< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1400/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحدود و التعزيرات/حد اللواط /حکم عبد / کیفیت حد قتل لواطکار


حکم عبد
در صورتی که عبد مرتکب لواط گردد، حدّ و مجازات او نسبت به انسان آزاد در مواردی که قابلیت دارد - مثل حدّ تازیانه - تنصیف می‌شود.
دلیل بر حکم مذکور روایات وارده است که چند نمونه از آنها به شرح زیر می باشد.
۱) صحیحه سلیمان بن خالد
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قِيلَ لَهُ فَإِنْ زَنَى وَ هُوَ مُكَاتَبٌ وَ لَمْ يُؤَدِّ شَيْئاً مِنْ مُكَاتَبَتِهِ قَالَ هُوَ حَقُّ اللَّهِ يُطْرَحُ عَنْهُ مِنَ الْحَدِّ خَمْسِينَ جَلْدَةً وَ يُضْرَبُ خَمْسِينَ.

سليمان بن خالد گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدند عبد مكاتبى بر مرد مسلمانى افترا بست فرمود: هشتاد تازيانه بايد باو زده شود، چه از اقساط مكاتبه چيزى پرداخته باشد يا نه، پرسيدند: اگر زنا كرد در حالى كه مكاتب بود و چيزى از مبلغ نپرداخته بود، حكم چيست؟ فرمود: اين حقّ خداست عزّ و جلّ، پنجاه‌ ضربه از او كم مى‌شود و پنجاه ضربه شلاق مي خورد.
باید گفت: حکم مذکور در باب لواط نیز جاری است چون حق الله محسوب می شود.


۲) صحیحه دیگر سلیمان بن خالد
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی عَبْدٍ بَیْنَ رَجُلَیْنِ أَعْتَقَ أَحَدُهُمَا نَصِیبَهُ ثُمَّ إِنَّ الْعَبْدَ أَتَی حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ قَالَ إِنْ کَانَ الْعَبْدُ حَیْثُ أُعْتِقَ نِصْفُهُ قُوِّمَ لِیُغَرَّمَ الَّذِی أَعْتَقَهُ نِصْفَ قِیمَتِهِ فَنِصْفُهُ حُرٌّ یُضْرَبُ نِصْفَ حَدِّ الْحُرِّ وَ یُضْرَبُ نِصْفَ حَدِّ الْعَبْدِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ قُوِّمَ فَهُوَ عَبْدٌ یُضْرَبُ حَدَّ الْعَبْدِ.

سليمان بن خالد گويد: امام صادق عليه السّلام در باره برده‌اى كه دو تن مالك داشت و يكى از آن دو سهم خود را آزاد كرد، سپس آن بنده مرتكب عملى شد كه موجب حدّ الهى بود فرمود: اگر هنگامى كه آزاد شد قيمت شود كه غرامت نيمه او را آزادكننده به ديگرى بپردازد، پس نيم وى آزاد است، و نيم حدّ را بايد حدّ آزاد و نيم ديگر را بايد باندازه حدّ برده تازيانه بخورد، و اگر قيمت نشده باشد پس برده است و حدّ عبد را بايد در باره او اجرا كرد.( یعنی 75 تازیانه)
در روایت مذکور شاهد آن است که حدّ و مجازات در مورد عبد تنصیف می گردد.
۳) موثقه ابن بکیر
وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ عَبْدٍ مَمْلُوکٍ قَذَفَ حُرّاً قَالَ یُجْلَدُ ثَمَانِینَ هَذَا مِنْ حُقُوقِ النَّاسِ فَأَمَّا مَا کَانَ مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ فَإِنَّهُ یُضْرَبُ نِصْفَ الْحَدِّ قُلْتُ (الَّذِی مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ) مَا هُوَ قَالَ إِذَا زَنَی أَوْ شَرِبَ الْخَمْرَ فَهَذَا مِنَ الْحُقُوقِ الَّتِی یُضْرَبُ فِیهَا نِصْفَ الْحَدِّ.

ابن بکیر گوید از امام صادق علیه السلام در مورد حکم برده ای که به انسان آزادی تهمت زده و او را قذف نموده ، پرسیدم. حضرت فرمودند: حد و مجازات او هشتاد تازیانه است چرا که از حقوق مردم محسوب می شود. اما اگر از حقوق الهی بود نیکی از حدّ بر او جاری می شد. پرسیدم: منظور از حقوق الهی چیست؟ فرمود: در صورتی که مرتکب زنا یا شرب خمر گردد. دو مورد مذکور از جمله حقوق الهی محسوب می شود که اگر برده ای مرتکب شود ، نیمی از حدّ آزاد بر او اقامه می شود.

قابل ذکر است که بعضی از فقهاء راجع به حکم خمر مذکور در روایت اعراض نموده اند. لکن از آنجائی که روایت اطلاق دارد شامل لواط که حق الله است نیز می گردد.
از طرفی نیز آیت الله خوئی (ره) و سیّد الاستاذ (ره) در باب لواط عبد معتقد به تنصیف مجازات و حدّ شده اند و ما نیز پذیرفته و به تبع آنان قائل به تنصیف می شویم.
در ادامه محقق (ره) می فرماید:
ثم الإمام مخيّر في قتله، بين ضربه بالسيف و تحريقه، أو رجمه، أو إلقائه من شاهق، أو إلقاء جدار عليه. و يجوز أن يجمع، بين أحد هذه و بين تحريقه.[1]


در صورتی که حدّ قتل بر لواطکار ثابت شود، امام دارای اختیار است که یکی از انحاء مجازاتهای زیر را بر او اقامه نماید.
الف) قتل بوسیله شمشیر
ب) سوزاندن لواطکار
ج) انداختن لواطکار از بلندی ( در حالت دست و پا بسته)
د) خراب نمودن دیوار بر لواطکار
در ادامه ایشان می فرمایند: جمع بین یکی از انواع مجازاتهای مذکور بهمراه سوزاندن لواطکار نیز جایز است.

مستند احکام مذکور
در عبارت محقق(ره) پنج مجازات ذکر گردیده است که مستند آنها به شرح زیر می باشد.

1) مجازاتهای قتل بوسیله شمشیر و سوزاندن لواطکار و انداختن لواطکار از بلندی ( در حالت دست و پا بسته) در صحیحه مالک بن عطیه دکر شده که به شرح زیر می باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی مَلَإٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَوْقَبْتُ عَلَی غُلَامٍ فَطَهِّرْنِی فَقَالَ لَهُ یَا هَذَا امْضِ إِلَی مَنْزِلِکَ لَعَلَّ مِرَاراً هَاجَ بِکَ فَلَمَّا کَانَ مِنْ غَدٍ عَادَ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَوْقَبْتُ عَلَی غُلَامٍ فَطَهِّرْنِی فَقَالَ لَهُ یَا هَذَا امْضِ إِلَی مَنْزِلِکَ لَعَلَّ مِرَاراً هَاجَ بِکَ حَتَّی فَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثاً بَعْدَ مَرَّتِهِ الْأُولَی فَلَمَّا کَانَ فِی الرَّابِعَةِ قَالَ لَهُ یَا هَذَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَکَمَ فِی مِثْلِکَ بِثَلَاثَةِ أَحْکَامٍ فَاخْتَرْ أَیَّهُنَّ شِئْتَ قَالَ وَ مَا هُنَّ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ضَرْبَةٌ بِالسَّیْفِ فِی عُنُقِکَ بَالِغَةً مَا بَلَغَتْ أَوْ دَهْدَاهٌ مِنْ جَبَلٍ مَشْدُودَ الْیَدَیْنِ وَ الرِّجْلَیْنِ أَوْ إِحْرَاقٌ بِالنَّارِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَیُّهُنَّ أَشَدُّ عَلَیَّ قَالَ الْإِحْرَاقُ بِالنَّارِ قَالَ فَإِنِّی قَدِ اخْتَرْتُهَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ فَخُذْ لِذَلِکَ أُهْبَتَکَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَامَ فَصَلَّی رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ جَلَسَ فِی تَشَهُّدِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ أَتَیْتُ مِنَ الذَّنْبِ مَا قَدْ عَلِمْتَهُ وَ إِنَّنِی تَخَوَّفْتُ مِنْ ذَلِکَ فَجِئْتُ إِلَی وَصِیِّ رَسُولِکَ وَ ابْنِ عَمِّ نَبِیِّکَ فَسَأَلْتُهُ أَنْ یُطَهِّرَنِی فَخَیَّرَنِی بَیْنَ ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ مِنَ الْعَذَابِ اللَّهُمَّ فَإِنِّی قَدِ اخْتَرْتُ أَشَدَّهَا اللَّهُمَّ فَإِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ ذَلِکَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِی وَ أَنْ لَا تُحْرِقَنِی بِنَارِکَ فِی آخِرَتِی ثُمَّ قَامَ وَ هُوَ بَاکٍ ثُمَّ جَلَسَ فِی الْحُفْرَةِ الَّتِی حَفَرَهَا لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ هُوَ یَرَی النَّارَ تَتَأَجَّجُ حَوْلَهُ قَالَ فَبَکَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ بَکَی أَصْحَابُهُ جَمِیعاً فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قُمْ یَا هَذَا فَقَدْ أَبْکَیْتَ مَلَائِکَةَ السَّمَاءِ وَ مَلَائِکَةَ الْأَرْضِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ تَابَ عَلَیْکَ فَقُمْ لَا تُعَاوِدَنَّ شَیْئاً مِمَّا قَدْ فَعَلْتَ.[2]
امام صادق علیه السلام فرمود: در حالی که امیرمؤمنان در میان جمعی از اصحابش در مسجد بود مردی آمد و گفت: ای امیر مؤمنان! بر غلامی دخول کردم، مرا پاک گردان. حضرت فرمود: ای فلان! برو خانه ات، چه بسا سودا بر تو غلبه کرده و اختلال حواس داری. او رفت اما صبح روز بعد بازگشت وگفت: ای امیرمؤمنان بر غلامی دخول کردم مرا پاک گردان. حضرت همان سخن قبلی را تکرار کرد. سومین بار هم حضرت همان جواب قبلی را به او داد تا اینکه برای چهارمین بار مراجعه کرد. حضرت این بار فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در چنین گناهی سه مجازات را معین کرده است، هر کدام از آنها را که می‌خواهی انتخاب کن. گفت: سه مجازات کدامند؟ فرمود عبارتند از: قطع شدن گردن با شمشیر، پرت شدن از کوه در حالی که دست و پایت بسته می‌شود و سوم سوزانده شدن با آتش. گفت: کدام یک از آنها بر من سخت تر است؟ حضرت فرمود: سوزانده شدن با آتش. مرد گفت: این را به عنوان مجازات انتخاب کردم. آنگاه برخواست و دو رکعت نماز خواند. سپس در همان حالت نشسته گفت: پروردگار گناهی را مرتکب شده‌ام که از آن آگاه هستی و از آن ترسیدم، به همین خاطر نزد وصیّ فرستاده ات و پسر عموی پیامبرت رفتم و از او خواستم تا مرا از این گناه پاک گرداند. وی مرا بین سه مجازات مخیّر کرده است. پروردگارا من سخت ترین آنها را قبول کردم. خداوندا از تو می‌خواهم که این مجازات را کفّاره گناهم قرار دهی و با آتشت مرا در قیامت نسوزانی. آنگاه برخواست و درحالی که گریه می‌کرد در حفره ای که امیرمؤمنان برای او آماده کرده بود نشست و آتش را در مقابل چشمانش دید. امیرمؤمنان گریست و همراهانش نیز به گریه افتادند. آنگاه حضرت فرمود: ای مرد! برخیز ملائکه آسمان و زمین را گریاندی. خداوند متعال توبه تو را قبول کرد، برخیز و دیگر هرگز به چنین عملی بازنگرد.

 

2) حد رجم
حکم رجم نیز مشهور است.


۵) خراب نمودن دیوار بر لواطکار
حکم مذکور صرفاً در کتاب فقه الرّضوی آمده است و البته حاجی نوری(ره) نیز آنرا ذکر نموده است و به شرح زیر می باشد.

وَ فِي اللِّوَاطَةِ الْكُبْرَى ضَرْبَةٌ بِالسَّيْفِ أَوْ هَدْمَةٌ أَوْ طَرْحُ الْجِدَارِ وَ هِيَ الْإِيقَابُ وَ فِي الصُّغْرَى مِائَةُ جَلْدَةٍ وَ رُوِيَ أَنَّ اللِّوَاطَ هُوَ التَّفَخُّذُ وَ أَنَّ عَلَى فَاعِلِهِ الْقَتْلَ وَ الْإِيقَابُ الْكُفْرُ بِاللَّهِ وَ لَيْسَ الْعَمَلُ عَلَى هَذَا وَ إِنَّمَا الْعَمَلُ عَلَى الْأَوَّل‌

حکم در لواط بزرگ است ضربه ای با شمشیر یا آوار نمودن دیوار است در صورتی که دخول و ایقاب صورت گرفته باشد و در صورتی که تفخیز باشد مجازاتش یکصد تازیانه است. حد فاعل قتل است و ایقاب به عنوان کفر به خداوند محسوب می شود .
قابل ذکر است، کتاب فقه الرّضوی نمی تواند منتسب به امام رضا علیه الصلاة و السلام باشد و از طرفی روایات موجود در آن مرسل بوده بنا براین حکم مذکور طرح می گردد.
نکته دیگر آن است که فرمایش محقق(ره) مبنی بر مخیّر بودن امام - یعنی کسی که متصدی حکم است - بر تعیین نوع حدّ و مجازات لواطکار صحیح نیست چرا که در روایت، شخصِ محدود مخیّر می باشد.
مستند جمع بین دو حدّ
محقق (ره) معتقد است در صورتی که بر لواطکار حدّ -غیر از سوزانده شدن - اقامه شود ، جایز است پس از قتل سوزانده شود.
باید گفت دلیل حکم مذکور به شرح زیر می باشد.
الف) تصریح و عدم خلاف
تعدادی از اصحاب تصریح بر حکم مذکور دارند چنانچه علّامه (ره) در قواعد و شهید اول (ره) در لمعه و نیز عدّه ای از فقهاء مانند ابن ادریس(ره) در سرائر ادّعای عدم خلاف در مساله دارند.
ب) صحیحه عبدالرحمن عزرمی
وَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنِ العَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ وُجِدَ رَجُلٌ مَعَ رَجُلٍ فِی إِمَارَةِ عُمَرَ- فَهَرَبَ أَحَدُهُمَا وَ أُخِذَ الْآخَرُ فَجِی ءَ بِهِ إِلَی عُمَرَ فَقَالَ لِلنَّاسِ مَا تَرَوْنَ فِی هَذَا فَقَالَ هَذَا اصْنَعْ کَذَا وَ قَالَ هَذَا اصْنَعْ کَذَا قَالَ فَمَا تَقُولُ یَا أَبَا الْحَسَنِ- قَالَ اضْرِبْ عُنُقَهُ فَضَرَبَ عُنُقَهُ قَالَ ثُمَّ أَرَادَ أَنْ یَحْمِلَهُ فَقَالَ مَهْ إِنَّهُ قَدْ بَقِیَ مِنْ حُدُودِهِ شَیْ ءٌ قَالَ أَیُّ شَیْ ءٍ بَقِیَ قَالَ ادْعُ بِحَطَبٍ فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ فَأَمَرَ بِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَأُحْرِقَ بِهِ.
امام صادق علیه السلام فرمود: در زمان خلافت عمر مردی را با مردی در حال لواط دیدند. یکی از آنها فرار کرد اما دیگری دستگیر شد. او را نزد عمر آوردند. عمر به مردم گفت: شما چه نظری دارید؟ یکی گفت: چنین کن و دیگری گفت چنان کن. عمر گفت: ای ابوالحسن، تو چه نظری داری؟ حضرت فرمود: گردنش را بزن. او هم گردن مرد را زد. پس از آن عمر خواست تا مرد را بردارد. حضرت فرمود: دست نگه دار؛ حد دیگری بر این فرد باقی مانده است. عمر پرسید: چه چیزی باقی مانده است؟ حضرت فرمود: هیزمی بیاور. عمر هیزم آورد. امیرمؤمنان علیه السلام دستور داد تا جنازه مرد را با هیزم بسوزانند.
اشکال
روایت مذکور راجع به قتل بوسیله شمشیر است و نمی توان از آن تعدّی نمود و از طرف ظاهر آن لزوم سوزاندن لواطکار پس از قتل است در حالی که محقق(ره) حکم به جواز نمودند که قابل پذیرش نیست.
اشکال
در روایت مذکور حدّ بر لواطکار بوسیله اقامه بیّنه و شهود ثابت شده است لذا شامل اثبات آن در صورت اقرار نخواهد شد.
پاسخ
می توان گفت اقرار به منزله شهادت و بیّنه تلقّی شده است مطلقاً لذا از این حیث تفاوتی وجود ندارد.
از آنچه گذشت چنین بدست می آید که لازم نیست حدّ قتل برای لواطکار صرفاً بوسیله شمشیر صورت گیرد بلکه به انحاء دیگری که ذکر شد نیز جایز است و البته مجرم در انتخاب آن آزاد است و چنانچه بوسیله شمشیر کشته شود، سوزاندن او لازم است و در غیر اینصورت دلیلی بر تحریق او نداریم.
در حکم مذکور تفاوتی بین فاعل و مفعول نیست بلکه حکم در مورد مفعول به طریق اولی ثابت است چرا که حکم او اشدّ از فاعل می باشد و چنانچه مفعول بالغ و عاقل و مختار باشد حکم قتل برایش ثابت بوده هر چند غیر محصن باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo