< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 ادامه بحث از قواعد رجاليه
 درباره قواعد رجاليه بحث مي كرديم كه جزء قسمت هاي پاياني بحث رجال ماست. در جلسه قبل پنج قاعده را بحث كرديم و الان ادامه آن قواعد.
 ششمين قاعده : قاعده جمع دلالي ، جمع بين روايات متعارض
  يكي از قواعد رجاليه عبارت است از قاعده قاعده جمع دلالي ؛ ‌اين قاعده در اصول ضمني بحث مي شود ولي جزء قواعد رجالي هست و به نصوص متعارض تعلق دارد. نصوص و ظواهر اگر با هم تعارض داشتند، ‌قاعده جمع داريم و اين قاعده يك قاعده مسلم است و هم مطابق با احتياط هست و هم مورد تسالم است و هم عقلاني است كه مي گويند الجمع اولي من الطرح .
 توضيح انواع جمع (عرفي و تبرعي)
 جمع دو قسم است: 1. جمع عرفي ؛ 2. جمع تبرعي ، جمع عرفي را به اين جهت عرفي مي گوييم كه عرف در صورت جمع اين دو روايت تعارض نمي بيند، ‌از اين جهت جمع عرفي مي گوييم .
 حقيقت جمع عرفي ، تفريق جهت است
 جمع عرفي حقيقت اش عبارت از اين است كه ظاهر دو روايت يعني اطلاق دو روايت ، با هم تنافي داشته باشند، اگر بتوانيم با شواهد براي هر كدام جهت خاصي تعيين كنيم و جهت ها را از هم جدا كنيم، تعارض حل مي شود كه اسم آن جمع است ولي حقيقت آن تفريق جهت است؛ جهت يكي را د ر يك محدوده مشخص مي كنيم و جهت ديگري را در محدوده ديگر و تفريق جهت تعارض از بين مي برد .
 مثالي از جمع عرفي ، جمله اي از زيارت آل ياسين
 مثلا ما در نصوص كتاب و سنت داريم «هو الاول و الاخر» و نص ديگر كه در كافي هم آمده است در ذيل زيارت آل ياسين خطاب به ائمه «انتم الاول و الاخر» كه اول و اخر كه اسم خداست در يك نص ، براي ائمه هم آمده است كه ظاهر هر دو تعارض است. ما مي توانيم اينجا جمع كنيم؟ بله
 جمع عرفي با جمع دلالي مترادف است
 جمع عرفي يا به عبارت ديگر جمع دلالي ؛ جمع دلالي هم مي گوييم به اعتبار دلالت و جمع عرفي مي گوييم به اعتبار نظر عرف كه بين دو روايت جمع مي شود و تعارضي در كار نيست. مي گوييد كه جهت معلوم است هو الاول و الاخر به طور مطلق و انتم الاول و الاخر نسبي است يعني در محدوده حجج اللهي پس جهت ها كه معلوم شد ديگر تعارضي نيست. در جمع عرفي شاهد جمع هم نياز هست كه معيار فرق بين جمع عرفي و جمع تبرعي اين است كه جمع عرفي شاهد جمع دارد و جمع تبرعي شاهد جمع ندارد. اينجا شاهد جمع داريم كه زيارت آل ياسين شروع مي كند بيان را از اعلام عقيده (كه ان شاء الله عزيزان علي الاقل روز يا شب جمعه يك زيارت آل ياسين را بخوانند، زيارت آل ياسين يعني اعلام عقيده به محضر مولي آقا بقيه الله الاعظم ، سنت هاي حسنه كم رنگ شده ، زمان قديم پيش يك عالم فقهي يا اصحاب يا پيش ائمه مثل سليم بن قيس كه آقا اجازه بدهيد كه من عقايدم را بگويم ، زيارت آل ياسين مجموعه عقايد درست را در ضمن دارد از شهادت به توحيد و نبوت تا شهادت به ولايت و معاد و قيامت ، اين را در محضر مولي اعتراف كند). بنابراين ، در زيارت آل ياسين شاهد جمع داريم كه در آن زيارت شروع مي شود كه اعتراف به حجج الله از اميرالمومنين تا حضرت بقيه الله كه حجج گفته شد مي گويد انتم الاول و الاخر حقا و صدقا ، حجت بوده و حجت هست تا هستي هست و اگر حجت نباشد‌ هستي نيست ، بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع علي الارض ،‌ اين معناي اول و آخر است ، بنابراين شاهد جمع نداريم و هيچ مشكلي پيش نمي آيد .
 جمع تبرعي ، جمع بدون شاهد جمع
 اما جمع تبرعي اين است كه شاهدي ندارد ، با ذوق فردي خودش را مي گويد
 مثالي براي جمع تبرعي در تكبيرات نماز ميت و نماز تراويح
  مثلا فتاواي عمر بن خطاب به جاي مانده از جمله عدد تكبيرات [1] كه عمر بن خطاب مردم را دعوت كرد كه تكبيرات صلاه ميت چند تاست، پيامبر چند تا مي گفته است؛ مردم كه آمدند يك خبر آوردند كه چهار تا مي گفت از عدد چهار تا عدد هفت . اين نقل هاي اتباع و خبر رسانيهايشان كه در مجموع علم اجمالي به مخبرين كذاب بوجود مي ايد چون پيامبر كه چند گونه نماز كه نمي خواند. جمع تبرعي به معناي كلمه جمع عمر بن خطاب هست كه گفت من مي گويم چهار تا. اما شاهدي در كار نيست ، من عند نفسه كه حاكم هست ، بين چهار روايت متعارض جمع تبرعي كرد. هر چند ابناء عامه نصوصي كه آمده است كه دقت كنيم ، عدد پنج تا را درست مي دانند هم اتقان و استحكام سندي اش بيشتر است اما نقل هاي ديگر هم بوده مي گويند چهار تا . تا الان پيروان عمر هستند ولي در فتاوا و تحقيقات علمي شان عدد پنج از لحاظ سند اتقان بيشتر و در صحت عدد پنج اشكالي نمي كنند،‌ اين مي شود جمع تبرعي و مثل اينكه عمر بن خطاب شبي آمد در مسجد النبي ديد مردم كه نماز مي خوانند يكي ركوع يكي سجده يكي قيام ، مختلف است ، گفت چرا اينها با هم نمي خوانند ، اطلاع نداشت . چون شك در بي سوادي خلفاي ثلاث وجود ندارد ، دو تا شك وجود ندارد 1. شك در اينكه دهها سال مشرك بودند حدود چهل سال 2. شك در اين وجود ندارد كه در اينها در يك غزوه و فتحي از فتوحات در ركاب پيامبر نداشتند شك سومي كه وجود ندارد اين است كه اين سه تا سواد نداشتند. آمد مسجد مدينه ديد يكي قائم يكي ساجد يكي راكع، گفت چرا با هم نمي خوانند ، گفتند اينها نماز مستحبي مي خوانند و در نماز مستحبي جماعت نيست ، گفت من مي گويم جماعت باشد گفتند زياد است بعضي ها ده ركعت ،‌ هشت ركعت و پنجاه ركعت ، گفت من مي گويم صد ركعت و قضيه را جمع كرد به نام تراويح و به جماعت هم بخوانند.
 جمع تبرعي جمع بي اعتبار است و اساس آن ذوق است
 جمع تبرعي اعتبار ندارد علي الاطلاق ، يك كار ذوقي است و از طرف خود شخص انتخاب مي شود بدون شاهد جمع و با عقلانيت هم تطبيق نمي كند اما جمع دلالي يا جمع عرفي اعتبار دارد،‌ در احاديث و ظواهر روايات جمع دلالي و عرفي ملاك و معيار است.
 فرق جمع تبرعي و جمع مدركي
 سوال و جواب: درباره جمع مدركي و غير مدركي شرحي داده بوديم، منظور از ‌آن مدركي كه آنجا گفتيم شاهد جمع نيست ، شاهد جمع داشته باشيم كه مدرك جمع به حساب مي آيد،‌ منتها آن مدركي كه آنجا گفته بوديم يعني اين جمع براساس يك مطلب و يك انگيزه اي است كه گاهي جمع مي شود منشأ آن احتياط است. اين قاعده كامل و تمام است.
 جمع عام و خاص جمع از طريق تقدم ظاهر است
 سوال و جواب جمع عام و خاص در اصطلاح اصول ، جمع عرفي نيست ،‌تقدم ظهور خاص بر عام است. اما
 قاعده هفتم : قاعده عدم ترك روايت بخاطر ابهام در مفهوم روايت
 قاعده بعدي عبارت است از قاعده عدم سقوط روايت بواسطه عدم فهم معناي روايت. يك وقتي مي بينيم كه يك روايت سندش درست است ولي معنايش را نمي فهميم ،‌ معنا اغلاق دارد ،‌ اين ابهام و اغلاق باعث سقوط روايت نمي شود كه اين را نگه مي داريم ، ممكن است الهامي بشود كه بعضي از فقها با الهام معنا را فهميدند و ممكن است با تحقيقات به قرائن بربخوريم كه مفسر و مبين آن باشد. بنابراين، ابهام و اغلاق كه در متن باعث سقوط روايت نيست لذا در روايات مي گوييم كه اگر صدر مفهوم نبود ، ‌ذيل روايت اگر مفهوم بود‌،‌قابل استناد است و برعكس كه صدر مفهوم بود و ذيل مفهوم نبود، از صدر مي توانيم استفاده كنيم.
 مثال روايتي كه ايران و عراق را منطقه ذهب اسود ناميده است
  مثلا در روايت آمده است كه هم منطقه عراق و ايران كه الذهب الاسود كه در آن روز ذهب اسود نداشتيم، ظاهرش قابل فهم نبود، اين روايت بعد كه نفت استخراج شد، بعد از كه نفت استخراج شد، فهميديم الذهب الاسود مردم به كار بردند كه طلاي سياه نفت است.
 قاعده هشتم : حجيت شهرت در انتساب كتب
 قاعده هشتم : حجيت شهرت در انتساب كتب؛ كتب رجالي بايد ثابت بشود مثلا سيد الاستاد مي گويد كه رجال غضائري ثابت نيست بعضي ها مي گويند ثابت است ، ثابت بشود خيلي مفيد است و ثابت نشود مشكل داريم. قاعده در اثبات كتب رجالي اين است كه حجيت شهرت در انتساب ، در مثال چگونه شما مي گوييد كه سيادت فرد از شهرت نسب استفاده مي شود و حجت بين متشرعه و مردم است. در بحث رجال ، قاعده رجالي حجيت شهرت انتساب به مولف است و شهرت انتساب كتاب به مولف كافي است. ما ديگر علما و دقيقا نمي توانيم احراز كنيم و نياز هم نيست. اين شهرت را اهل رجال حجيت مي دانند و اعتماد مي كنند و مورد تسالمشان هست و ريشه عقلائي هم دارد. شهرت انتساب كتاب به مولف كافي است. شما اگر حجيت شهرت در انجبار يا جاهاي ديگر اشكال مي كرديد، در مورد انتساب كتاب به مؤلف اشكالي وجود ندارد.
 شرط حجيت انتساب كتاب
  البته شهرتي در صورتي است كه غير مشهوري نظر بر خلاف نداشته باشد ، كه اگر غير مشهور بر خلاف داشته باشد مثل كتاب غضائري كه مشهور است ، غير مشهور مي گويد ثابت نيست ، كه در اين صورت شهرت توانايي اش ضعيف است و با كوچكترين خلاف از كار مي افتد.
 نكته اخلاقي از امام سجاد (ع)
 يك روايت از امام سجاد عليه السلام : امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: «الرَّجُلَ‌ كُلَ‌ الرَّجُلِ‌، نِعْمَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي جَعَلَ هَوَاهُ تَبَعاً لِأَمْرِ اللَّه»‌ يعني عرفان و سلوك از امام العارفين سيد الساجدين كه مرد تنها مرد و مرد كامل كه خواسته هاي خودش را تابع خدا قرار بدهد . من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچرا يزدان پسندد. اين تبعا لامر مولاه كه بشود ، اصل سلوك و بنياد سلوك اين است. ميل نفس تنظيم بشود كه هر چه را كه خدا دستور بدهد ، آن خواسته ماست. اگر خدا توفيق بدهد كه در اين حد برسد، بعد شكر كند خدا را كه خداوند يك معرفتي داده كه آن محقق انسانيت اوست. كه گفته اند معرفت گوهر چنگ است به هر كس ندهند پر طاووس قشنگ است به كركس ندهند. آن معرفتي كه محقق انسانيت آدم است به اين معناست.
 نكته اخلاقي از حضرت زينب (س)
 حديثي از حضرت زينب سلام الله تعالي عليها ضمن خطبه فرمودَ «إِنَّمَا يَفْتَضِحُ‌ الْفَاسِق» بدانيد تا گناه نكنيد رسوا نشويد ، انما افاده حصر مي كند، كه قطعا مفهوم دارد ، مفهومش اين است كه كسي كه پايبند به واجبات و محرمات بشود، رسوا نمي شود. اين دو معصوم كه حضرت سجاد و حضرت زينب سلام الله تعالي عليهما كه ما گفتيم چهارده معصوم كه اعلام مي كنيم رسمي است و الا در عصمت حضرت معصومه و در عصمت حضرت زينب و در عصمت حضرت علي اكبر و حضرت عباس شكي نيست منتها اعلام نشده كه خيلي مطالب اعلام نشده. اين دو معصوم آن ماجراي كربلا را زنده نگه داشته اند كه تا ابد خاموش نمي شود توسط اين دو بزرگوار است. صلي الله عليك يا اباعبدالله


[1] . مغني ابن قدامه ، ج 2 ، ص 388.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo