< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1400/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحدود و التعزيرات/حد اللواط /

 

وإذا تاب اللائط قبل قيام البينة، سقط عند الحد. ولو تاب بعده لم يسقط.
در صورتی که فاعل پیش از گواهی شهود توبه نماید، حد از او دفع می شود ولی توبه پس از قیام بیّنه موجب سقوط حد و مجازات نمی شود.
شرح
مساله مذکور در بحث حد زنا مورد بررسی قرار گرفت لذا از تکرار بیان ادله و شرح و توضیح آن صرف نظر می کنیم.
اکثر اصحاب متعرض چنین مساله ای در باب لواط نشده اند.
قابل ذکر است که تعدادی از فقهاء بر حکم مذکور و فتوای محقق (ره) تصریح دارند و بعضی دیگر بر آنند که توبه لواط کار مانند توبه زناکار است.
اشکال
نظر آیت الله خوئی (ره) آن است که سقوط حد از لائط در صورت توبه و قبل از قیام بیّنه دارای اشکال است.
ایشان می فرماید:
البته در جای دیگری عبارت " و دلیله غیر ظاهر " را حذف نموده اند لکن تاثیری در نظرشان ندارد.
پاسخ
در ابتدای بحث حدود ثابت شد که شارع این موضوع را صرفاً به عنوان تهدید و به منظور پیشگیری از وقوع جرم و گناه جعل نموده است تا مردم در کنار یکدیگر با امنیت و آرامش زندگی کنند و کسی به حقوق دیگری تجاوز نکند و نیز مرتکب حرام نگردند. بنابراین جعل قانون حدود بیشتر برای بازدارندگی از گناه است.
از طرف دیگر نظر مشهور بر سقوط حد در فرض مساله دلالت دارد.
بنابراین با وجود دو مطلب مذکور یعنی حکمت جعل حدود و نظر مشهور در فرض مساله، شبهه حاصل می شود و طبق قاعده درء باید گفت حد ساقط می گردد.
قابل ذکر است که حکم مذکور در موارد سرقت و تفخیذ و نوم در یک بستر و تقبیل و در آغوش گرفتن و لمس شهوت آلود نیز جاری می باشد به نحوی که در صورت توبه پیش از قیام بینه حد یا تعزیر ساقط می گردد.
ولو كان مقراً، كان الإمام مخيراً في العفو أو الاستيفاء.
در صورتی که فاعل بر گناه خود اقرار نماید، امام (حاکم) بر اجرای حد یا بخشش او دارای اختیار است.
دلیل حکم
مستند و مویّد حکم مذکور می تواند دو روایت زیر باشد.
الف) صحیحه مالک بن عطیه

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ (عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّة عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَیْنَمَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی مَلَإٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع- إِنِّی أَوْقَبْتُ عَلَی غُلَامٍ فَطَهِّرْنِی فَقَالَ لَهُ یَا هَذَا امْضِ إِلَی مَنْزِلِکَ لَعَلَّ مِرَاراً هَاجَ بِکَ فَلَمَّا کَانَ مِنْ غَدٍ عَادَ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَوْقَبْتُ عَلَی غُلَامٍ فَطَهِّرْنِی فَقَالَ لَهُ اذْهَبْ إِلَی مَنْزِلِکَ لَعَلَّ مِرَاراً هَاجَ بِکَ حَتَّی فَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثاً بَعْدَ مَرَّتِهِ الْأُولَی فَلَمَّا کَانَ فِی الرَّابِعَةِ قَالَ لَهُ یَا هَذَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص حَکَمَ فِی مِثْلِکَ بِثَلَاثَةِ أَحْکَامٍ فَاخْتَرْ أَیَّهُنَّ شِئْتَ قَالَ وَ مَا هُنَّ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ- قَالَ ضَرْبَةٌ بِالسَّیْفِ فِی عُنُقِکَ بَالِغَةً مَا بَلَغَتْ أَوْ إِهْدَابٌ مِنْ جَبَلٍ مَشْدُودَ الْیَدَیْنِ وَ الرِّجْلَیْنِ أَوْ إِحْرَاقٌ بِالنَّارِ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَیُّهُنَّ أَشَدُّ عَلَیَّ قَالَ الْإِحْرَاقُ بِالنَّارِ قَالَ فَإِنِّی قَدِ اخْتَرْتُهَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ- فَقَالَ خُذْ لِذَلِکَ أُهْبَتَکَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَصَلَّی رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ جَلَسَ فِی تَشَهُّدِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ أَتَیْتُ مِنَ الذَّنْبِ مَا قَدْ عَلِمْتَهُ وَ إِنِّی تَخَوَّفْتُ مِنْ ذَلِکَ فَأَتَیْتُ إِلَی وَصِیِّ رَسُولِکَ وَ ابْنِ عَمِّ نَبِیِّکَ- فَسَأَلْتُهُ أَنْ یُطَهِّرَنِی فَخَیَّرَنِی ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ مِنَ الْعَذَابِ اللَّهُمَّ فَإِنِّی اخْتَرْتُ أَشَدَّهُنَّ اللَّهُمَّ فَإِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ ذَلِکَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِی وَ أَنْ لَا تُحْرِقَنِی بِنَارِکَ فِی آخِرَتِی ثُمَّ قَامَ وَ هُوَ بَاکٍ حَتَّی دَخَلَ الْحَفِیرَةَ الَّتِی حَفَرَهَا لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع- وَ هُوَ یَرَی النَّارَ تَتَأَجَّجُ حَوْلَهُ قَالَ فَبَکَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ بَکَی أَصْحَابُهُ جَمِیعاً فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قُمْ یَا هَذَا فَقَدْ أَبْکَیْتَ مَلَائِکَةَ السَّمَاءِ وَ مَلَائِکَةَ الْأَرْضِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ تَابَ عَلَیْکَ فَقُمْ وَ لَا تُعَاوِدَنَّ شَیْئاً مِمَّا فَعَلْتَ.

امام صادق علیه السلام فرمود: در حالی که امیرمؤمنان در میان جمعی از اصحابش در مسجد بود مردی آمد و گفت: ای امیر مؤمنان! بر غلامی دخول کردم، مرا پاک گردان. حضرت فرمود: ای فلان! برو خانه ات، چه بسا سودا بر تو غلبه کرده و اختلال حواس داری. او رفت اما صبح روز بعد بازگشت وگفت: ای امیرمؤمنان بر غلامی دخول کردم مرا پاک گردان. حضرت همان سخن قبلی را تکرار کرد. سومین بار هم حضرت همان جواب قبلی را به او داد تا اینکه برای چهارمین بار مراجعه کرد. حضرت این بار فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در چنین گناهی سه مجازات را معین کرده است، هر کدام از آنها را که می‌خواهی انتخاب کن. گفت: سه مجازات کدامند؟ فرمود عبارتند از: قطع شدن گردن با شمشیر، پرت شدن از کوه در حالی که دست و پایت بسته می‌شود و سوم سوزانده شدن با آتش. گفت: کدام یک از آنها بر من سخت تر است؟ حضرت فرمود: سوزانده شدن با آتش. مرد گفت: این را به عنوان مجازات انتخاب کردم. آنگاه برخواست و دو رکعت نماز خواند. سپس در همان حالت نشسته گفت: پروردگار گناهی را مرتکب شده‌ام که از آن آگاه هستی و از آن ترسیدم، به همین خاطر نزد وصیّ فرستاده ات و پسر عموی پیامبرت رفتم و از او خواستم تا مرا از این گناه پاک گرداند. وی مرا بین سه مجازات مخیّر کرده است. پروردگارا من سخت ترین آنها را قبول کردم. خداوندا از تو می‌خواهم که این مجازات را کفّاره گناهم قرار دهی و با آتشت مرا در قیامت نسوزانی. آنگاه برخواست و درحالی که گریه می‌کرد در حفره ای که امیرمؤمنان برای او آماده کرده بود نشست و آتش را در مقابل چشمانش دید. امیرمؤمنان گریست و همراهانش نیز به گریه افتادند. آنگاه حضرت فرمود: ای مرد! برخیز ملائکه آسمان و زمین را گریاندی. خداوند متعال توبه تو را قبول کرد، برخیز و دیگر هرگز به چنین عملی بازنگرد.

ب) مرسله
قَالَ مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا لَقِيتُ يَحْيَى بْنَ أَكْثَمَ فِي دَارِ الْعَامَّةِ فَسَأَلَنِي عَنْ مَسَائِلَ فَجِئْتُ إِلَى أَخِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَدَارَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ مِنَ الْمَوَاعِظِ مَا حَمَلَنِي وَ بَصَّرَنِي طَاعَتَهُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ ابْنَ أَكْثَمَ كَتَبَ يَسْأَلُنِي عَنْ مَسَائِلَ لِأُفْتِيَهُ فِيهَا فَضَحِكَ ع ثُمَّ قَالَ فَهَلْ أَفْتَيْتَهُ قُلْتُ لَا لَمْ أَعْرِفْهَا قَالَ ع وَ مَا هِي‌ ...وَ أَخْبِرْنِي عَنْ رَجُلٍ أَقَرَّ بِاللِّوَاطِ عَلَى نَفْسِهِ أَ يُحَدُّ أَمْ يُدْرَأُ عَنْهُ الْحَد ... وَ أَمَّا الرَّجُلُ الَّذِي اعْتَرَفَ بِاللِّوَاطِ فَإِنَّهُ لَمْ تَقُمْ عَلَيْهِ بَيِّنَةٌ وَ إِنَّمَا تَطَوَّعَ بِالْإِقْرَارِ مِنْ نَفْسِهِ وَ إِذَا كَانَ لِلْإِمَامِ الَّذِي مِنَ اللَّهِ أَنْ يُعَاقِبَ عَنِ اللَّهِ كَانَ لَهُ أَنْ يَمُنَّ عَنِ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ‌ هذا عَطاؤُنا الْآيَة

موسى بن محمد بن رضا گويد: در ديوان عام به يحيى بن اكثم برخوردم و از من پرسشهايى كرد، من نزد برادرم على بن محمد ) امام هادی )عليهما السّلام آمدم و ميان من و او گفت و شنودهايى رفت و به من اندرزهايى داد و رهنمودهايى فرمود كه مرا بينا و به فرمانبردارى از او وادار ساخت. آنگاه به او گفتم: فدايت شوم، ابن اكثم نامه‌اى به من داده و از من پرسشهايى كرده كه در پاسخش فتوى دهم. (امام) عليه السّلام خنده‌اى كرد و سپس گفت: آيا تو هم به او فتوى دادى؟ گفتم: نه، نمى‌دانستم. (امام) عليه السّلام گفت: آن پرسشها چيست؟ گفتم: در نامه از من اين پرسشها را كرده است‌ ... و به من بگو، آيا مردى را كه خود اقرار به آميختن با همجنس كرده، حدّ مى‌زنند يا حدّ از او ساقط است؟ امّا مردى كه به همجنس‌گرايى اعتراف كرده، و (بيّنه) و دليلى بر او اقامه نشده بلكه به طيب خاطر و خود به خود اقرار كرده است و امام كه مى‌تواند از جانب خدا كيفر دهد نيز مى‌تواند از جانب خدا بر او منّت نهد (و عفوش كند) آيا اين گفته خدا را نشنيده‌اى كه: هذا عَطاؤُنا ... الآية- اين است بخشش ما ... تا پايان آيه»

حکم لواط با میّت
مساله

در صورتی که کسی با میّت و بی جان مرتکب لواط گردد -چنانچه در حد زنا گذشت - مورد حد قرار می گیرد و در حکم لواط با شخص زنده برابر می باشد که حد و مجازات قتل یا جلد - با توجه به شرایط فاعل - بر او جاری می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo