< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدعلی موسوی‌اردبیلی

1403/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نواهی / اقتضای نهی برای فساد عمل منهی عنه / نهی از وصف ملازم

 

آخرين بحث مقدماتی که باقی مانده است در خصوص نهی از وصف ملازم است.

در خصوص وصف ملازم باید به این نکته دقت داشت که مراد از آن، چيزی نیست که از جزء قابل انفکاک نباشد، زیرا معلوم است که امر به چيزی و نهی از لازم غير منفک از آن معقول نيست و بازگشت این مطلب به نهی از جزء است، بلکه مراد از آن، چيزی است که مثل جهر و اخفات وصف خود جزء باشد، نه وصف چيزی که ملازم با جزء است، مثل غصبیت که ملازم با کون است که جزء نماز نيست هرچند ملازم با اجزاء نماز است.

با توجه به نکته فوق، می‌توان گفت: آنچه که مرحوم آخوند در خصوص سرایت نهی از وصف ملازم به موصوف ذکر کرده‌اند، قابل التزام نیست، زيرا فرض بر اين است که آنچه که مأمور به است، ذات موصوفی مثل قرائت است، نه ذات آن مقيد به وصفی مثل جهر. بنابر اين منعی ندارد که قرائت متعلق امر بوده و جهر به قرائت، منهی عنه باشد و لازمه این مطلب اتحاد متعلق امر و نهی نمی‌باشد، و چون قصد قربت با جزء عبادت صورت می‌پذيرد نه با وصف آن، اشکالی از این جهت نیز در عبادت وجود نخواهد داشت.

بنابر این آنچه که مرحوم آخوند فرموده‌اند[1] مبنی بر این که نهی از جهر به قرائت به معنای نهی از قرائت جهری است مدعای صحیحی نیست و از این جهت فرقی بین وصف ملازم و وصف غیر ملازم نیست.

در نتیجه چنانچه امری به اخفات در قرائت وجود نداشته باشد، در صورت جهر در قرائت هرچند نهی از جهر را عصیان کرده است اما نماز وی صحیح است، زیرا همان گونه که امر به شیء مقتضی نهی از ضد خاص آن نیست، نهی از شیء نيز مقتضی امر به ضد خاص آن نيست هرچند ضدّين، از قبیل لا ثالث لهما باشند. اما اگر امر به اخفات در قرائت وجود داشته باشد، از آنجا که وصف مأمور به در صورت جهر اتیان نشده است، بر وی لازم است که قرائت را اخفاتاً تکرار نماید که اگر اين تکرار مخلّ به صحّت نماز نباشد، وجهی برای فساد نماز وجود نخواهد داشت.

و اگر با وجود نهی از جهر و امر به اخفات، قرائت جهری را انجام دهد و قرائت اخفاتی را هم ترک کند، مرتکب دو معصيت شده است اما باز هم نماز او صحيح است، چون فرض بر این است که جزء نماز، مجرد قرائت است نه قرائت مقيّد به اخفاتی بودن.

اما مرحوم محقق اصفهانی در توجیه فرمایش مرحوم آخوند می‌فرماید: جهر و اخفات، شدت و ضعف کيف مسموع
ـ يعنی قرائت ـ هستند، و همان گونه که شدت و ضعف در سياهی، قائم به خود سياهی است و منفک از آن نیست، در کيف مسموع نيز نمی‌توان شدت و ضعف را از آن منفک دانست. بنابر اين نهی از جهر و اخفات بازگشت به نهی از قرائت جهری و اخفاتی پيدا می‌کند.[2]

ولی اشکال این مدعا این است که قرائت را از اعراض و از مقوله کيف مسموع دانسته‌اند، در حالی که آنچه که از اعراض و تحت مقوله مذکور است، صوت است که عبارت است از ارتعاش هوا و جهر و اخفات، به معنی شدت و ضعف صوت هستند نه شدت و ضعف قرائت. و اما قرائت به معنای اسم مصدری آن، عبارت است از مجموعه‌ای اعتباری از اصواتی خاص که از دهان خارج می‌شوند و شدت و ضعف در آن معنا ندارد، فلذا لحاظ اين که در قرائت چه امور و شرائطی معتبر هستند، در اختيار شارع است. بنابر اين منعی ندارد که قرائت به اين معنا متعلق امر باشد در حالی که جهر يا اخفات، متعلق نهی می‌باشند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo