< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 فقه ما بر چند قسمت تقسيم مي شود ؛ يک قسمت از فقه ما فقه عبادي است،آنچه مربوط به عبادات است که رابطه انسان و پروردگار متعال را تحکيم مي کند مثل نماز و روزه و طهارۀ و مانند اينها، اين قسم از فقه ما فقه عبادي ناميده مي شود و آنچه احتياج به قصد قربت دارد و بايد با قصد قربت انجام شود.
 قسم دومِ فقه ما، فقه مدني است فقه مدني آن قسمت از ابواب فقه که به ارتباطات مردم با هم به عنوان معاملات به عنوان معاشرت ارتباط پيدا مي کند فقه مدني ناميده مي شود.
 قسم سوم ، فقه خانوادگي ازدواج و طلاق و ارث و وصيت و مانند اينها، اين قسم سوم از فقه ماست.
  قسم چهارم ، فقه اقتصادي آنچه مربوط به اموال است، توزيع مال، توليد مال، مانند اطمعۀ و اشربۀ و صيد و ذباحه و احياي موات و حتي قسمتي از خمس و زکات و مانند اينها، که فقه اقتصادئي مالي مي باشد.
 قسم پنجم ، فقه قضايي آنچه مربوط به فصل خصومت است حکم تنازع و تشاجر را بيان مي کند.
 قسم ششم ، فقه سياسي است،آنچه مربوط به اداره ملت و مملکت است فقه سياسي ناميده مي شود که تحت نظر يک مدير معيني ادراه مي شود، جهاد و ارتباطات بين ملت ها و دولت ها و امثال اينها، امر به معروف و نهي از منکر و حدود و ديات و امور حسبۀ، همه اين موارد تحت عنوان فقه سياسي است.
  در ميان ابواب فقهي ما هيچ کتابي مانند کتاب جهاد با تاريخ و آيات قرآن، بيشتر مربوط نيست(علاوه بر ارتباط با احاديث و اخبار و اهل بيت) چون که جهاد از کار پيغمبر(ص) ،ائمه اطهار(ع) از فعل آنها از حوادث زمان آنها گرفته شده است، از اين جهت هيچ بابي از ابواب فقهي مانند جهاد با تاريخ مربوط نيست، پيغمبر معظّم اسلام(ص) در 10سال، 64 جنگ داشتند که کار بسيار مهمي است، چون که جنگ مقدماتي لازم دارد، جنگ تلفات و حوادثي در بردارد، جنگ تبعات و آثاري بوجود مي آورد، خوب همه اينها با تاريخ ارتباط پيدا مي کند، در رأس اين جريان هم پيغمبر معصوم بوده است. يا زمان حضرت امير(ع) 5 سال به جنگ پرداختند، جنگي که ناکثين و قاسطين و مارقين ايجاد کردند و اين است که نهج البلاغه، بيشتر مربوط به همين سه موضوع است، از طرفي هم در قرآن مجيد آيات فراوان درباره جهاد وجود دارد، چون در سال دوم هجري قمري جنگ بدر است که آيات فراواني در قرآن دارد، سال سوم غزوۀ احد است که آيات فراوان در قرآن کريم دارد، سال پنجم غزوۀ خندق است، سال هفتم غزوۀ خيبر است، سال هشتم جنگ موته است و فتح مکه است، جنگ ذات السلاسل است، جنگ حنين است، سال دهم غزوه تبوک و حجۀ الوداع و مباهله، اينها تاريخ پيامبر خداست.
  غزوه به آنجا مي گوييم که خود پيامبر در آنجا حضور داشته باشند جنگي که خود پيامبر در آن حضور نداشته اند به آن مي گويند سريۀ جمع آن مي شود سرايا، در تمام اين غزوات و اين جنگها آيات فراواني در قرآن وجود دارد اين است که از اين جهت بحث ما بيش از بقيه ابواب فقهي با آيات قرآن و تاريخ ارتباط پيدا مي کند در حکومت حضرت علي(ع) که 5 سال طول کشيد {فلما نهضت بالامر نکست طائفۀ مرقت اخري و قسط آخرون} اين را در خطبه شقشيقه فرموده اند من که زمام امور را به دست گرفتم يک طائفه اي پيمان شکستن و جنگ جمل و طلحه و زيبر و اينها، (مرقت اخري) خوارج نهروانند (قسط آخرون) جنگ صفين و معاويه هستند در اين سه تا جنگ در حقيقت سه تا تفکر مقابل هم، اولي که جنگ جمل بود يک تفکر عدالت و انديشه عدالت در برابر يک انديشه تبعيض خواهي و اشرافي گرايي اين دو تا تفکر است در برابر هم، دومي که جنگ خوارج است يک تفکر عقلاني است در برابر جهل و خمودگي از خوارج نهروان، سوم حکومت اميرالمومنين حکومت حق در برابر حکومت معاويه است که حاضر نيست تن به حکومت حق بدهد در مقابل حکومت حق بغات است و قيام هست خلاصه بحث ما يک بحث خاصي است از اين جهت است که ما احتياج فراوان داريم به توجه به تاريخ، خوب تاريخ هم خيلي مسئله مهمي است از طرفي تاريخ در خيلي جاها پايه هست و اساس هست و مخصوصاً اگر مربوط به معصومين(ع) باشد از طرفي هم در تاريخ خيلي غرض ورزي ها شده است براي نمونه تاريخ و سيره پيغمبر اسلام که جهفر مرتضي در لبنان در 35 جلد نوشته است دراين تاريخ تمام غرض ورزي هايي که اهل تسنن داشته اند براي بزرگ کردن خلفاي خودشان براي کمرنگ جلوه دادن کارهاي اهل بيت، حضرت امير(ع) بيان شده است ، (حتماً مطالعه کنيد ببينيد چقدر آنها در تاريخ عليه ما کار کردند عليه شيعه) اين کتاب، سيره بسيار خوبي است اينها در سه جبهه عليه ما کار کردند يکي در تاريخ دوم درتفسيرآيات قرآن سوم درحديث وجعل احاديث فراوان براي کمرنگ کردن نقش اهل بيت (ع) و تشيع .
  خلاصه اين بحث ماست، حالا ما در تتمه بحث خودمان که بحث ما اين بود که جهاد عزت است و ترک جهاد موجب ذلت با توجه به گفته هاي ائمه(ع)، و ازاين راه وجوب جهاد را مي خواستيم ثابت کنيم چون بر مسلمان ها لازم است که عزت و اقتدار خود را تحصيل کنند بعد از تحصيل، حفظ و نگهداري کنند و راهي به جز جهاد براي اين موضوع وجود ندارد و اگر جهاد ترک شود انحطاط است و سقوط است و ذلت.
 خوب در اينجا خطبه 27 نهج البلاغه يک نمونه اي است از اين موضوع که چند مطلب دارد(کتاب 35 جلدي جعفر مرتضي عاملي که در لبنان در قيد حيات است بنام الصحيح من سيرۀ النبي الاعظم، من عرض کردم که روزي آيت الله العظمي بروجردي تاسف مي خوردند که شيعه درباره سيره پيغمبر کتابي ننوشته،آنها زياد دارند سيره ابن هشام، سيره حلبي و امثال آن ولي همان غرض ورزي ها درنوشتن سيره بکار برده شده ما اين کتاب الصحيح من سيرۀ النبي الاعظم که در 35 جلد نوشته شده است را بايد مطالعه کنيم الآن در بعد از انقلاب کتاب زياد نوشته شده، اهل قلم زياد شده اند، زحمت مي کشند و ما طلبه ها بايد خيلي اهل مطالعه باشيم و هيچ وقت شما نبايد وقتتان را تابع تعطيلي حوزه قرار دهيد، ما اگر بخواهيم موفق باشيم شب و روز بايد در حال مطالعه باشيم چون کتاب زياد، دنيا به هم مربوط، راه مناظره باز، راه ادامه فرهنگ اهل بيت(ع) باز، به همين دليل بايد خيلي کار کنيم الآن ده برابر طلبه هاي پنجاه صد سال پيش کار لازم است، در آن زمان کتاب نبود، وسيله نبود، امکانات نبود، شبهات و ترديد افکني ها نبود،اعمال غرض ها نبود واز طرفي تشنگي دنيا براي فهميدن فرهنگ و حقيقت نبود ولي حالا در زمان ما اينها بوجود آمده و کار ما را خيلي زياد کرده است.)
  خوب حالا خطبه 27 نهج البلاغه حضرت امير مي فرمودند که جهاد چقدر باعث ترقي و عظمت و ترک جهاد چقدر موجب ذلت و سقوط مي شود که بحث ما است { اما بعدُ فان الجهاد باب من ابواب الجنۀ فتحه الله لخاصۀ اوليائيه} جهاد دري است از درهاي بهشت منظور از در بودن يعني راهي است که انسان بايد طي کند تا به آن در برسد و از آن در عبور کند مجاهدين راهي طي کرده اند، جهاد که راه آساني نيست آمادگي جهاد، جهادي که اسلام مي خواهد اين يک خودسازي مي خواهد شايستگي مي خواهد، اين در به روي هر کسي باز نيست اين در را خدا به روي خاصۀ اولياي خود گشوده است {و هو لباس التقوي} اين لباس تقوي است، هر اندامي شايسته پوشيدن اين لباس نيست { و درع الله الحصينۀ و جُنته الوثيقۀ} زره محکم پروردگار است خداوند جهاد را زرهي قرار داده براي حفظ اسلام و مسلمين، همان طورکه زره، مجاهد را حفظ مي کند و سپر محکم است و همان طور که سپر در جهاد آن شخص را حفظ مي کند به طور کلي جهاد حافظ و سپر محکمي براي نگهداري اسلام است.
 {فمن ترکه رغبۀً عنه البسه الله ثوبَ الذُلّ و شملۀ البلاء و دُيث بالصغار و القماءۀ و ضُرب علي قلبه بالاسهاب و أُديل الحق منه بتضييع الجهاد،و سِيم الخسف ومُنع النصف} حالا کسي که ترک کرد و ملتي که جهاد را ترک کرد خداوند بر آن ملت لباس ذلت (شملة) به معناي همان لباس است و لباسي که سراسر بدن را فرا گيرد، و بر آن ملت پوشش بلاء و گرفتاري را مي پوشاند و محکوم است به حقارت و عقب ماندگي { وضرب علي قلبه بالاسهاب} خداوند طوري مي کند که ملتي که جهاد را ترک کند کم عقلي درآن ملت به وجود مي آيد، عجيب است واقعاً ! بعداً توضيح مي دهيم که ملتي که ضعيف باشد و از همه چيز محروم باشد کم کم آن عقل و درک و فهم خود را نيز از دست مي دهد در آن ملت خود کمتربيني بوجود مي آيد چون راه ها برايش بسته شده است مدتي مقهور و ذليل زندگي کرده، ديگر فکرش مرده، ديگر فکر نمي کند بتواند کار مهم انجام دهد ناچار است به کارهاي پست تن دهد (الاسهاب) يعني ذهاب عقل، دردلش عقل و خرد تضعيف مي شود نمي تواند حقيقت را درست درک کند خودش را گم مي کند و حق از او گرفته مي شود و خوار و ذليل مي شود و از عدالت محروم مي ماند( النصف) يعني عدالت.
  کسي که اين حرفها را مي شنود اگر دقت نکند شايد فکر کند که چيز ساده اي است اما نه، به خاطر اينکه جهاد که ترک شود دشمنان اسلام و استبدادگران و استعمارگران به ممالک اسلامي حمله مي کنند چيزي که جلوي ظالمين و مستکبرين و افراد شرور و جباران را گرفت جهاد است جهاد که ترک شود همه اينها ملت هاي اسلامي را مورد هجمه و هجوم و حمله قرار مي دهند. در نتيجه فرهنگ اسلامي و فرهنگ خودشان در هم کوبيده مي شود وآنها فرهنگ و سياست خودشان را حاکم مي کنند اقتصاد اسلامي از بين مي رود اقتصاد خودشان را حاکم مي کنند. بنده به اين موضوع که فکر مي کردم ديدم يکي از چيزهايي که ما بايد توجه کنيم کتاب تنبيه الامۀ و تنزيۀ الملۀ نائيني است آيت الله العظمي نائيني که از شاگردان ميرزاي شيرازي و آخوند خراساني است اين کتاب را نوشته و کتاب بسيار خوبي است و چند بار هم چاپ شده، آقاي آخوند خراساني که اين کتاب را مطالعه کرده اند گفتند که اين کتاب اجلّ از تمجيد است، اين کتاب بايد مورد تدريس و تفهيم و تفهّم قرار بگيره اين کتابي است { بکم علمنا الله معالم ديننا أفسد ما کان فسد دنیانا } آخوند اينگونه مي فرمايد، ايشان اين کتاب را در زمان استبداد صغير نوشته اند، مشروطيت قيام خيلي مهمي بود فائق شد و تا حدي استبداد کبير را به قول خودشان قلع وقمع کرده اند. بعداً محمد علي شاه پسر مظفرالدين شاه دوباره آمد و خواست استبداد را برگرداند مجلس شوراي اسلامي آن روز را به توپ بست و مشروط خواهان را کشت و استبداد صغير را به وجود آورد، علماي بزرگ خيلي متاسف شدند چون مشروطيت از نجف سرچشمه مي گرفت دو تا عالم و مرجع بزرگ يکي آخوند خراساني و يکي شيخ عبدالله مازندارني در نجف از مراجع بودند آنها مردم را وادار مي کردند به اين که مشروطيت بوجود بيايد و آمد اما محمد علي شاه آمد و اين طوري شد،آخوند خراساني قيام کرد که به ايران بيايد اما در بين راه از دنيا رفت حالا کشته شد يا فوت کردند اين بحثي دارد، خلاصه در آن زمان مرحوم نائيني اين کتاب را نوشته يعني قبلاً نوشته و به نظر آنها هم رسانده ولي در زمان استبداد صغير منتشر کرد،آخوند خراساني وقتي اين کتاب به دستش رسيد گفت اين کتاب اجل از تمجيد است و کتاب بايد مورد تعليم و تفهيم و تفهّم قرار بگيرد حقاً اين کتاب کتابي است که {بکم علمنا الله معالم ديننا و افسد ما کان فسد من دنيانا} اين از جمله هاي جامعه کبيره است خطاب به اهل بيت (ع)، اين کتاب مباني سياسي اسلام را براي مردم روشن کرده .
  بنده اين کتاب را کلمه به کلمه مطالعه کرده ام( چند سال قبل) در اين کتاب چيزي که نيست، تاسيس حکومت اسلامي است (چون کسي فکر نمي کردکه باشد) ، چرا؟ چون آنها فقط مي خواستند جلوي استبداد را بگيرند، کار امام (رضوان الله عليه) کار بزرگي است، فکر نمي کردند يک روزي حکومت به دست شما آخوند ها بيافتد حالا ببينيد چقدر وظيفه شما سنگين است واقعاً علما قرن ها در آرزوي اين بودند که مي شود روزي يک عمامه به سري رئيس مجلس بشود يا وکيل مجلس يا رئيس جمهور، يا زعيم حکومت اسلامي بشود، اين است که در اين کتاب اين موضوع نيست که ما يک حکومت اسلامي تاسيس کنيم کتاب درباره در هم کوبيدن استبداد است حالا من چند جمله از آن مي خواهم بخوانم که بدانيد که ذلت معنايش چيست؟ ايشان در خاتمه کتابش شرح مي دهد که استبداد چه مي کند و چقدر باعث ذلت مردم مي شود چون ما واقعاً از اين کلمه ذلت زود عبور مي کنيم { فمن ترکه البسه الله ثوب الذل} مثلاً در همين فقط، ذلت به چه معنا است؟ و چه تاريخي ذلت را تا به حال گذرانده؟ ايشان مي گويد که استبداد باعث شده که چند چيز به وجود بيايد اول جهل که مردم را بي سواد، غافل و جاهل نگه مي داشتند واقعا قبل از انقلاب مردم همين طور بوده اند مردم طوري بودند که در برابر غرب خود باخته و شيفته ي غرب بودند و افتخار خود مي دانستند که از غرب پيروي کنند به مثل ما ها مرتجع مي گفتند ارتجاع سياه مي گفتند به کساني که مقيد به آداب دين بودند اين لقب را مي دادند خوب ذلت بالاتر از اين که عمامه ها را از سر علماء بر مي داشتند و هيچ واعظي جرأت نکند يک کلمه حرف حق بزند، روضه مي خواستند درباره امام حسين بخوانند بايد مي رفتند و به سرداب ها و در را مي بستند بعد دو کلمه روضه مي خوانند، زنها را درکوچه و بازار چادر را از سرشان بر مي داشتند، ترک جهاد باعث اينها شده بود، البته جهاد هم هميشه با شمشير نيست، جهاد يعني مقاومت در برابر ظلم و جور و استبداد و استکبار.
 ايشان چند چيز را مي گويند چون در آن زمان خودش لمس کرده اول مردم را به طوري جاهل و غافل نگاه داشته اند که اصلاً ملت به فکر حرية و آزادي و احقاق حقوق خودشان نيستند دو سه صفحه در مورد اين موضوع بحث مي کند بعد چند نمونه هم مي گويد که مردم کوفه را جاهل نگه داشته بودند، به جنگ امام حسين(ع) مي رفتند و افتخار مي کردند. بنده يادم هست که در 40،30 سال قبل که بعضي از کتابهايش را هنوز دارم تمام اين مفاخر ايران و اسلام را به نام فرهنگ غرب به خورد دانشگاه و دانشگاهيان مي دادند . مثلا مي گويند حرکت زمين را گاليله و کلبر کشف کرده با اينکه در مورد حرکت زمين در قرآن آياتي داريم در نهج البلاغه صراحت زيادي داريم ولي آن را به حساب ديگران مي گذاشتند يا مثلاً مسکون بودن کرات آسماني را هرکل کشف کرده که در قرآن در دو جا هست { سماوات و ما فيها من الدابه } در خود قرآن نوشته که در کرات آسماني مسکون اند من خودم هم در دانش عصر فضا نوشته ام بعد آن را به حساب هرکل مي گذاشتند، قوه جاذبه را به حساب نيوتن مي گذاشتند ولي در قرآن کريم در سوره رعد { به غير عمد ترونها} اين طور آيات ما تفسير شده که قوه جاذبه را مي رساند، نر و ماده بودن گياهان را که باز در قرآن کريم آيات فراواني دارد و در روايات ما اين را به حساب لينه يک گياه شناس سوئدي مي گذاشتند خلاصه طوري بود که تمام مفاخر اسلام را به حساب بيگانه ها مي گذاشتند بخاطر اينکه طوري مردم را ترتيب کنند که در برابر غرب خاضع باشند و خود باخته باشند خلاصه اولين مظهر جهل را ذلت مي گويد که مردم مي شوند { اتباع کل…}
 دوم استبداد ديني است، وقتي که جهاد ترک شد استبداد و استکبار قدرت پيدا کرد يک علمايي بوجود مي آوردند که اين علماء به نام دين مردم را زير سيطره استبداد و استکبار نگاه مي دارند که کارهاي ظالمان و مستکبرين را توجيح مي کنند مانند معاويه که به عمر و عاص و ابو هريره و… را به وجود آورد، علماي زيادي ساخته بودند اينها کساني هستند در لباس دين وعّاظ السلاطين يکي از مظاهر استبداد و استکبار همين است که اينها را مي سازند طوري هم به آنها وِجه مي دهند که مردم زير پر و بال آنها مي روند مردمي که ذليل شدند و مفاخر و دين خودشان را کنار گذاشتند و هرچه آنها بگويند عمل مي کنند.
  آيت الله طباطبايي (رحمۀ الله عليه) در تفسير الميزان { لا ترکنوا الي الذين ظلموا فتمسکم النار } مراجعه کنيد مي گويند که اين آيه مربوط به اين است که کساني بوجود مي آيند که دين را به نفع ظالمين توجيح مي کنند و آنچه که به نفع دين هست نمي گويند و از آن چيزهايي که به ضرر دين هست مي گويند اين رکون بالظالمين است، بنابراين دومين مظهر جهل، بوجود آوردن وعّاظ السلاطين وعلمائي که کمک مي کنند به ظلم و ظالم و کار آنها را توجيه مي کنند.
 يکي از مثال ها محمد بن مسلم زهري که در تحف العقول يک نامه اي از امام سجاد يا سيد الشهدا است براي اين شخص، او يک عالمي بوده ولي طرفدار بني اميه بوده است، حضرت مي فرمايد { جعلوک قطبا و اداروا بک رحي مظالهم و جعلوک جسراً } تو يک عالمي هستي که رو به قطبي کرده اي که آنها آسياي ظلم خودشان را برگِرد محور تو مي چرخانند تو را يک پلي کرده اند که مظالم خودشان را از تو عبور مي دهند {و جعلوک ثلّماً} و نردباني شده اي و از تو به آن اوج ظلمها بالا مي روند اين است که دومين مظهر استبداد بوجود آوردن وعّاظ السلاطين است که آدرس آن در خاتمه کتاب است .
 سوم مي گويد فرهنگ شدن شاه پرستي، طوري کرده بودند که مردم شاه را يک چيز مقدسي مي دانستند با اينکه امام (رضوان الله عليه) در آن دفتر تبيان شان گفته اند که شاهنشاه يکي از القاب شياطين است و روايت هم داريم، اينها اين القاب را آورده بودند و مي گفتند خيلي مقدس است و به آنها سوگند ياد مي کردند و با عظمت مي نگريستند سوم از آن قواي ملعونه همين شاه پرستي است. در اين مورد چند صفحه است که آنها چطور به اين موضوع آب و تاب داده بودند .
 چهارم اختلاف انداختن ميان مردم خلاصه وقتي اينها به وجود آمد که عمامه را از سر علماء بر مي دارند، چادر از سر زنها بر مي دارند، مردم را زير سيطره قرار مي دهند، اينها همه از ترک جهاد است.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo