< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

99/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط /رأی سید خویی در باره‌ی مفهوم شرط

 

رأی و نظر سیدنا الاستاد در باره‌ی مفهوم شرط

کتاب محاضرات، ج6، ص198: ایشان بعد از آن که مفهوم را شرح می‌دهد که مفهوم در حقیقت عبارت است از یک مدلول التزامی جمله، بعد از آن اولین عنوان را که مطرح نموده، بحث مفهوم شرط است و می‌فرماید: بین اصحاب اختلاف نظر وجود دارد که عده‌ی از صاحب نظران قائل به مفهوم شرط هستند و برخی نیستند.

شرط طبق نظر مشهور مفهوم دارد و غیر مشهور نظرش بر مفهوم نداشتن آن است.

سیدنا الاستاد در باره مفهوم شرط که اصلی ترین مفهوم است، می‌فرماید: اثبات مفهوم در قضیه‌ی شرطیه، منوط به چهار نکته‌ی بنیادی است:

1-در مفهوم شرط باید قید یا شرطی که وجود دارد، باید قید هیئت باشد نه قید ماده، در یک جمله‌ی که واجب و وجوب جود دارد، قید ماده مربوط به واجب می‌شود و قید هیئت مربوط به وجوب می‌شود.

2-وجود ملازمه بین شرط و جزا؛ یعنی ترتب، ترتب لزومی باشد نه اتفاقی.

3-این ترتب جزا بر شرط از قبیل ترتب معلول بر علت باشد که در غیر این صورت مفهوم نخواهد داشت.

4-این ترتب علّی بین شرط و جزا، باید به نحو انحصاری باشد و شرط علت منحصره برای جزا باشد.

تفصیل بحث

با توجه به این نکات، مفهوم شرط تجزیه و تحلیل می‌شود و به سر انجام می‌رسد.

نکته‌ی اول که تعلیق مربوط به هیئت باشد درست است؛ زیرا مضمون جمله‌ی جزا، معلق می‌شود بر مضمون جمله‌ی شرط. اگر تعلیق به این صورت بود تعلیق در حقیقت مربوط به هیئت است و زمینه برای بحث از مفهوم شرط فراهم است و اگر تعلیق ارتباط با ماده داشته باشد و قید مجیء در مثل «ان جائک زید فاکرمه» قید ماده باشد، در این صورت مفاد جمله و نتیجه‌ی تقیید ماده این می‌شود که ان جاءک زید فاکرم زید الجائی که زید الجائی مفاد تعلق قید به ماده می‌شود و آن وقت بحث از مفهوم وصف می‌شود نه شرط و در آن صورت، باید بحث شود که وصف مفهوم دارد یا نه؟ شیح انصاری و محقق نائینی، قید را قید ماده می‌دانند و در آن صورت، قضیه شرطیه به قضیه وصفیه تبدیل می‌شود؛ هر چند که ساختار شرطیه است. منظور وصف مصطلح نحوی نیست بلکه مطلق قید است که حال، وصف و دیگر قیود مربوط به ماده را در بر می‌گیرد، پس مناسب این است که نام مفهوم وصف را عوض کنیم به مفهوم قید. در واجب مشروط بحث شده که قید، قید هیئت است نه ماده و اینجا سید استاد مطلب را مبنایی اعلام کرده و فرموده که طبق مبنای ما، قید، قید هیئت است و جا برای بحث از مفهوم شرط وجود دارد.

نکته‌ی دوم این بود که ترتب لزومی باشد نه اتفاقی یا بگوییم ملازمه وجود داشته باشد؛ در جمله شرطیه که می‌گوییم «ان کانت الشمس طالعة فالنهار موجود» یک ترتب لزومی است نه اتفاقی، در قضیه شرطیه ترتب اتفاقی غلط است. در منطق گفته شده ترتب یا رابطه دو قسم است یا لزومیه است یا اتفاقیه، اولی مثل همان مثالی که ذکر شد، دومی مثل ان کان الانسان ناطقا فالحمار ناهق.

قبلا گفته شد که اتفاقیه به نحوی نیست که هیچ واقعیتی نداشته باشد، اتفاقی این است که دو چیز هم زمان اتفاق افتاده و تکرار شده؛ مثل این که استاد هر وقت بیاید، شاگردش هم حاضر می‌شود که گاهی داعی وجود دارد و گاهی اتفاق می‌افتد؛ اما ملازمه ذاتی وجود ندارد؛ مثلا حمار وقتی صدای صاحبش را می‌شنود عرعر می‌کند. نمونه‌ی دیگر این است که تا اسم کتاب را ببریم، اسم مطبعه به ذهن تداعی می‌شود، تداعی معانی را در فلسفه غرب (فلسفه جدید)، در کنار بحث علیت قرار می‌دهند؛ چنانکه در منطق رابطه اتفاقی را در کنار رابطه لزومیه قرار می‌دهند.

نکته‌ی دوم هم مورد تأیید است.

نکته سوم بودن ترتب به نحو علیت است که بین جزا و شرط رابطه علیت باشد که جزا همیشه معلول است و شرط همیشه علت است، اگر این گونه نباشد، زمینه برای مفهوم نیست. سیدنا الاستاد بر خلاف شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی، می‌گوید ترتب به نحو علیت نیست؛ زیرا ما سه نوع ترتب داریم:

1-ترتب معلول بر علت مثل ان جائک زید فاکرمه یا ان کانت الشمس طالعة فالنهار موجود.

2-ترتب علت بر معلول؛ چنانکه در برهان إنّی می‌خوانیم «اذا کان الدخان موجودا فالنار مشتعلة» که علت (شعله ور شدن آتش) مترتب بر معلول (دخان) شده و ما از معلول به علت پی بردیم.

3-ترتب احد المعلولین بر دیگری؛ مثل ترتب ضوء بر نهار؛ مانند «اذا کان النهار موجودا فالعالم مضیء» که هم وجود نهار و هم روشنی عالم، معلول طلوع شمس اند؛ ولی یکی بر دیگری مترتب شده است. وقتی ترتب بین شرط و جزا این سه قسم شد، الزاما ترتب معلول بر علت نیست تا مفهوم داشته باشد. ادات شرط در هر سه مورد استعمال حقیقی دارد و منظور فقط ترتب معلول بر علت نیست؛ چون اگر معنای موضوع له ادات شرط این باشد، باید در دو صورت دیگر به صورت مجاز اعلام می‌شد در حالی که در آن دو قسم هم استعمال حقیقی است و در دو مثالی که ذکر شد، استعمال به شکل حقیقی است؛ بنابراین قضیه شرطیه وضع شده برای جامع بین سه ترتب و برای دلالت بر ترتب معلول بر علت تنها وضع نشده است.

این تحلیل عینی و واقعی است و قابل انکار نیست؛ در نتیجه مفهوم زمینه ندارد؛ چون اگر مدلول قضیه شرطیه، ترتب به نحو علیت نباشد، مفهوم ندارد و طبق این تحلیل ثابت شد که ترتب منحصر در ترتب معلول بر علت نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo