< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

99/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/مفهوم حصر /تتمه بحث مفهوم حصر از منظر سید خویی

 

تتمه بحث مفهوم حصر از منظر سیدنا الاستاد

بحث در این بود که فخر رازی اشکالی داشت که انما در آیه «انما ولیکم الله»، دلالت بر حصر ندارد و در نتیجه ولایت اختصاص به امیر المؤمنین علی (ع) ندارد که جواب سیدنا گفته شد و در تحقیق گفتیم که در آیه «انما مثل حیاة الدنیا» و «آیه انما الحیاة الدنیا لعب و لهو»، انما در این دو آیه به طور کامل دلالت بر حصر دارد؛ در آیه‌ی اولی مثال دقیق و کاملی است برای حیات؛ یعنی خداوند همان طوری که آب را موهبت می‌کند، عمر را نیز همان گونه موهبت می‌نماید؛ آب بقا ندارد و از دست می‌رود، حیات و عمر هم این گونه است.

در آیه‌ی دوم، فخر رازی می‌گوید لهو و لعب از چیز دیگر هم به وجود می‌آید و منحصر در حیات دنیا نیست؛ دقت در این آیه و ترکیب آن، اعلام می‌دارد که قطعا در اینجا هم حصر وجود دارد، به این صورت که حیات متصف به دنیا (صفت و موصوف) لهو و لعب است و عبودیت، اخلاق، انسانیت، هدایت و ارشاد، در آن وجود ندارد؛ مثلا فردی است که ثروت، امنیت، رفاه و ... جدای از تربیت و معنویت و ... دارد، یک سرگرمی (لهو و لعب) دارد و روحش آرامش ندارد و حیات دنیایی خالی از معرفت و معنویت دقیقا جز لهو و لعب و سرگرمی نیست، پس آیه دال بر انحصار می‌باشد.

سیدنا الاستاد فرمود: کلمه انما قطعا دال بر حصر است، بعد می‌فرماید بحثی در باره‌ی این کلمه وجود دارد از جهت دال بر مقصود که نحوه‌ی دلالت انما بر حصر چگونه است؟

اختلاف نظر در نحوه‌ی دلالت «انّما» بر حصر

محققین به دو دسته اند، یک دسته می‌گویند انما دلالت بر حصر دارد؛ ولی این دلالت، دلالت منطوقی است و در ادب و بلاغت هم بحث از دلالت خود انما است نه بحث از مفهوم؛ اما در اصول بحث در این است که انما که دلالت بر حصر می‌کند، در حقیقت دلالت التزامی است که انما مدخول و قلمرو خودش را متصف به یک صفت و غیر آن را خارج از آن اعلام می‌کند؛ مثل «انما الفقیه اهل للفتوی»، منطوق دلالت دارد بر این که فقیه اهل فتوی است و مفهوم این می‌شود که غیر فقیه اهل فتوا نیست که نفی حکم از غیر فقیه، مدلول به دلالت التزامیه است ولی در بدیع و بیان گفته می‌شود، خود این حصر از منطوق استفاده می‌شود و ما می‌گوییم ما ورای دیوار مدخول انما داخل در آن نیست و این مفهوم است.

به طور کلی دو صاحب نظر، دو نظر متقابل دارند که سیدنا الاستاد آن را متعرض شده، رأی اول، رأی محقق نائینی است که دلالت بر حصر را منطوقی می‌داند و رأی دوم، رأی محقق خراسانی است که می‌گوید انما دلالت بر حصر دارد و دلالتش مفهومی است که بر نفی وصف از ما ورای محصور به دلالت التزامی دلالت دارد. سیدنا می‌فرماید انما دلالت بر حصر داشته باشد یا نداشته باشد، این بحث اثری ندارد و ما می‌گوییم انما حکم را در وادی خودش نگه می‌دارد و فراتر از آن نیست چه منطوقی باشد و چه مفهومی فرق نمی‌کند؛ فرق اساسی در باره‌ی دلالت که نتیجه اش فرق کند وجود ندارد. خذ الغایات و اترک المبادی.

به اشکال ابوحنیفه هم اشاره‌ی دارد که می‌گفت «لا صلاة الا بطهور» دال بر حصر نیست و سیدنا جواب می‌دهد که در این جمله، متبادر این است که این جمله مسوق است در جهت بیان شرطیت و در جهت بیان شرطیت طهارت برای نماز آمده و در مقام انشاء شرطیت می‌باشد که خود این اشتراط را با انما بیان کرده و می‌توان آن را حصر دانست و می‌توان آن را تأکید دانست که اشتراط طهارت در نماز قطعی است.

بنابراین؛ شرطیت که حکم وضعی است برای نماز جعل شده و معنایش این است که طهارت منحصرا شرطیت دارد و ماورای آن همانند اباحه، فضیلت و ... را نفی می‌کند.

بعد از آن به کلمه توحید اشاره‌ی دارد که دلالتش بر حصر از طریق استثنا است و اشکال اینجا بود که خبر کلمه ممکن است یا کلمه موجود یا بدون خبر است؟ سیدنا می‌فرماید: لا اله الا الله که می‌گوییم، در این رابطه باید خبر کلمه موجود باشد و ظهور جمله در همین است و اشکال این بود که نفی امکان نمی‌کند، سید می‌فرماید: موجود به وجود عادی مراد نیست؛ بلکه موجود به عنوان واجب الوجود مراد است؛ پس خبر محذوف، کلمه موجود است و موجود در مورد خداوند متعال، واجب الوجود است و امکان در مورد او راه ندارد. اگر امکان عام گفته شود خلف است؛ چون واجب الوجود، مقتضی و مانع ندارد و ممکن بودن اصلا در مفهوم آن راه ندارد؛ واجب الوجود، ضروری الوجود و اصل الوجود و کمال الوجود است و مقتضی و مانع ندارد و از تصور خود ممکن و واجب، معلوم می‌شود واجب الوجود؛ یعنی موجودی است که وجودش ضروری است و این برهان، برهان صدیقین است از منظر عرفا که وقتی مفهوم واجب و ممکن را تصور کنیم، واجب الوجود، ضروری الوجود است. بعضی از فلاسفه‌ی غرب می‌گویند تصور پدیده‌های جهان برای مصنوع نبودن صانع آن کافی است؛ یعنی یک انسانی که تصور نماید تمام هستی پدیده هایی است که آفریده شده و آفریدگار دارد، تصورش کافی است برای این که آفریدگار آن آفریده شده نیست.

در نتیجه «انّما» و استثناء، از منظر سیدنا الاستاد، دلالت بر حصر دارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo