونه است که از مرتبة ذات به عالم اسماء و صفات تنزل یافته، از عالم اسماء و صفات به عالم عقول و از آنجا به عالم نفوس و اجرام تنزل نمودهاند، از اینرو عالم خلقت که ریشه در ذات و فعل و صفت جمیل خدا دارد، به بهترین وکاملترین وجه آفریده شده است (سبزواری، 1416 :3 /71). با توجه به اصول یادشده، میتوان گفت معلول خدا با علت هستی بخش سنخیت ذاتی دارد و این سنخیت ذاتی مخصص صدور معلول خاص از علت معین است، از اینرو اصل وجود، دارای حقیقت واحدی است که مرتبة نازلة آن، در معلول ومرتبة کاملة آن، در علت هستی بخش است (طباطبایی، 1362:166). نتیجه آنکه، چون ذات خدا غنی بالذات و کمال مطلق است و غیر او همه عین تعلق و نیاز و ظل حضرت حقند، از باب تناسب ظل و علت هستی بخش، نظام کنونی عالم، کاملترین جهان ممکن است که میتواند موجود شود (ملاصدرا، 1381 :145ـ143). به نظر میرسد برهان سنخیت علاوه بر آنکه دارای مبنای قرآنی است(5)،از بهترین براهینی است که بر کاملیت جهان موجود به صورت کلی دلالت میکند و شرور جزئی به عنوان لوازم اجتناب ناپذیر عالم را با مجموعة عالم هستی تبیین مینماید
2
مبانی وحیانی نظام احسن
ملاصدرا از جمله حکمایی است که به تطابق عقل و وحی معتقد است. او علاوه بر تمسک به دلایل عقلی بر اثبات نظام احسن، با توسل آیات متعدد نیز بر کاملیت آفرینش موجود استدلال کرده است؛ از جمله آیة «صنع الله الذی اتقن کل شی» (نمل: 88) اتقان صنع «درجایی استعمال میشود که کاری بر اساس مهارت، دانایی و دقت صورت گرفته باشد» (راغب اصفهانی، 1412:494). مفسران، اتقان صنع در این آیه را ملازم با برترین صورت ممکن آفرینش تصویر کرده اند(فیض کاشانی، 1415:2 /918؛همان: 4 /79؛ طباطبایی،1417 :4 ). از اضافة صنع به خدا و توصیف آن به اتقان، استفاده میشود که نظام هستی در نهایت دقت، مهارت، دانایی و شایستگی آفریده شده است. اگر فاعلی دارای ویژگی کمال مطلق باشد، به یقین افعال او نیز در نهایت حسن و نیکویی است. از این رو آیة شریفه در مقام بیان این قاعده است که جهان هستی به عنوان یک مجموعة واحد، در نهایت اتقان و استواری آفریده شده است، به گونهای که بهتر از آن قابل تصور نیست.آیه «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» (سجده:7) نیز براین مطلب دلالت میکند. برخی مفسران، احسن بودن آفرینش در این آیه را به معنای حکیمانه بودن آن تفسیر کردهاند (شیخ طوسی، بیتا:8 /296؛فیض کاشانی،1415:4 /154 ). ولی بسیاری از مفسران مفاد آیه را به تمام وکمال بودن نظام کنونی عالم تفسیر کردها ند، به این معنا که خداوند همة موجودات را بر اساس نظام زیبا و کامل استوار نموده که از آن کاملتر قابل تصور نیست(طباطبایی، 1417:1/21؛5/12؛ 7 /297؛11 /161؛16/251؛ ملاصدرا، 1419 :8/63و 521؛ جوادی آملی، 1386 :3 /642ـ639). ملاصدرا با توجه آیات «اتقان صنع» که ملازم با علم وحکمت مطلق الهی به آفرینش جهان است، بر کاملیت جهان هستی تأکید میکند ومینویسد: «همة آفریدههای خدا در نهایت حسن، نیکویی و جمال است و تفاوت آنها به ارزش وجودی آنها بازمیگردد، هرچند ارزش وجودی برخی نسبت به برخی دیگر بیشتر است، ولی این تفاوت سبب غیر احسن شدن بعض دیگر نمیشود. ازاینرو خدای تعالی مدبر دانایی است که علم او همان تحقق عینی اشیا در خارج است. بدین جهت، هرچیزی را بر نیکوترین شکل آن آفریده است، زیرا ذات او در نهایت عظمت و بز رگی است و موجودات همگی از نتایج ذات وصفات او تراوش کردهاند، بنابراین تمام پدیدهها در نهایت حسن، زیبایی و کمال ممکن هستند (ملاصدرا، 1419 :8/63). او همچنین با استناد به صفات رحمت، عزت وعلم گستردۀ الهی، بر کاملیت نظام احسن استدلال کرده و در این باره معتقد است: «عالِمیت خداوند متعال» به این معناست که خداوند علت ایجادی اشیا، بر بهترین و متقنترین وجه است. «عزیز بودن» خدا بیانگر آن است که در ذات الهی هیچ گونه ضعف و فتوری نیست و در نهایت عظمت و بزرگی است. این معنا همان مفاد قاعدۀ «واجبالوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات است». «رحیم» بودن خدا به این معناست که نور فیض و بخشش وجودیاش، به عالی و سافل میرسد، و از جهت ذات ِ منحصر به فردش، در بالاترین مرتبة وجودی قرار دارد و از جهت اینکه فیض وجودش به همة موجودات میرسد، نزدیکترین چیز به اشیا است. با توجه به این موارد، دربارۀ معنای ﴿احسن کل شی خلقه﴾[1] (سجده:7) میتوان گفت چون خداوند متعال در نهایت جلال وعظمت است و همة موجودات از نتایج ذات و شعاعی از انوار صفات خداوند متعال هستند، باید همة پدیدهها در نهایت حسن وجمال و کمال امکانی باشند که بالاتر از آن قابل تصور نیست. علامه طباطبایی نیز خلقت را ملازم با حسن دانسته و هر موجودی را فی نفسه دارای چنان حسنی میداند که کاملتر از آن ممکن نیست. بنابراین نتیجه میگیرد که مجموع جهان هستی با صفت حسن و نیکی آفریده شده است.(طباطبایی، 1417:1/21؛ 5/12؛ 7/297؛ 11/161؛ 16/594؛12/51) استاد جوادی آملی نیز با تمسک به آیات: «ربنا الذی اعطی کل شیئ خلقه ثم هدی» (طه:51)و ﴿الذی احسن کل شیئ خلقه﴾[2] (سجده:7)، مینویسد: «تمام اشیای جهان مخلوق خداوند متعال است و هرچیزی که خدا آفریده است به وجه نیکو و زیبا آفریده است؛ از اینرو تمام اشیای جهان آفرینش به زیباترین وجه ممکن آفریده شدهاند و نقص و عیب درآن راه ندارد، به گونهای که نظامی کاملتر و نیکوتر از آن قابل تصور نیست(جوادی آملی، 1386:3/641ـ639).