< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

99/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/مفهوم حصر /مفهوم حصر از منظر محقق خراسانی

 

بحث و تحقیق در باره‌ی مفهوم حصر از منظر محقق خراسانی

در باره‌ی مفهوم حصر رأی و نظر ایشان این شد که حصر مفهوم دارد در آن مصداقی از حصر که استثناء باشد و این یک امر واضحی است و تبادر هم شاهدی بر آن می‌باشد.

بعد می‌فرماید: از مصادیق حصر کلمه «انما» است؛ مثل «انما زید قائم» که آیا دلالت بر حصر دارد یا نه؟ از منظر نحات، کلمه‌ی‌ «انما» برای حصر وضع شده است؛ مثل ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[1] اینجا منذر انحصار دارد به حضرت رسول (ص) که در حقیقت منذر به معنای خاص که مردم را در جهت احکام شرع انذار می‌کند، فقط رسول خدا (ص) است. کلمه «إنما» در موارد مختلفی که به کار می‌رود، از دید نحات انحصار را می‌رساند.

از دید محقق خراسانی انما که برای حصر و اختصاص وضع شده، این حصر یک مدلول درستی است به دو دلیل:

یکی تصریح اهل لغت که منظور از اهل لغت نحوی‌ها است که در کتاب مغنی اللبیب از جمله کلمات حصر، انما آمده و همین طور در کتب سیوطی و صمدیه هم آمده است و تصریح اهل لغت، تصریح اهل خبره است و قول اهل خبره در مسائل اختصاصی مربوط به خبرویت بر اساس سیره‌ی عقلا حجیت دارد.

دیگری تبادر است «و تبادره منه قطعا عند اهل العرف و المحاورة[2] » حصر از لفظ انما تبادر می‌کند قطعا در نزد عرف اهل محاوره.

بعد کلام شیخ انصاری (در کلمه‌ی انما مرادفی نیست تا تبادر را بفهمیم و لو و اذا مرادف دارد) را جواب می‌دهد که این تبادر لازم نیست که در زبان ما مرادف داشته باشد، در عرف خود اهل لغت که تبادر کند کافی است و ما می‌بینیم که در عرف لغت عربی تبادر هست.

سؤال: شما اهل عرف عرب نیستید چطور تبادر را می‌فهمید؟.

جواب: ما استقصا کرده ایم که «انما» در زبان عربی مفید حصر است.

ممکن است سؤال کنید که شیخ انصاری فرمود بر فرض که نقل را قبول کنیم، به مانع دیگر بر می‌خوریم و آن این است که لغوی اولا شاید بر اساس اجتهاد این گونه معنا کرده باشد و ثانیا قول لغوی، بما هو قول لغوی حجیت ندارد؛ زیرا نه اجماع است و نه سیره؛ امّا محقق خراسانی گویا تأیید می‌کند که قول لغوی اعتبار دارد، چون فرموده تصریح اهل لغت.

حجیت قول لغوی که فقط در این رابطه جزء آراء برجسته‌ی شیخ انصاری می‌شود به حساب آورد، این است که می‌گوید قول لغوی حجیت ندارد؛ اما با توجه به واقعیت، که مشهور؛ بلکه محققین بالاتفاق برای به دست آوردن یک معنا از یک لفظی که مستعمل بین مردم نباشد، به اهل لغت مراجعه می‌کنند و مراجعه‌ی آنان قابل انکار نیست. خود شیخ انصاری در صفحه‌ی اول مکاسب وقتی به معنای بیع می‌رسد، می‌فرماید: «و هو في الأصل كما عن المصباح: مبادلة مالٍ بمال.[3] » و از ضمن کلام محقق خراسانی هم حجیت قول لغوی فهمیده می‌شود. حجیت آن از چند جهت است: یکی حجیت قول اهل خبره و دیگری سیره‌ی محققین و لغت شناسانی که اسم شان در تاریخ به ثبت رسیده آدم های محققی هستند، معنای اهل خبره این است که در اموری که برای عموم واضح نباشد و نیاز به تحقیق داشته باشد، اگر بر اساس تحقیق به آن آشنایی پیدا کرد، اهل خبره می‌شود و حجیت آن بر اساس سیره ی عقلا می‌باشد.

با توجه به این مطالب، می‌توان گفت شیخ در اصول که بحث می‌کند، بحثش برگرفته از دقت عقلی است و منظورش ممکن است این باشد که این قول لغوی، مثل حجیت خبر نیست و حجیت مستقل ندارد، پس قول لغوی، بما هو قول لغوی از نظر اصولی و دقت عقلی حجیت ندارد.

پس براساس رأی محقق خراسانی، انما در جمله‌ی که قرار گرفته باشد، مفید حصر است.

از دیگر موارد حصر، «بل اضرابیه» است که شیخ انصاری هم آن را مطرح کرد و در بدیع و بیان هم آمده و محقق خراسانی آن را چهار قسم کرده است.

شیخ انصاری بل را دو قسم کرد؛ یکی اضراب و دیگری ترقی؛ ولی محقق خراسانی می‌فرماید: اضراب بر چند نحو است:

1-اضرابی که به کار رفته باشد بر اساس غفلتی که نسبت به مضرب‌عنه، به وجود آمده باشد؛ مثل این که گفته باشد «اکرم رجلا» و بعد، از غفلت بیرون آید و بگوید «بل عالما» که اصل قصدش وجوب اکرام برای عالم بوده و از روی غفلت رجل گفته و با بل رفع غفلت کرده و حرفش را تصحیح نموده است.

2-سبق لسان صورت گرفته باشد و بر زبانش حرفی جاری شده باشد که مقصودش نیست؛ مثل «اذهب الی الجبل» به جای «اذهب الی المدرسه» یا مثل «اذهب الی المسکنة» به جای «اذهب الی المدرسه» که فورا اصلاح می‌کند و می‌گوید «بل الی المدرسه» که در حقیقت تصحیح بیان است و ربطی به حصر ندارد.

3-بل برای تأکید بیاید که بگوید «اکرم اباک بل یجب علیک اکرامه» که برای تأکید است و مطلب قبلی را پررنگ تر نمود. این قسم هم مفادش تأکید است نه حصر.

4-اضراب برای برای باطل نمودن چیزی باشد که ابتدا آن را ثابت کرده؛ به این معنا که اول چیزی را ثابت کرده و بعد بر اساس مصلحتی از آن رفع ید می‌کند که این صورت مفید حصر است؛ مثل «اکرم عابدا بل عالما» در این مورد که اول یک مطلبی را اثبات کند و بعد ابطال نماید، دلالت بر حصر دارد و دلالتش واضح است. این قسم، مفید حصر می‌باشد.

در نهایت، محقق خراسانی یک اشاره‌ی کوتاهی به مسند الیه معرف به الف و لام دارد که اولا اصل در الف و لام، جنس است و اصل در حمل، حمل شایع صناعی است؛ پس هم الف و لام برای جنس باشد و هم حمل شایع باشد حصری ندارد؛ مثل «العالم عامل» و اگر یک جایی حمل اولی و ذاتی باشد یا الف و لام برای استغراق باشد، ممکن است به وسیله‌ی قرینه‌ی خارجی حصر به دست آید؛ مثل «الأئمة من قریش» قرینه دارد که الف و لام برای استغراق است یا جایی که حمل اولی و ذاتی اتفاق بیفتد مثل «الانسان ناطق» که حمل اولی است و انحصار دارد و ذاتیات منحصر به ذات است. پس مسند الیه معرف به الف و لام دلالت بر حصر ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo