< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سید کاظم مصطفوی

91/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث تفصيلي در آيه ﴿اهدنا الصراط المستقيم﴾

بحث تفسيري درباره سوره حمد آيه ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم﴾.[1] اين آيه معناي لغوي و معناي تفسيري و معناي تحليلي دارد.

معناي لغوي آيه

اما معناي لغوي اين آيه: ماده كه هدايت و صراط و مستقيم است و يك هيئت هست و دو مفرد. ترجمه اش اين است كه در شكل دعا خدايا هدايت كن راه راست را. اين آيه يك دعا و طلب هدايت است. كلمات هم از كلماتي نيست كه نياز به تفسير و توضيح داشته باشد و از كلمات واضحه است هدايت هست و صراط و مستقيم و تركيب هم بسيار ساده و بسيط و در اين مرحله ابهامي نيست.

معني تفصيلي آيه

اما معناي تفسيري اين آيه.

بيان شيخ طوسي در تبيان و بيان پنج وجه براي صراط المستقيم

مرحوم شيخ طوسي مي فرمايد: درباره صراط المستقيم وجوهي گفته شده است كه اين وجوه از طرق مختلف يعني هم از طرق ابناء عامه و هم از طرق روات آل البيت عليهم السلام رسيده است و اين وجوه به طور كلي پنج وجه است:

1. كتاب

1. منظور از صراط المستقيم، كتاب است.

2. اسلام

2. اسلام يعني خدايا ما را به اسلام هدايت كن.

3. دين

3. دين خدايا ما را به دين هدايت كن.

پيامبر و ائمه (ع)

4. صراط مستقيم پيامبر و ائمه معصومين هستند. در اين ديد كلي و تفسير عام يعني تفسيري است كه آراء عامه مفسرين اين مجموع مي شود. آراء عامه مفسرين اين محورهاست.

سمت و سوي خدا

طبق اين تفسير كه مفسرين ديگر با هم تنازعي نداشته باشند و جمع بين همه اقوال شده باشد، مي بينيم كه همه آنها در كل در يك معنا جمع مي شود و آن جهت خدا و سمت وسوي خدا. پس از اين به تفاسير ديگر مراجعه مي كنيم.

تفسير علي بن ابراهيم قمي با بالاترين اعتبار در تفاسير

در تفاسير ديگر از لحاظ اعتبار و از لحاظ اعتبار حوزوي، بالاترين اعتبار را تفسير علي بن ابراهيم قمي دارد. كه سند معتبري است در فقه و سلسله فقهاء. كتاب تفسير علي بن ابراهيم قمي به نام تفسير قمي روايت از امام صادق نقل مي كند كه مي دانيم روايات علي بن ابراهيم همه اش معتبر است و حداقل موثقه است و بعضي هايش صحيحه است. بر مبناي سيد الاستاد در اعتبار سند روات تفسير اشكال و ترديدي نيست و توثيق عام دارد.

مراد از الصراط المستقيم در نظر تفسير قمي علي (ع) و اولاد اوست

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِي قَوْلِهِ‌ ﴿الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‌﴾ قَالَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مَعْرِفَتُه».[2] [3] و بعد اين جمله را اضافه مي كند كه نشان نمي دهد كه متن روايت هست يا كلام علي بن ابراهيم است كه ما با ديد ابتدايي اين را كلام علي بن ابراهيم تلقي مي كنيم چون روايت بودنش زير سوال است هرچند با روايت وصل است ولي لحن استدلالي است و در روايات به طور كل ديده نمي شود.

استناد به آيه (و انه في ام الكتاب لدينا لعلي حكيم)در سوره زخرف

بعد مي فرمايد: «وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ‌ قَوْلُهُ‌ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»[4] دليل بر اين مطلب اولا نص بود كه از امام صادق رسيده و دليل ديگر آيه در سوره زخرف كه مي فرمايد «حم(1) وَ الْكِتابِ الْمُبينِ (2) ﴿انَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ (3) ﴿وَ إِنَّهُ في‌ أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم﴾»‌. «و انه في ام الكتاب» كه ضمير به قرآن كه برنمي گردد و فقط قرآن قبلا ذكر شده و انه را براساس مقدمات و مؤخرات و نصوص مي گويند يا ضمير شان است يا ضمير مرجعش اميرالمؤمنين است. آنكه در ام الكتاب هست علي بن ابي طالب است كه طبق روايت متعدد علي اسم علي بن ابي طالب است. اين را نمي گوييم بخاطر وهابيت و ترس از سني ها و تعارف و الا الان از مراجع فعلي هم هستند كه معتقد به اين هستند و نصوص قطعيه داريم و ظاهر هم انه في ام الكتاب كه ام الكتاب سوره حمد است او در سوره حمد علي هست كه صراط المستقيم است. اين استدلال علي بن ابراهيم است منتها درباره «علي حكيم» اين آيه كه منظور علي بن ابي طالب روايات و نصوص ديگر هم داريم كه هم در كتب تفسيري شيعه و هم در شواهد التنزيل نقل شده است.

تفسير آيه ﴿انك علي صراط مستقيم﴾

اصول كافي مرحوم محدث كليني روايتي را نقل مي كند از امام باقر عليه السلام كه امام فرمود «قَالَ: أَوْحَى‌ اللَّهُ‌ إِلَى‌ نَبِيِّهِ‌ ص- فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‌ قَالَ إِنَّكَ عَلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ».

سوال و جواب: يك كار اگر داراي وصف شد كه آن وصف اگر خيلي بالا شد مي شود خودش مثلا اگر زيد عادل بود اگر عدلش بالا شد مي شود زيد عدل. صراط مستقيم ولي آنقدر راه هدايت مستقيم به علي عليه السلام بستگي دارد كه مي گوييم هو الصراط المستقيم.

تفسير عياشي و بيان روايت داود بن فرقد در معني صراط مستقيم

در تفسير عياشي روايتي را نقل مي كند از داود بن فرقد كه از اجلاء و ثقات است عن ابي عبد الله عليه السلام كه روايات تفسير عياشي يك اعتبار عمومي دارد اما اعتبار خاصش از اختيار ما بيرون است چون سند حذف شده است. داود بن فرقد «عن أبي عبد الله ع قال‌ ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‌﴾ يعني‌ أمير المؤمنين»‌ . مطلب قبلي ﴿اهدنا الصراط المستقيم﴾كه دعا مي شود كه خدايا ما را هدايت صراط مستقيم سوال اول اين است كه اين دعا براي ما درست است اما درباره پيامبر چه مي شود؟ كه هدايت پيامبر شكي در آن نيست.

هدايت قابل افزايش است

شيخ طوسي چند جوابي را فرموده كه يك جوابش قرآن بالقرآن است مي فرمايد: ممكن است منظور از اين هدايت ازدياد اين هدايت باشد البته استمرار هم جواب نمي دهد چون اصل هدايت قطعي است و قطع و وصل نمي شود. آيه قرآن هم دارد ﴿وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدى﴾[5] [6] آنهايي كه در مسير هدايت حركت كرده اند، هدايت را برايشان افزايش مي دهيم و همچنين آيه ِّ﴿إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى﴾[7] [8] چيزي كه از اين دو آيه استفاده شد اين است كه هدايت قابل ازدياد و افزايش است براي كسي كه در مسير هدايت است.

جمع بودن «اهدنا»مشكل اين كه پيامبر نيز مشمول باشد را حل مي كند

اما جواب اصلي و تحقيقي اين است كه اهدنا الصراط المستقيم تقريبا با يك دقت كوتاهي روشن است به اين معنا كه «اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت» «اهدنا» جمع است. اهدنا مثل اين است كه يك فقيهي براي جمعي از مؤمنين كه دعا مي كند خدايا ما را هدايت كن آن دعا در حقيقت خودش وسيله و زبان آن جمع است مخصوصا به صيغه جمع هم مي گويد اهدناي پيامبر يعني اين امت را هدايت كن.

تفسير صراط مستقيم با صرط الذين انعمت عليهم

پس هم هيئت كلمه و هم مؤخره و مقدمه كه مقدمه قطعي كه براي پيامبر تحصيل حاصل است و مؤخره اي كه در آيه دارد «اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم» كه آن براي پيروان اسلام است و معلوم مي شود طلب هدايت به طور مشخص براي امت است كه محقق خراساني در بحث خطابات شفاهيه گفت كه بنابراينكه پيامبر وجه الامه باشد خطاب به پيامبر خطاب به مردم و امتش هست كه دعا با ضمير جمع با اين مؤخره و با آن مقدمه براي امت است. نكته بعدي اين است كه اين آيه جزء آيات مفسره هست كه «اهدنا الصراط المستقيم» تفسير مي كند «صراط الذين انعمت عليهم» اين هست صراط مستقيم كه از نعمت بهره مند هستند

نعمتي كه به اهل صراط مستقيم داده شده نعمت ولايت است

« انعمت عليهم» كه نعمت به آنها داده شده

بيان اصول كافي درباره نعمتي كه به ائمه (ع) تعبير شده است

نص: كتاب كافي در بخش اصول بابي دارد به نام «ان النعمه التي ذكرها الله عزوجل في كتابه الائمه». مثلا در آيات ِنعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة [9] يا يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها يا آيه بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرا كه يك باب در اصول كافي در اين جهت آمده است كه نعمتي كه در قرآن ذكر شده است ائمه و ولايت ائمه است. اما اگر فرض كنيم نصوص هم نبود، كتاب هم تصريح شدهِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتيو هر كجا كه اطلاق داشت يا قدر متيقن و يا اينكه به طور واضح آن مصداق اكملش مورد اراده خطاب خواهد بود. اينجا كه مي گويد اتممت عليكم نعمتي تمام نعمت در آن روز ولايت اميرالمؤمنين بوده طبق آيه و نصوص هم در اين رابطه زياد داريم. بنابراين« صراط الذين انعمت عليهم» نعمت ولايت هست.

بيان تفسير عياشي در مورد مغضوب عليهم و لا الضالين

عياشي در همان منبع بالا از معاويه بن وهب از امام صادق عليه السلام مغضوب يهود هستند و ضالين نصارا هستند كه اين تفسير ابناء عامه هم هست. بعد عياشي مي گويد مرفوعه ابن ابي عمير مغضوب غاصبين و ناصبين هستند و ضالين شاك و آنهايي است كه معرفت به امامت و ولايت ندارند. مغضوب كه آمده «ان الله يغضب لغضبها» در روايت ديگر مغضوب به عنوان سه اسم اشاره شده. پس نعمت و مغضوب و ضالين از روايات و قرائن و تناسب حكم و موضوع كه براي ما معلوم شد، يك نكته باقي ماند كه اين صراط مستقيمي كه در آن روايت آمده «و استمسك بالذي اوحي اليك» بعد فرموده:انك علي ولايه علي» اين چه معني دارد؟

در سوره يس ﴿علي صراط مستقيم﴾ در كنار آيه قبل صراط مستقيم را توضيح مي دهد

و سوره يس يس (1)﴿وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ﴾ (2)﴿إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ﴾ (3)﴿عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ﴾ كه اشكالي اينجا هست كه «انك لمن المرسلين» بالاتر از صراط مستقيم عادي است كه اگر منظور صراط مستقيم عادي باشد، مرسلين بالاتر از اين است. مثل اينكه بگوييم تو فاضل و دانشمندي هستي و سواد خواندن و نوشتن داري پس معلوم مي شود اين صراط مستقيم يك چيز ديگري است. از سوي ديگر كه «انك علي ولايه علي بن ابي طالب» معلوم مي شود كه اين ولايت معناي ديگري دارد . ولايت آغازي داريم و فرجامي. ما كه خاكيان هستيم آغاز ولايت را بايد توجه كنيم و مستمسك بشود و فرجام و لايت و اوج ولايت مقام وصل و وصال است. ولايت علي بن ابي طالب نشانه دارد از قدمهاي مبارك اولي مولي شروع مي شود تا به يك تعبير معراج و تا وصال و تا مقام خلد. اين ولايت است كه ارتباطش مي شود ولايه الله و ولايه الرسول و ولايه الائمه يعني آن نورانيتي كه انسان را به اوج مي برد و در مقام وصال، تو پيامبر كه از مرسلين هستي علي صراط يعني در اوج نور. ما كه شروع مي كنيم از ابتداء بايد اين راه نوراني را برويم كه اين معناي ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور﴾[10] مي شود. در نتيجه معناي صراط مستقيم را تحليلا و لغتا و تفسيرا به دست آورديم كه ولايت هست و بودن پيامبر در ولايت علي هم گفته شد كه اسم اين ولايت يا شناسه اين ولايت كه راه نوراني در آخرين اوج هست، شناسه اش وجود مقدس علي بن ابي طالب است و آن هم به مناسبت غدير و اتمام نعمت. انك علي ولايه علي يعني انك علي نور يبتدئ من علي و ينتهي الي القرب و المعراج.

استناد به حكايت معراجي رسولخدا (ص)

نكته بعدي اين است كه پيامبر هم كه در معراج رفت هر چه ديد وقتي كه برگشت اميرالمؤمنين گفت يا برادر خيلي چيزهاي قشنگي را ديدي و اينگونه از تو به استقبال به عمل آمد.سر خدا كه عارف سالك به كس نگفت در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد كه باده فروش يعني كسي كه عشق ولايي به اهل ولايت عطا مي كند.


[1] سوره حمد، آيه 6. تبيان، جلد 1، صفحه 24.
[4] سوره زخرف، آيه 42. تفسير عياشي، ‌ جلد 1، صفحه 24.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo