< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید صمصام الدین قوامی

98/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه الاداره / فقه برنامه‌ریزی / پردازش نظریه برنامه‌ریزی / مبانی بینشی / آخرت گرایی / اخبار / سنت حسنه

[1] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْخَزَّازُ(امامی ثقة جلیل) فِي كِفَايَةِ الْأَثَرِ[2] ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ وَهْبَانَ الْبَصْرِيِّ (امامی ثقه جلیل)عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْهَيْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ النَّحْوِيِّ ()عَنْ جَدِّهِ إِسْحَاقَ بْنِ الْبُهْلُولِ عَنْ أَبِيهِ بُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ يَزِيدَ الْبَرْقِيِّ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ عَطَاءٍ عَنْ عُمَيْرِ بْنِ هَانِئٍ الْعَبْسِيِّ عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أُمَيَّةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ قَالَ: اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ‌ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً.[3]

این حدیث به صراحت بر لزوم برنامه‌ریزی‌های بلند مدت و راهبردی دنیوی اشاره دارد که شعاع آن به ابدیت می‌رسد. این حدیث مورد توجه صاحب نظران زیادی بوده است.[4] و معرکه الاراء ضد و نقیض شده است. اما این که آخرت‌گرایی را در این برنامه‌ریزی لحاظ کرده باشد باز هم صریح است. یعنی اولا: آخرت را غد می‌داند که هماهنگ با آیه شریفه سوره حشر است که مورد بررسی ما قرار گرفت (و لتنظر نفس ماقدمت لغد). گفتیم که غد نماد نزدیکی است. یعنی می‌تواند به عنوان هدفی نزدیک لحاظ شود. در عین این که ممکن است دورترین زمان به نظر آید ولی نزدیک‌ترین هم هست. یعنی برنامه‌ریزی‌های طویل‌المدت دنیوی باید این هدف نزدیک را هم لحاظ کنند و اخرت را از برنامه دنیوی حذف نکنند و لحاظ آخرت صرفا یک پیوست معنوی نیست. بلکه اصلی‌ترین هدف است که لحاظ آن تاثیر ماهوی و محتوایی و حتی فنی هم می‌تواند در برنامه‌ریزی داشته باشد. یعنی قد و قامت و استقامت برنامه را نیز تعیین نماید.

ضمنا با این راهبرد وحیانی نیز هماهنگ است. (وابتغ فیما آتاک الله الدار الاخره)[5] که به وضوح به هدف قرار دادن و( ابتغاء دار آخرت) در برنامه‌های دنیوی (فیما آتاک الله) اشاره دارد. عموم این فراز اخیر برنامه‌ریزی را هم شامل می‌شود. یعنی برای هرچه خدا به تو داده آخرت را هدف قرار بده یعنی مال، سازمان، منصب و... عاقبت‌اندیش باش و آخرت‌گرا. یعنی برای سازمانت که خدا به تو داده و برای اداره بهینه آن آخرت اندیش باش.

البته خوب بود این آیه را مستقلا در بخش آیات بررسی می‌کردیم؛ ولی مهم استحکام بیش از پیش مبنای آخرت گرایی در برنامه‌ریزی است که انجام گرفت.

 


[1] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل / ج‌1 / 146 / 25 - باب استحباب تعجيل فعل الخير و كراهة تأخيره ..... ص : 146.
[2] کفایةُ الأثَر فِی النَّص عَلَی الأئمّة الإثنی عَشَر علیهم السلام کتابی است که روایات و نصوص دالّ بر خلافت و امامت ائمه اطهار(ع) را گرد آورده است. این کتاب نوشته ابوالقاسم علی بن محمد بن علی خزاز قمی رازی (متوفای ۴۰۰) راوی و فقیه شیعی نیمه دوم قرن چهارم هجری است. بن علی خزاز قمی رازی از راویان شیعه در نیمه دوم قرن چهارم هجری و از معاصران شیخ صدوق و شیخ مفید به شمار می‌آید. او از درس شیخ صدوق و شیخ مفید بهره برد . نجاشی و علامه حلی او را مورداطمینان و از فقهای شیعه معرفی کرده‌اند.[۱] مؤلف در این کتاب روایات معتبر را از شخصیت‌های مشهور صحابه از رسول خدا(ص) و همچنین روایات فراوانی را از ائمه(ع) درباره تعداد امامان بعد از حضرت رسول خدا(ص) و نام آن‌ها جمع کرده است.[۲]از این کتاب، با نام‌های «الکفایة فی النُّصوص»، «کفایة الاثر فی النصوص علی عدد الائمة» و «کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر» یاد شده است.[۳] مؤلف در مقدمه کتاب انگیزه خود را این‌گونه بیان می‌کند که جمعی از ضعفای شیعه را دیده که تحت تأثیر تبلیغات مخالفین اهل بیت قرار گرفته و می‌گویند ما روایتی بر امامت ائمه(ع) از صحابه پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت نداریم. از این رو تلاش می‌کند تا با نگارش این کتاب و جمع‌آوری تمام روایاتی که در این‌باره به دستش رسیده، دسیسه مخالفان را نقش بر آب سازد و تمام شبهات را در این‌باره پاسخ‌گو باشد.[۴] علی بن محمد خزاز کتاب را در دو بخش، سامان داده است: بخش اول: به روایات معتبری از صحابه معروف پیامبر اسلام(ص) اختصاص دارد که درباره امامت دوازده تن ائمه معصومین(ع) استناد نموده‌اند؛ مانند:علی بن ابی طالب(ع)امام حسن(ع)امام حسین(ع)عبدالله بن عباس‌عبدالله بن مسعودابو سعید خدریابوذر غفاریسلمان فارسیجابر بن عبدالله انصاری‌زید بن أرقم‌ابو أیوب انصاریعمار یاسرحذیفة بن یمان و...خزاز از میان زنان، به سخنان شخصیت هایی مانند: فاطمه زهرا(س) و ام سلمه و عایشه استناد جسته است. بخش دوم: مؤلف در این قسمت به ذکر روایاتی که از دیگر ائمه(ع) (هر امام نسبت به امام بعدی) وارد شده، می‌پردازد.در پایان کتاب، دو باب به زید بن علی اختصاص پیدا کرده است: درباره نص زید بر امامت ائمه.درباره قیام او و اینکه ادعای امامت نداشته است.[۵] [۶]این کتاب به جهت قدمت، از معتبرترین کتاب‌های روایی شیعه بوده و از زمان نگارش، همواره مصادر کتاب‌های حدیثی و کلامی بوده است.[۷] مجلسی این کتاب را ارزشمند و گران‌بها و اثری بی‌نظیر توصیف می‌کند که تا حال مانند آن درباره امامت نگاشته نشده است.‌[۸] نسخه‌ای در کتابخانه سید جلال‌الدین محدث ارموی که تاریخ نگارش آن ۹۳۱ق و به خط تاج الدین بن عبد الله بن سلیمان فقیه است.نسخه‌ای در کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی در شهر قم که تاریخ نگارش آن ۱۰۸۶ق و به خط مؤمن بن عبد الجواد کاظمی است.نسخه‌ای دیگر در کتابخانه مرعشی به تاریخ ۱۲۸۰ق و به خط محدث نوری صاحب مستدرک الوسائل.[۹].این کتاب در یک جلد به زبان عربی با تحقیق سید عبداللطیف حسینی کوه کمری خویی به همت انتشارات بیدار، در سال ۱۴۰۱ ق در قطع وزیری چاپ شده است. (ویکی شیعه)
[3] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ؛ ص226حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ الْهَيْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي إِسْحَاقُ بْنُ الْبُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي طَلْحَةُ بْنُ زَيْدٍ الرَّقِّيُّ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ عَطَا عَنْ عُمَيْرِ بْنِ هَانِي العيسي [الْعَبْسِيِ‌] عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أميد [أُمَيَّةَ] قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَشْتٌ يُقْذَفُ فِيهِ الدَّمُ وَ يَخْرُجُ كَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِي أَسْقَاهُ مُعَاوِيَةُ (لَعَنَهُ اللَّهُ) فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ مَا لَكَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَكَ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ قُلْتُ‌ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لِعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ ع وَ فَاطِمَةَ ع مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّشْتُ وَ اتَّكَأَ ص فَقُلْتُ عِظْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ وَ لَا كمل [تَحْمِلْ هَمَ‌] يَوْمِكَ الَّذِي له باب [لَمْ يَأْتِ‌] عَلَى لومك [يَوْمِكَ‌] الَّذِي أَنْتَ فِيهِ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَا تَكْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إِلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ فِي حَلَالِهَا حِسَاباً وَ حَرَامِهَا عِقَاباً وَ فِي الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمَيْتَةِ خُذْ مِنْهَا مَا يَكْفِيكَ فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ حَلَالًا كُنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فِيهَا وَ إِنْ كَانَ حَرَاماً لَمْ تَكُنْ قَدْ أَخَذْتَ مِنَ الْمَيْتَةِ وَ إِنْ كَانَ الْعِتَابَ فَإِنَّ الْعِقَابَ يَسِيرٌ وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ‌كَأَنَّكَ تَعِيشُ‌ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً .وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذَا نَازَعَتْكَ إِلَى صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَكَ وَ إِذَا خَدَمْتَهُ صَانَكَ وَ إِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً فاتك [أَعَانَكَ‌] وَ إِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَكَ وَ إِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَكَ وَ إِنْ مَدَدْتَ يَدَكَ بِفَضْلٍ جَدَّهَا [مَدَّهَا] وَ إِنْ بَدَتْ مِنْكَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا وَ إِنْ رَأَى مِنْكَ حَسَنَةً عَدَّهَا وَ إِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاكَ وَ إِنْ سَكَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَكَ وَ إِنْ نَزَلَتْ بِكَ أَحَدُ الْمُلِمَّاتِ أسألك [وَاسَاكَ‌] مَنْ لَا يَأْتِيكَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ وَ لَا يَخْتَلِفُ عَلَيْكَ مِنْهُ الطَّوَالِقُ وَ لَا يَخْذُلُكَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ إِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْفِساً آثَرَكَ قَالَ ثُمَّ انْقَطَعَ نَفَسُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ حَتَّى خشت [خَشِيتُ‌] عَلَيْهِ وَ دَخَلَ‌الْحُسَيْنُ ص وَ الْأَسْوَدُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ فَانْكَبَّ عَلَيْهِ حَتَّى قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَعَدَ عِنْدَهُ وَ تَسَارَّا جَمِيعاً فَقَالَ أَبُو الْأَسْوَدِ إِنَّا لِلَّهِ إِنَّ الْحَسَنَ قَدْ نُعِيَتْ إِلَيْهِ نَفْسُهُ وَ قَدْ أَوْصَى إِلَى الْحُسَيْنِ ع وَ تُوُفِّيَ ص فِي يَوْمِ الْخَمِيسِ فِي آخِرِ صَفَرٍ سَنَةَ خَمْسِينَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ لَهُ سَبْعٌ وَ أَرْبَعُونَ سَنَةً
[4] مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 587 www.imamalinet.net › Book › View کتاب سیرى در نهج البلاغه چنان باش كه همیشه زنده ای و چنان باش كه فردا می میری 2. حدیث معروفی است كه در كتب حدیث و غیر حدیث نقل شده و جزء وصایای حضرت امام مجتبی علیه السلام در مرض وفات نیز آمده است به این مضمون: كُنْ لِدُنْیاكَ كَأَنَّكَ تَعیشُ اَبَداً وَ كُنْ لِاخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَموتُ غَداً [1]. برای دنیایت چنان باش كه گویی جاویدان خواهی ماند و برای آخرتت چنان باش كه گویی فردا می میری. این حدیث معركه ی آراء و عقاید ضد و نقیض شده است. برخی می گویند مقصود این است كه در كار دنیا سهل انگاری كن، شتاب به خرج نده، هر وقت كاری مربوط به زندگی دنیا پیش آمد بگو «دیر نمی شود»، وقت باقی است ولی نسبت به كار آخرت همیشه چنین فكر كن كه بیش از یك روز فرصت نداری، هر وقت كار مربوط به آخرت پیش آمد بگو وقت بسیار تنگ است و «دیر می شود» . بعضی دیگر به حكم اینكه دیده اند باوری نیست كه اسلام دستور سهل انگاری بدهد، روش و سیرت اولیای دین هرگز چنین نبوده است، گفته اند مقصود این است كه در كار دنیا همواره فكر كن كه جاویدان خواهی ماند، پس به هیچ وجه كوچك مشمار و كارها را به صورت موقت و به بهانه ی اینكه عمر اعتبار ندارد سرسری انجام نده، بلكه آنچنان اساسی و با آینده نگری انجام بده كه گویی تا آخر دنیا زنده هستی زیرا فرضاً خودت زنده نمانی، دیگران از محصول كار تو بهره خواهند برد، اما كار آخرت به دست خداست، همیشه فكر كن كه فردا می میری و فرصتی برایت نمانده است. چنانكه ملاحظه می كنیم، طبق یكی از این دو تفسیر در كار دنیا باید لاقید و لاابالی و بی مسؤولیت بود و طبق تفسیر دیگر در كار آخرت باید چنین بود. بدیهی است كه هیچ كدام از این دو تفسیر نمی تواند مورد قبول باشد. به نظر ما این حدیث یكی از لطیفترین احادیث است در زمینه ی دعوت به عمل و ترك لاقیدی و پشت سر اندازی، چه در كارهای به اصطلاح دنیایی و چه در كارهای آخرتی. اگر انسان در خانه ای زندگی می كند و می داند كه دیر یا زود از این خانه به خانه ی دیگر خواهد رفت و برای همیشه در آنجا مستقر خواهد شد اما نمی داند كه چه روزی و بلكه چه ماهی و چه سالی منتقل خواهد شد، این شخص یك حالت تردید، هم نسبت به كارهای مربوط به این خانه كه در آن هست و هم نسبت به كارهای مربوط به خانه ای كه بعدها به آنجا منتقل خواهد شد پیدا می كند. اگر بداند فردا از این خانه خواهد رفت هرگز دست به اصلاح این خانه نخواهد زد؛ كوشش می كند فقط كارهای مربوط به خانه ای كه فردا به آنجا منتقل خواهد شد اصلاح كند، و اگر بداند چند سال دیگر باید در این خانه بماند برعكس عمل خواهد كرد؛ خواهد گفت آنچه لازم است فعلاً این است كه خانه ی فعلی را سر و صورتی بدهیم، كار آن خانه فعلاً دیر نمی شود، فرصت زیاد است. در حالی كه شخص در تردید به سر می برد و نمی داند كه بزودی منتقل خواهد شد و یا سالهای دیگر در این خانه خواهد ماند، شخص عاقلی پیدا می شود و می گوید نسبت به كارهای مربوط به این خانه كه فعلاً ساكن آن هستی چنین فرض كن كه برای همیشه در اینجا باقی خواهی بود، علیهذا اگر احتیاج به تعمیر و اصلاح هست انجام بده، ولی نسبت به كارهای مربوط به خانه ی دوم چنین فرض كن كه فردا منتقل خواهی شد، پس هرچه زودتر نواقص و ناتمامیهای آنجا را تكمیل كن. نتیجه ی چنین دستوری این است كه انسان در هر دو قسمت كوشا و جدی می شود. فرض كنید می خواهد دست به كار تحصیل علم و یا تألیف كتاب و یا تأسیس مؤسسه ای بزند كه سالها وقت و فرصت می خواهد. اگر بداند عمرش كفاف نمی دهد و كارش ناتمام می ماند، شروع نمی كند. اینجاست كه می گویند چنان بیندیش كه عمرت دراز است. ولی همین شخص از نظر توبه و جبران گذشته ها، از نظر ادای حقوق الهی و حقوق مردمی، و بالأخره از نظر كارهایی كه وقت و فرصت كم هم كافی است، امروز نشد فردا، فردا اگر نشد پس فردا هم می شود انجام داد، چیزی كه هست ممكن است انسان امروز را به فردا و فردا را به پس فردا بیفكند اما فردایی یا پس فردایی نیاید، در این گونه كارها بر عكس نوع اول، لازمه ی این فرض كه عمر باقی است و وقت زیاد است این است كه لزومی ندارد شتاب به خرج داده شود. پس نتیجه ی چنین فرضی تأخیر و تسویف و اهمال است. در اینجا باید فرض كرد كه وقت و فرصتی نیست. پس معلوم شد در برخی موارد لازمه ی فرض اینكه وقت و فرصت زیاد است تشویق به عمل و اقدام، و لازمه ی فرض اینكه وقت كم است دست به كار نشدن است و در برخی موارد دیگر درست كار برعكس است، یعنی لازمه ی فرض اینكه فرصت و وقت زیاد است اهمال و دست به كار نشدن است و لازمه ی فرض اینكه فرصت و وقتی نیست دست به كار شدن است. پس موارد فرق می كند و در هر مورد یك گونه باید فرض كرد كه به عمل و اقدام منتهی گردد. به اصطلاح علمای اصول، لسانِ دلیل لسان «تنزیل» است، لهذا هیچ مانعی ندارد كه دو «تنزیل» از دو جهت بر ضد یكدیگر بوده باشند. حاصل معنی حدیث این می شود كه از نظر برخی كارها بگو اصل «بقای حیات و ادامه ی عمر» است و از نظر برخی كارها بگو اصل «عدم بقای عمر و كوتاهی آن» است. این معانی كه ذكر كردم صرفاً یك توجیه بلادلیل نیست؛ چندین روایت دیگر وجود دارد كه كاملاً مفهوم این حدیث را به همین نحو كه گفته شد روشن می كند. علت اینكه این حدیث مورد اختلاف واقع شده است، عدم توجه به آن احادیث است. در سفینة البحار، ماده ی «رفق»، از رسول اكرم نقل می كند (خطاب به جابر) : اِنَّ هذَا الدّینَ لَمَتینٌ فَاَوْغِلْ فیهِ بِرِفْقٍ. . . فَاحْرَثْ حَرْثَ مَنْ یَظُنُّ اَنَّهُ لا یَموتُ وَ اعْمَلْ عَمَلَ مَنْ یَخافُ اَنَّهُ یَموتُ غَداً. این دین توأم با متانت است، بر خود سخت نگیر بلكه مدارا كن. . . كشت كن مانند كسی كه گمان می برد نمی میرد و عمل كن مانند كسی كه می ترسد فردا بمیرد. در جلد 15 بحار، بخش اخلاق، باب29، از كافی، از رسول اكرم خطاب به علی علیه السلام نقل می كند: اِنَّ هذَا الدّینَ مَتینٌ. . . فَاعْمَلْ عَمَلَ مَنْ یَرْجو اَنْ یَموتَ هَرَماً وَ احْذَرْ حَذَرَ مَنْ یَتَخَوَّفُ اَنَّهُ یَموتُ غَداً. اسلام دینی است بامتانت. . . در عمل مانند كسی عمل كن كه امید دارد به پیری برسد و آنگاه بمیرد، و در احتیاط مانند كسی باش كه بیم آن دارد فردا بمیرد. یعنی آنگاه كه دست به كار مفیدی می زنی كه وقت و فرصت زیاد و عمر دراز می خواهد، فكر كن كه عمرت دراز خواهد بود و اما آنگاه كه كاری را به بهانه ی اینكه وقت زیاد است می خواهی تأخیر بیندازی، فكر كن كه فردا می میری؛ فرصت را از دست نده و تأخیر نینداز. در نهج الفصاحة از رسول اكرم نقل می كند: اَصْلِحوا دُنْیاكُمْ وَ كونوا لِاخِرَتِكُمْ كَاَنَّكُمْ تَموتونَ غَداً. دنیای خویش را سامان دهید و برای آخرت خویش آنچنان باشید كه گویا فردا می میرید. ایضاً نقل می كند: اِعْمَلْ عَمَلَ امْرِئٍ یَظُنُّ اَنَّهُ لَنْ یَموتَ اَبَداً وَاحْذَرْ حَذَرَ امْرِئٍ یَخْشی اَنْ یَموتَ غَداً. مانند آن كس عمل كن كه گمان می برد هرگز نمی میرد و مانند آن كس بترس كه می ترسد فردا بمیرد. در حدیث دیگر از رسول اكرم آمده است: اَعْظَمُ النّاسِ هَمّاً الْمُؤْمِنُ، یَهْتَمُّ بِاَمْرِ دُنْیاهُ وَ اَمْرِ اخِرَتِهِ. از همه ی مردم گرفتارتر مؤمن است، كه باید هم به كارهای دنیای خویش بپردازد و هم به كار آخرت. در سفینة البحار، ماده ی «نفس»، از تحف العقول، از امام كاظم علیه السلام نقل می كند كه ایشان به صورت یك روایت مسلّم در میان اهل البیت نقل كرده اند كه: لَیْسَ مِنّا مَنْ تَرَكَ دُنْیاهُ لِدینِهِ اَوْ تَرَكَ دینَهُ لِدُنْیاهُ. آن كه دنیای خویش را به بهانه ی دین و یا دین خویش را به خاطر دنیا رها كند، از ما نیست. از مجموع آنچه گفتیم معلوم شد كه چنان تعبیری با چنین مفهومی كه ما استنباط كردیم، در لسان اولیای دین رایج و شایع بوده است. [1] . وسائل، ج /2ص535، چاپ امیربهادر (حدیث 2 از باب82 از ابواب مقدمات تجارت) .
[5] القصص : 77 وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب؛ و بهره‌ات را از دنيا فراموش مكن؛ و همان‌گونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن؛ و هرگز در زمين در جستجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد! (77)ترجمه تفسير مجمع البيان ج‌18 235 از على (ع) نيز روايت شده است كه: تندرستى و قوت و آسايش و جوانى و نشاط و بى‌نيازى خود را از ياد مبر و بوسيله آنها در راه آخرت كوشش كن‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo