< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله نوری

98/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قبله

با توفیق پروردگار متعال از امروز وارد بحث قبله می شویم، همانطور که گفتیم مبنای بحث ما کتاب عروه می باشد چون شروح و حواشی بسیاری دارد که در بحث به ما کمک می کند.

صاحب عروه بحث از قبله را اینگونه آغاز می کند: «فصل في القبلة وهي المكان الذي وقع فيه البيت - شرفه الله تعالى - من تُخوم(جمع تَخم به معنای اعماق مثل فلوس جمع فلس)الأرض إلى عنان السماء للناس كافة القريب والبعيد، لا خصوص البنية، و لا يدخل فيه شئ من حجر إسماعيل، وإن وجب إدخاله في الطواف، و يجب استقبال عينها لا المسجد أو الحرم ولو للبعيد»[1] .

دلیل این مطلب اخباری هستند که در باب 18 از ابواب قبله ذکر شده:

خبر اول: (محمد بن الحسن باسناده عن الطاطري، عن محمد بن أبي حمزة، عن عبد الله ابن سنان، عن أبي عبد الله علیه السلام قال: سأله رجل قال: صليت فوق أبي قبيس(کوهی در مکه که از کعبه بلندتر است)العصر فهل يجزي ذلك والكعبة تحتي؟ قال: نعم إنها قبلة من موضعها إلى السماء.)[2] .

شیخ طوسی، عن طاطری که اسمش علی بن حسن است و واقفی المذهب است ولی ثقه می باشد و بقیه روایت نیز ثقه هستند منتهی اسناد شیخ به طاطری ضعف دارد ولی خب چون خبر مورد عمل اصحاب و فقهاء است حجت می باشد.

خبر دوم: (محمد بن يعقوب، عن جماعة، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن الحسين بن عثمان، عن ابن مسكان، عن خالد بن أبي إسماعيل قال: قلت لأبي عبد الله علیه السلام: الرجل يصلي على أبي قبيس مستقبل القبلة، فقال: لا بأس. ورواه الشيخ باسناده عن الحسين بن سعيد مثله.)[3] .

خبر سوم: (محمد بن علي بن الحسين قال: قال الصادق علیه السلام: أساس البيت من الأرض السابعة السفلى إلى الأرض السابعة العليا.

أقول: وتقدم ما يدل على ذلك بالعموم والاطلاق، ويأتي ما يدل عليه.)[4] .

اینها دلائل اولین مطلب در کلام صاحب عروه بود که به عرضتان رسید.

صاحب عروه در ادامه کلامش فرمود: « و لا يدخل فيه شئ من حجر إسماعيل، وإن وجب إدخاله في الطواف.»[5] .

مطلب دوم این است که آیا حجر اسماعیل جزء قبله و کعبه می باشد یا نه؟ این مطلب نیز روایاتی دارد که در اعمال حج در بحث طواف و در باب 30 از ابواب طواف ذکر شده، عنوان باب این است: "باب وجوب ادخال الحجر في الطواف بأن يمشى خارجه لا فيه وكذا الشاذروان".

خبر اول(محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن معاوية بن عمار قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الحجر أمن البيت هو أو فيه شئ من البيت؟ فقال: لا ولا قلامة ظفر(نوک ناخن)، ولكن إسماعيل دفن فيه اُمه فكره أن يوطأ، فجعل عليه حجرا وفيه قبور أنبياء.)[6] .

خبر دوم: (وعنه، عن أحمد بن محمد، عن علي بن النعمان، عن سيف بن عميرة، عنأبي بكر الحضرمي، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: أن إسماعيل دفن اُمه في الحجر وحجره عليها لئلا يوطأ قبر اُم إسماعيل في الحجر.)[7] .

خبر سوم: (وعن بعض أصحابنا، عن ابن جمهور، عن أبيه، عن محمد بن سنان، عن المفضل بن عمر، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: الحجر بيت إسماعيل وفيه قبر هاجر وقبر إسماعيل.)[8] .

چند خبر دیگر با همین مضمون داریم.

خب واما در خبری کلمه "شاذروان" ذکر شده بود، آیت الله طباطبائی در تفسیر المیزان بنای کعبه را از جهت طول و عرض و دیگر خصوصیات ذکر کرده و در ضمن فرموده در کنار خانه کعبه یعنی در بیرونش یک مقدار برامدگی وجود دارد زیرا چندباری خانه کعبه بر اثر اتفاقاتی خراب شده و مجددا آن را ساخته اند و وقتی مجددا ساختند چون مصالح ساختمانی کم بوده ناچارا یک مقداری تنگ تر و کوچکتر ساخته اند و مقداری از پایه های قبلی بیرون مانده، به این مقدار از پایه های قبلی که بیرون مانده "شاذروان" می گویند که مقداری از سطح زمین بلند تر می باشد و در روایت نیز آمده که شاذروان جزء کعبه است و همان احترام را دارد.

در مورد حجر بین ما و اهل سنت اختلافی وجود دارد، ما حجر را در مطاف داخل می دانیم و برایش احترام قائلیم ولی آن را جزء خانه خدا نمی دانیم منتهی در کتاب المغنی که اقوال عامه را بیان می کند در جلد 3 صفحه 397 گفته شده حجر جزء بیت می باشد و از عایشه خبری دارند که گفته حجر جزء بیت می باشد و همچنین در کتاب "بدایة المجتهد و نهایة المقتصد" تالیف ابن رشد اندلسی که از کتب مهم عامه است در جلد 1 صفحه 330 نیز ذکر شده که عامه قائلند حجر اسماعیل جزء بیت می باشد.

مطلب سومی که صاحب عروه بیان کرده این است که : «و يجب استقبال عينها لا المسجد أو الحرم و لو للبعيد»[9] .

کسی که نماز می خواند باید عین کعبه را استقبال کند نه مسجد الحرام یا حرم را.

صاحب عروه در ادامه می فرماید:«ولا يعتبر اتصال الخط من موقف كل مصل بها، بل المحاذاة العرفية كافية»[10] .

خداوند متعال در قران کریم فرموده: (قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا ۚ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ۗ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ)[11] ، پیغمبر صلی الله علیه و آله در مکه 13 سال به طرف بیت المقدس نماز می خواند و بعدا که به مدینه آمدند بعد از جنگ بدر حضرت دید که یهودی ها می گویند شما تابع ما هستید و به طرف قبله ما نماز می خوانید دین جدیدی نیاوردید و از این حرفها، پیغمبر صلی الله علیه و آله وقتی از مسجد بیرون می آمد به آسمان نگاه می کرد و این حرف یهود خیلی برایش سنگین بود و خداوند فرمود ما میبینیم که تو به آسمان نگاه می کنی و منتظری وحی از جانب خداوند بیاید تا یک تحولی بوجود بیاید ما چهره تو را از قبله آنها به طرف یک قبله ای برخواهیم گرداند که راضی باشی پس چهره ات را به سمت مسجد الحرام برگردان و وقتی حضرت مشغول خواندن نماز صبح بود جبرئیل آمد و ایشان را به سمت مسجد الحرام و کعبه برگرداند فلذا آن مسجد که هنوز هم هست به مسجد ذوالقبلتین مشهور شد.

بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی...


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo