< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید صمصام الدین قوامی

98/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه الاداره / فقه برنامه ریزی / نظریه برکت در برنامه ریزی / مبانی بینشی / یقین به آخرت

آخرت محل برکت است. محل زیادتی و دوام است. محل نمو و رشد است. لابد باید بذری باشد، تا ثمر بدهد. هر چه یک عمل خوب پردازش شود و بدانیم که خداوند چه می‌خوهد و چه عملی را رشد می‌دهد، برنامه‌ریزی را مطابق آن قرار می‌دهیم. با نیات صالحه آبیار ی می‌کنیم. مثلا: قرآن می‌فرماید: بلد طیب نبات طیب می‌دهد و بلد خبیث نکد می‌دهد. آیاتی که آخرت را بهتر از دنیا می‌داند، می‌فرماید: آنچه از خیر پیش فرستید نزد خدا خواهید یافت. یا می‌فرماید: «ماعندالله باق» یا «ما عندالله خیر للابرار» یا می‌فرماید: «یضاعف لمن یشاء» و... اینها نشان می‌دهد که برنامه‌ریزی با چشم‌انداز آخرت بهتر ثمر می‌دهد. مانند: مجموعه برنامه‌ریزی‌هایی که مدت دار است. آخرت هم در همین راستا، ولی به گونه تنظیم شده و تضمین شده جواب می‌دهد. هر زمانی که لحاظ می‌شود و هر افقی در نظر گرفته می‌شود، راه کارها و راهبردهای مطابق آن و برای رسیدن به آن و از جنس آن به نظر می‌آید. آخرت افق اعلی است و قله‌ای و مقصدی است که برای وصول به آن باید رعایت اصول آخرت بشود و ملاکات مادی و معنوی آن لحاظ شود.

از آیات دیگری که مبناسازی آخرت را به خوبی نشان می‌دهد عبارت است از:

الف 2- ﴿مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً (18) وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‌ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً (19) كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً (20) انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلاً (21)﴾[1]

18- آن كس كه (تنها) زندگى زودگذر (دنياى مادى) را مى‌طلبد آن مقدار از آن را كه بخواهيم و به هر كس اراده كنيم مى‌دهيم، سپس دوزخ را براى او قرار خواهيم داد كه در آتش سوزانش مى‌سوزد در حالى كه مذموم و رانده (درگاه خدا) است.19- و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد و سعى و كوشش خود را براى آن انجام دهد، در حالى كه ايمان داشته باشد، سعى و تلاش او (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.20- هر يك از اين دو گروه را از عطاى پروردگارت بهره و كمك مى‌دهيم، و عطاى پروردگارت هرگز از كسى منع نشده است.

21- ببين چگونه بعضى را (در دنيا بخاطر تلاششان) بر بعضى ديگر برترى بخشيده‌ايم، درجات آخرت و برتريهايش از اينهم بيشتر است.[2]

 

اراده آخرت در امور و اقدامات من جمله برنامه‌ریزی همان نیت و چشم‌انداز است. اعتلاء افق است. برنامه‌ریزی‌های دنیوی که عاجله و کوتاه مدت و زود گذر است. نتیجه خود را دارد و طبق قانون اسباب و مسببات به ثمراتی می‌رسد؛ زیرا عطاء خداوند محظور و ممنوع نیست. امداد خداوند فقط شامل آخرت‌گرایان نیست. ولی قابل مقایسه نیست. اراده عاجله و اراده آخرت در برنامه‌ریزی‌ها هر دو از عطا غیرمحظور و نامحدود و رحمانیی خداوند برخوردارند؛ ولی در مقام قیاس و تطبیق فاصله کیفی بلکه کمی فراوانی با هم دارند. ممکن است در دنیا نتیجه محدودی و به ظاهر مفید بدهد ولی باطن و اصل آن سعیر و جهنم و آتش افروزی باشد. و در دراز مدت به نتائج ناگواری بینجامد. کما اینکه اعترافات نسل‌های بعدی برنامه‌ریزان نسبت به عواقب مهیب نسل‌های قبل گاهی شاهد این مدعا است. لذا طبق این مبنای وحیانی اراده آخرت و سعی و تلاش فکری و تدبیری و برنامه‌ای برای آن و عمق استراتژی ثمره دهی در آخرت قرار دادن مشکور است. یعنی مقبول و منتج است «سعی مشکور». یعنی تلاش منتج و مثمر و بهشت‌آفرین و منجر به حیوه طیبه که لابد در طول مسیر بلند خود شامل حیوه دنیا را هم از طیب خود بهره‌مند می‌سازد. لابد طی این مسیر بلند با اراده آخرت و سعی مشکور و منتج در طول و طی آن جز با امداد از خدای مبارک که منشاء هر برکتی است و نیز استناره و استفاده از انسان کامل مبارک معصوم میسور نخواهد بود، سعی نامشکور را نتیجه می‌دهد. و این قاعده معصومانه را هم باید دقت کرد که آخرت‌گرایی دنیا راه هم تأمین می‌کند. ولی عاجله خواهی اگر اهداف دنیوی را به شکل محدود را تامین نماید از تامین آخرت ناتوان است.[3]

ب- اخبار

ب.1. مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا يَلْحَقُ‌ الرَّجُلَ‌ بَعْدَ مَوْتِهِ‌ فَقَالَ سُنَّةٌ سَنَّهَا يُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ فَيَكُونُ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‌ءٌ وَ الصَّدَقَةُ الْجَارِيَةُ تَجْرِي مِنْ بَعْدِهِ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ يَدْعُو لِوَالِدَيْهِ بَعْدَ مَوْتِهِمَا وَ يَحُجُّ وَ يَتَصَدَّقُ عَنْهُمَا وَ يُعْتِقُ وَ يَصُومُ وَ يُصَلِّي عَنْهُمَا فَقُلْتُ أُشْرِكُهُمَا فِي حَجِّي قَالَ نَعَمْ.[4]


[2] تفسير: خطوط زندگى طالبان دنيا و آخرت‌از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از مخالفت گردنكشان در برابر اوامر الهى و سپس هلاكت آنها بود، در آيات مورد بحث، به علت واقعى اين تمرد و عصيان كه همان حب دنيا است اشاره كرده مى‌گويد:" كسانى كه تنها هدفشان همين زندگى زودگذر دنياى مادى باشد، ما آن مقدار را كه بخواهيم به هر كس صلاح بدانيم در همين زندگى زودگذر مى‌دهيم سپس جهنم را براى او قرار خواهيم داد كه در آتش آن مى‌سوزد در حالى كه مورد سرزنش و دورى از رحمت خدا است" (مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً)." عاجله" به معنى نعمتهاى زودگذر يا دنياى زودگذر است.قابل توجه اينكه نمى‌گويد هر كس به دنبال دنيا برود، به هر چه بخواهد مى‌رسد، بلكه دو قيد براى آن قائل مى‌شود، اول اينكه تنها بخشى از آنچه را مى‌خواهد به آن مى‌رسد، همان مقدارى را كه ما بخواهيم (ما نَشاءُ).ديگر اينكه: همه افراد به همين مقدار نيز نمى‌رسند، بلكه تنها گروهى از آنها به بخشى از متاع دنيا خواهند رسيد، آنها كه بخواهيم (لِمَنْ نُرِيدُ).و به اين ترتيب نه همه دنيا پرستان به دنيا مى‌رسند و نه آنها كه مى‌رسند به همه آنچه مى‌خواهند مى‌رسند، زندگى روزمره نيز اين دو محدوديت را به وضوح به ما نشان مى‌دهد، چه بسيارند كسانى كه شب و روز مى‌دوند و به جايى نمى‌رسند، و چه بسيار كسانى كه آرزوهاى دور و درازى در اين دنيا دارند كه تنها بخش كوچكى از آن را بدست مى‌آورند.و اين هشدارى است براى دنيا پرستان كه اگر خيال كنيد آخرت را به دنيا بفروشيد به تمام هدفتان نائل مى‌شويد، اشتباه بزرگى كرده‌ايد، بلكه گاهى هيچ و گاه به كمى دسترسى پيدا مى‌كنيد.و اصولا دامنه آرزوهاى انسان آن قدر گسترده است كه با محدوديت جهان ماده قابل اشباع نيست، تمام دنيا را به يك نفر بدهند، بسيار مى‌شود كه اشباع نمى‌گردد.اما آنها كه تلاش مى‌كنند و به هيچ نمى‌رسند، ممكن است به دلائل مختلفى باشد يا بخاطر آنست كه هنوز اميد بيدارى و نجاتشان است، و خدا به آنها محبت مى‌كند، و يا به خاطر آنست كه اگر به جايى برسند آن چنان طغيان مى‌كنند كه عرصه را بر خلق خدا تنگ مى‌نمايند." يصلى" از ماده" صلى" به معنى آتش افروختن و به آتش سوختن است و منظور در اينجا همان معنى دوم مى‌باشد.قابل توجه اينكه كيفر اين گروه، ضمن اينكه آتش جهنم شمرده شده است، با دو تعبير" مذموم" و" مدحور" تاكيد گرديده، كه اولى به معنى مورد سرزنش و نكوهش قرار گرفتن و دومى به معنى دور ماندن از رحمت خدا است.در حقيقت آتش دوزخ، كيفر جسمانى آنها است، و مذموم و مدحور بودن كيفر روحانى آنها، چرا كه معاد هم جسمانى است و هم روحانى و كيفر و پاداش آن نيز در هر دو جنبه است.*** سپس به شرح حال گروه دوم مى‌پردازد، تا با قرينه مقابله، آن چنان كه روش قرآن است، مطلب آشكارتر شود، مى‌فرمايد:" اما كسى كه آخرت را بطلبد و سعى و كوشش خود را در اين راه به كار بندد، در حالى كه ايمان داشته باشد، اين سعى و تلاش او مورد قبول الهى خواهد بود" (وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‌ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً).بنا بر اين براى رسيدن به سعادت جاويدان سه امر اساسى شرط است:1- اراده انسان آن هم اراده‌اى كه تعلق به حيات ابدى گيرد، و به لذات زودگذر و نعمتهاى ناپايدار و هدفهاى صرفا مادى تعلق نگيرد، همتى والا و روحيه‌اى عالى پشت بند آن باشد كه او را از پذيرفتن هر گونه رنگ تعلق و وابستگى آزاد سازد.2- اين اراده به صورت ضعيف و ناتوان در محيط فكر و انديشه و روح نباشد بلكه تمام ذرات وجود انسان را به حركت وادارد و آخرين سعى و تلاش خود را در اين به كار بندد (توجه داشته باشيد كه كلمه" سعيها" كه به عنوان تاكيد ذكر شده نشان مى‌دهد او آخرين، سعى و تلاش و كوشش را كه براى رسيدن آخرت لازم است انجام مى‌دهد و چيزى فروگذار نمى‌كند).3- همه اينها توأم با" ايمان" باشد، ايمانى ثابت و استوار، چرا كه تصميم و تلاش هنگامى به ثمر مى‌رسد كه از انگيزه صحيحى، سرچشمه گيرد و آن انگيزه چيزى جز ايمان به خدا نمى‌تواند باشد.درست است كه سعى و تلاش براى آخرت بدون ايمان نخواهد بود و بنا بر اين مفهوم ايمان در آن نهفته شده است، ولى از آنجا كه ايمان يك اصل اساسى و پايه اصلى در اين راه است به آن مقدار از دلالت التزامى قناعت نكرده و با صراحت ايمان را به عنوان يك شرط بازگو مى‌كند.قابل توجه اينكه در مورد دنيا پرستان مى‌گويد:" جهنم را براى آنها قرار مى‌دهيم"، ولى در مورد عاشقان آخرت مى‌گويد:" سعى و تلاش آنها مشكور خواهد بود" يعنى مورد تشكر و قدردانى پروردگار.اين تعبير از اين كه بگويد پاداششان بهشت است بسيار جامعتر و والاتر است، چرا كه تشكر و قدردانى هر كس به اندازه شخصيت و سعه وجودى او است، نه به اندازه عملى كه انجام گرفته است، و روى اين حساب تشكر و قدردانى خدامتناسب با ذات بى پايان او است انواع نعمتهاى مادى و معنوى و هر آنچه در تصور ما بگنجد و نگنجد در آن جمع است.گر چه بعضى از مفسران، " مشكور" را به معنى" اجر مضاعف" و يا به معنى" قبولى عمل‌" گرفته‌اند، ولى روشن است كه" مشكور" معنى وسيعترى از همه اينها دارد.*** در اينجا ممكن است اين توهم پيش آيد كه نعمتهاى دنيا، تنها سهم دنيا- پرستان خواهد شد و آخرت‌طلبان از آن محروم مى‌گردند، آيه بعد به اين توهم پاسخ مى‌گويد كه:" ما هر يك از اين گروه و آن گروه را از عطاى خود بهره مى‌دهيم و امداد مى‌كنيم" (كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ‌)." چرا كه بخشش پروردگار از هيچكس ممنوع نيست" و گبر و ترسا و مؤمن و مسلم همه از خوان نعمتش وظيفه مى‌خورند (وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً)." نمد" از ماده" امداد" به معنى افزودن است.*** آيه بعد يك اصل اساسى را در همين رابطه بازگو مى‌كند و آن اينكه:همانگونه كه تفاوت تلاشها در اين دنيا باعث تفاوت در بهره‌گيريها است، در كارهاى آخرت نيز همين اصل كاملا حاكم است، با اين تفاوت كه اين دنيا محدود است و تفاوتهايش هم محدود، ولى آخرت نامحدود، و تفاوتهايش نيز نامحدود است، مى‌گويد:" بنگر چگونه بعضى از آنها را بر بعضى ديگر (بخاطر تفاوت در سعى و كوشششان) برترى داديم، اما آخرت درجاتش بزرگتر و برتريش بيشتر است" (انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلًا).ممكن است گفته شود، افرادى را در اين جهان مى‌بينيم كه بدون تلاش و كوشش بهره‌هاى وسيع مى‌گيرند، ولى بدون شك اينها موارد استثنايى است و نمى‌توان در برابر اصل كلى تلاش و كوشش و رابطه آن با ميزان موفقيت به آن اعتنايى كرد، و اين گونه بهره‌گيريهاى انحرافى منافات با آن اصل كلى ندارد.ضمنا بايد توجه داشت كه منظور از تلاش و كوشش تنها كميت آن نيست، گاه مى‌شود تلاش كم با كميت عالى اثرش بسيار بيشتر از تلاش فراوان با كيفيت پائين باشد.*** نكته‌ها:1- آيا دنيا و آخرت با هم تضاد دارند؟در آيات بسيارى، مدح و تمجيد از دنيا يا امكانات مادى آن شده است:در بعضى از آيات، مال به عنوان خير، معرفى شده (سوره بقره آيه 180).و در بسيارى از آيات، مواهب مادى تحت عنوان فضل خدا آمده است‌ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ‌ (سوره جمعه آيه 10).در جاى ديگر مى‌فرمايد" همه نعمتهاى روى زمين را براى شما آفريده است" خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً (بقره- 29).و در بسيارى از آيات آنها را تحت عنوان سخر لكم (آنها را مسخر شما گردانيد) ذكر كرده كه اگر بخواهيم اين همه آياتى را كه در رابطه با محترم شمردن امكانات مادى اين جهان جمع‌آورى كنيم، مجموعه قابل ملاحظه‌اى خواهد شد.ولى با اينهمه اهميتى كه به مواهب و نعمتهاى مادى داده شده، تعبيراتى كه قويا آن را تحقير مى‌كند در آيات قرآن به چشم مى‌خورد.در يك جا آن را عرض و متاع فانى مى‌شمرد تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا (نساء- 94).و در جاى ديگر آن را مايه غرور و غفلت مى‌شمرد وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ (سوره حديد آيه 20).و در مورد ديگر آن را وسيله سرگرمى و بازيچه شمرده‌ وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ‌ (عنكبوت 64).و در جايى ديگر مايه غفلت از ياد خدا رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ‌ (نور- 37).اين تعبيرات دوگانه عينا در روايات اسلامى نيز ديده مى‌شود:از يك سو دنيا، مزرعه آخرت، تجارتخانه مردان خدا مسجد دوستان حق، محل هبوط وحى پروردگار، سراى موعظه و پند، شمرده شود (مسجد احباء اللَّه و مصلى ملائكة اللَّه و مهبط وحى اللَّه و متجر اولياء اللَّه‌).و از سوى ديگر مايه غفلت و بيخبرى از ياد خدا و متاع غرور و مانند آن.آيا اين دو گروه از آيات و روايات با هم تضاد دارند؟پاسخ اين سؤال را در خود قرآن مى‌توان يافت.چرا كه آنجا كه از دنيا و مواهبش نكوهش مى‌كند، كسانى را مى‌گويد كه اين زندگى تنها هدفشان را تشكيل مى‌دهد، در سوره نجم آيه 29 مى‌خوانيم‌ وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا" كسانى كه جز زندگى دنيا را نخواهند".به تعبير ديگر سخن از كسانى است كه آخرت را به دنيا مى‌فروشند و براى رسيدن به ماديات از هيچ خلافكارى و جنايتى ابا ندارند.در سوره توبه آيه 38 مى‌خوانيم ا رضيتم بالحياة الدنيا من الآخرة:" آيا راضى شديد كه زندگى دنيا را به جاى آخرت بپذيريد"؟!آيات مورد بحث، خود شاهد اين مدعا است، آنجا كه مى‌گويد: مَنْ كانَ‌ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ ... يعنى تنها هدفشان همين زندگى زودگذر مادى است.اصولا تعبير به" مزرعه" و يا" متجر" (تجارتخانه) و مانند آن خود شاهد زنده‌اى براى اين موضوع است.كوتاه سخن اينكه مواهب جهان مادى كه همه از نعمتهاى خدا است و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسيله‌اى براى رسيدن به سعادت و تكامل معنوى انسان مورد بهره‌بردارى قرار گيرد از هر نظر قابل تحسين است.و اما اگر به عنوان يك هدف و نه وسيله مورد توجه قرار گيرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بريده شود كه در اين هنگام طبعا مايه غرور و غفلت و طغيان و سركشى و ظلم و بيدادگرى خواهد بود، درخور هر گونه نكوهش و مذمت است.و چه زيبا فرموده است على ع در آن گفتار كوتاه و پرمغزش:من ابصر بها بصرته و من ابصر اليها اعمته:" آن كس كه با چشم بصيرت به آن بنگرد (و آن را وسيله بينايى قرار دهد) دنيا به او آگاهى مى‌بخشد، و آن كس كه به خود آن نگاه كند دنيا او را نابينا خواهد كرد".در حقيقت تفاوت ميان دنياى مذموم و ممدوح، همان چيزى است كه از" اليها" و" بها" استفاده مى‌شود كه اولى هدف را مى‌رساند و دومى وسيله را.*** 2- نقش سعى و تلاش در پيروزيهااين نخستين بار نيست كه قرآن با تكيه كردن روى سعى و تلاش به افراد تنبل و بيكار هشدار مى‌دهد كه سعادت سراى ديگر را تنها با اظهار ايمان و سخن نمى‌توان بدست آورد، بلكه عامل اصلى سعادت سعى و تلاش است.اين حقيقت در بسيارى از آيات قرآن منعكس است.در اينجا انسان را در گرو اعمالش مى‌شمرد (كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ) (مدثر- 38).و در جاى ديگر بهره او را تنها در گرو سعيش مى‌شمرد (وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌).و در بسيارى از آيات، بعد از ذكر ايمان، روى عمل صالح تكيه مى‌كند.تا همگان اين خيال خام را از سر بدر كنند كه بى سعى و تلاش به جايى مى‌توان رسيد مواهب دنياى مادى را بى سعى و تلاش نمى‌توان بدست آورد، چگونه مى‌توان انتظار داشت كه سعادت جاودانى بدون آن بدست آيد.*** 3- امدادهاى الهى‌" نمد" از ماده" امداد" به معنى كمك رساندن است، راغب در كتاب مفردات مى‌گويد: كلمه امداد غالبا در مورد كمكهاى مفيد و مؤثر به كار برده مى‌شود و كلمه" مد" در موارد مكروه و ناپسند.به هر حال در آيات مورد بحث مى‌خوانيم كه خداوند بخشى از نعمتهايش را در اختيار همگان مى‌گذارد و نيكان و بدان همگى از آن استفاده مى‌كنند، اين اشاره به آن بخش از نعمتها است كه ادامه حيات، متوقف بر آنست و بدون آن نمى‌تواند يك انتخابگر باشد.به تعبير ديگر اين همان مقام رحمانيت خدا است كه فيض عامش، مؤمن و كافر را شامل مى‌شود، ولى در ما وراء اينها نعمتهايى است بى‌پايان كه مخصوص مؤمنان و نيكان است.
[3] إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِی الدُّنْیا وَ رَغِبُوا فِیالاْخِرَةِ لاَِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیا حَتّی یسْتَوْفی مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَیأْتیهِ الْمَوْتُ فَیفْسِدُ عَلَیهِ دُنْیاهُ وَ آخِرَتَهُ.»:به راستی كه عاقلان، به دنیا بی‌رغبتند و به آخرت مشتاق; زیرا می‌دانند كه دنیا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر كه آخرت خواهد دنیا او را بخواهد تا روزی خود را از آن دریافت كند، و هر كه دنیا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنیا و آخرتش را بر او تباه كند.
[4] الكافي (ط - الإسلامية) / ج‌7 / 57 / باب ما يلحق الميت بعد موته ..... ص : 56الوافي / ج‌25 / 586 / 5 ..... ص : 58624727- 5 (الكافي 7: 57) النيسابوريان، عن صفوان، عن ابن عمار قال: قلت لأبي عبد اللَّه ع: ما يلحق‌ الرجل‌ بعد موته‌ قال" سنة يسنها يعمل بها بعد موته فيكون له مثل أجر من عمل بها من غيروسائل الشيعة / ج‌2 / 444 / 28 - باب استحباب الصلاة عن الميت و الصوم و الحج و الصدقة و البر و العتق عنه و الدعاء له و الترحم عليه و جواز التشريك بين اثنين في ركعتين و في الحج ..... ص : 4432603- 6- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا يَلْحَقُ‌ الرَّجُلَ‌ بَعْدَ مَوْتِهِ‌ فَقَالَ سُنَّةٌ سَنَّهَا يُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ فَيَكُونُ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ يَعْمَلُ بِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‌ءٌالمحاسن / ج‌1 / 28 / 8 ثواب من سن سنة عدل على نفسه ..... ص : 2810 عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ سَنَّ عَلَى نَفْسِهِ سُنَّةً حَسَنَةً أَوْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ ثُمَّ حَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ ذَلِكَ حَائِلٌ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مَا أَجْرَى عَلَى نَفْسِهِ أَيَّامَ الدُّنْيَا.الأمالي( للصدوق) / النص / 169 / المجلس الثاني و الثلاثون2- حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُعَيْبٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنِ الْهَيْثَمِ أَبِي كَهْمَسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ: خِصَالٌ يَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ يُقْرَأُ مِنْهُ وَ قَلِيبٌ يَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ يَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ يُجْرِيهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ يُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَهُ.الخصال / ج‌1 / 323 / ست خصال ينتفع بها المؤمن بعد موته ..... ص : 3239- حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُعَيْبٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنِ الْهَيْثَمِ أَبِي كَهْمَسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سِتُّ خِصَالٍ يَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ بَعْدَ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ يَقْرَأُ فِيهِ وَ قَلِيبٌ يَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ يَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ يُجْرِيهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ يُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَهُ.الفصول المختارة / 136 / فصل الكلام في تفسير القرآن ..... ص : 136قَوْلِ النَّبِيِّ ص‌ مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.التحقيق في كلمات القرآن الكريم / ج‌5 / 237 / سن ..... ص : 236الجمهرة 1/ 95- سنّ الحديدة بالمسنّ يسنّها سنّا: إذا مسحها بالمسنّ. و سنّ الماء يسنّه سنّا: إذا صبّه حتّى يفيض. و فسر أبو عبيدة قوله-. مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ‌*- أي سائل. و السُّنَّةُ: معروفة. و سنّ فلان سنّة حسنة أو قبيحة يسنّها سنّا. و سنّة الخدّ صفحته، و من ذلك قيل خَدٌّ مَسْنُونٌ‌، أي سهل. و السنّ: واحد الأسنان، للإنسان و غيره. و حطمت فلانا السنّ: إذا أضعفه الكبر.كافي (ط - دار الحديث) / ج‌9 / 372 / 3 - باب وجوه الجهاد ..... ص : 371.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo