< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

99/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/تعريف المفهوم /بحث مفاهیم در اصطلاح و لسان قدماء و متأخرین

 

بحث مفاهیم

بعد از بحث أوامر و نواهی رسیدیم به بحث مفاهیم. مفاهیمی که اینجا بحث میکنیم در اصول عبارت است از مفهومی که دربرابر منطوق هست. در حقیقت بحث از یک نوع دلالت لفظی و عقلی برخاسته از نصوص هست. که برای ما در جهت استفادة از آن برای فهم احکام بسیار مفید و موثر است و بحث بسیار جالبی است.

بحث مفاهیم در اصطلاح و لسان قدماء

این بحث مفاهیم در لسان قدمای أصحاب، شیخ طوسی و سید قدس الله أنفسهم الزاکیات تحت عنوان مفاهیم مورد بحث قرار نگرفته است که در اصولی که در تاریخ معاصر بحث میشود برنخوردم که عنوان بحث مفاهیم در لسان قدماء یادآوری شده باشد و عنوان آن را تذکر داده باشند. بحث مفاهیم در لسان قدماء تحت عنوان فحوی الخطاب و دلیل الخطاب بیان شده است. منظور از فحوی الخطاب مفهوم موافقه است و منظور از دلیل الخطاب همین مفهوم مخالف که عبارت است از مفهوم شرط و وصف و غایت و غیرها. شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید: وفحوى الخطاب: هو ما فهم منه المعنى وان لم يكن نصا صريحا فيه بمعقول عادة أهل اللسان في ذلك، كقول الله عزوجل: (ولا تقل لهما أف ولا تنهرهما) فقد فهم من هذه الجملة ما تضمنه [ نصها بصريحه ] وما دل عليه يعرف أهل اللسان من الزجر عن الاستخفاف بالوالدين الزائد على قول القائل لهما (أف). [1] این مفهوم موافقت بود که شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه به عنوان فحوی الخطاب یادآور شد. و عنوان فرمود. در همین منبع در ص 39 مفهوم را که ما در اصطلاح معاصر داریم. میفرماید: فأما دليل، الخطاب، فهو أن الحكم إذا علق ببعض صفات المسمى في الذكر دل ذلك على أن ما خالفه في الصفة مما هو داخل تحت الاسم، بخلاف ذلك الحكم إلا أن يقوم دليل على وفاقه فيه، كقول النبي صلى الله عليه وآله: (في سائمة الابل الزكاة)، فتخصيصه السائمة بالزكاة دليل على ان العاملة ليس فيها زكاة. ويجوز تأخير بيان المراد من القول المجمل إذا كان في ذلك لطف للعباد، وليس ذلك من المحال، وقد أمر الله تعالى قوم موسى أن يذبحوا بقرة، وكان مراده أن تكون على صفة مخصوصة.[2] این تعریفی بود که شیخ مفید در کتاب التذکر بأصول الفقه فرمودند.

در ادامه سید مرتضی علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه همین دلیل الخطاب را بحث میکند یعنی بحث از مفهوم. مفهوم را تحت دلیل الخطاب بحث میکند و بعد به طرز مثال مفهوم شرط و مفهوم غایت را هم عنوان میفرماید. [3] که انشالله در ضمن بحث به آن مطالب و آراء ایشان اشاره خواهد شد انشالله.

و همینطور شیخ طوسی شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه فصلی دارد، فصل في القول في دليل الخطاب.[4] یک فصلی را رای مفاهیم باز میکند منتهی اسم مفاهیم را گذاشته امد دلیل الخطاب که آنجا هم دلیل وصف و غایت و شرط و غیرها انشالله مطرح است و برایتان مطرح میکنیم انشالله. پس فهمیدیم که مفاهیم در اصطلاح قدمای اصحاب تحت عنوان دلیل الخطاب ثبت شده است.

بحث مفاهیم در اصطلاح و لسان متاخرین

اما در لسان صاحب نظران اصول متاخرین این بحث تحت عنوان مفاهیم بحث میشود. یعنی مفهوم دربرابر منطوق. این صاحب نظران مفهوم و منطوق را معنایی کرده اند که شایسته است به چند نمونه مراجعه کنیم.

محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه مفهوم و منطوق را بیان میکند و معنا را که خود انتخاب کرده است را شرح میدهد و مطالبی در ضمن دارد که بدرد یک پژوهشگر بخورد قطعاً. در این کتاب تحت عنوان المقصد الثاني: في المنطوق و المفهوم‌: و هما وصفان للمدلول. بعد اشاره میکند به رأی مخالف و میفرماید بعضی ها هم این مفهوم و منطوق را وصف دلالت اعلام کرده اند و يظهر من بعضهم‌ أنّهما من صفات الدّلالة. و الأوّل أظهر، و لا مشاحّة في الاصطلاح. بعد میفرماید فالمنطوق: هو ما دلّ عليه اللّفظ في محلّ النطق. و المفهوم: هو ما دلّ عليه اللّفظ لا في محلّ النطق.[5] بعد از که به این تعریف اشکال میکند که کامل نیست و مشکل دارد خود ایشان یک تعریفی برای مفهوم یادآور شده است و این است که میفرماید فنقول: إنّ المنطوق هو مدلول يكون حكما من أحكام شي‌ء مذكور أو حالا من أحواله.یک مدلولی که حکمی از شیء مذکور باشد دربرابر مقدر این میشود منطوق. و المفهوم مدلول يكون حكما من أحكام شي‌ء غير مذكور أو حالا من أحواله. اگر مدلول عبارت باشد از حکمی که مربوط بشود به شیء غیرمذکور در ضمن بیان میشود مفهوم. برعکس منطوق.

اما به عبارت کوتاه تری علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که المنطوق هو ما دلّ اللّفظ عليه بصريحه دلالة أوّليّة. والمفهوم قيل : «هو ما فهم من اللفظ في غير محل النطق ، وهو دائر ، ويمكن الجواب : بأنّ المفهوم المحدود غير المأخوذ في الحدّ ، فانّ المأخوذ في الحدّ هو الفهم بالمعنى المتعارف عند الناس.[6] یعنی منطوق آنی است که لفظ دلالت کند بر آن مدلول صریح. طبیعتاً مفهوم چیست؟ مادل علیه اللفظ مِن غیرصریح دل اللفظ دلالتاً التزامیتاً مثلاً.

کلام محقق قمی دربارة منطوق و اقسام آن

صاحب فصول قدس الله نفسه الزکیه میفرماید و المشهور بينهم أن المنطوق ما دل عليه اللفظ في محل النطق و المفهوم ما دل عليه لا في محل النطق.[7] همان تعریف مشهوری که محقق قمی هم فرموده بودند. بعد شرح میدهد صاحب فصول بحث منطوق و مفهوم را که تبعیت از محقق قمی است که محقق قمی در همان منبعی که گفتم صفحه 385 و صفحات بعدی میفرماید: منطوق دو قسم است یا صریح و یا غیرصریح. صریح عبارت از معنای مطابقیِ لفظ. یک لفظی که دلالت کند. یک جمله ترکیبیه ای که دلالت کند بر صریح مثلاً زیدٌ عالمٌ یا جاء زیدٌ عالمٌ این میشود منطوق. دو صورت دارد منطوق. یا صریح است همین که گفتم. یا غیر صریح است که دلالت التزامی بیان بشود. بعد می‌فرماید که مدلول دلالت التزامی به 3 قسم است.

1- مدلولٌ علیه به عنوان اقتضا که گفته میشود المدلول علیه الفظ بالإقتضاء. مدلول برای لفظ باشد بالإقتضاء 2- مدلول برای لفظ به نحو تنبیه و إیماء 3- قسم سوم عبارت است از همین اقسام دلالت الزامیة یا غیرصریح که به عبارت دیگر منطوق صریح است و غیرصریح که صریحش اختصاص دارد به دلالت مطابقیة و تضمنیة علی إختلافٍ که بعضی ها دلالت تضمنیة را هم دلالت منطوق نمیدانند ه عبارت دیگر دلالت تضمنیة را دلالت التزامیة میدانند.[8]

کلام محقق قمی دربارة منطوق و اقسام مدلول التزامی

آنچه که مسلم است این است که مدلول مطابقی میشود در حقیقت منطوق بلاشبهةٌ و لا إشکالٍ. این در تعریف شد منطوق صریح. اما غیر صریح عبارت است از دلالت التزامی که دلالت التزامی 3 قسم است. 1- مدلول لفظ باشد به نحو اقتضاء. 2- مدلول لفظ باشد به نحو تنبیه یا إیماء. تنبیه و أیماء دو کلمه برای یک معنا است 3- مدلول لفظ باشد به نحو اشارة.

1- قسم اول از دلالت التزامی که مدلول لفظ هست به عنوان اقتضاء عبارت است از مدلولی که مقصود متکلم است. متکلم آن را قصد می کند و آن مدلول در حدی است که اگر آن مدلول در نظر گرفته نشود بیان غلط دربیاید. مثل ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ...﴾[9] آبادی را سوال کن. اینجا مدلول آن چیزی است که مقدّر است و مقصود متکلم است و اگر آن مقصود را و شیء مقدّر را در نظر نگیریم قرار غلط است. قریه که سوال نمی شود. آنچه که در تقدیر می گیریم چیست؟ واسئل أهل القریة. ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ...﴾ در حقیقت دلالت التزامی اش به عنوان اقتضا این است که یک أمر مقدر باشد که تقدیر آن أمر دخل دارد در صحت بیان. اگر آن را برداریم بیان غلط درمی آید.

2- قسم دوم از اقسام دلالت التزامی عبارت است از بیانی که صدق کلام مثل قسم أول به آن مدلول وابسته نیست. ممکن است کلام صادق باشد اما خود آن کلمه یک کلمه صحیحی است و صحت و صدق کلام به آن مدلول وابسته نیست ولیکن از آن مدلول از آن بیان، بیانی که چنین مدلولی دارد. مدلول التزامی، از آن بیان دارای دلالت التزامی استفاده می شود تعلیل. یعنی این بیان یک علتی دارد. بیان بیانِ خوبی است و هیچ مشکلی ندارد ولی با تصوری نسبتاً عمیقی به این بیان بنگریم دلالت دارد به این أگر مقدری که آن امر مقدر در حقیقت علت برای این بیان است. مثل حدیث معروفی که فردی آمد خدمت حضرت معصوم سلام الله تعالی علیه و گفت به این مضمون که من خیلی کار دشوار و خطرناکی انجام دادم و هلاک میشوم و در ماه رمضان روزه ام را افطار کردم با مواقعه ای که داشتم. آقا در جواب فرمود کَفِّر. کفارة بده. این کفِّر الان اگر هیچ چیزی در کار نباشد خود این کلمه صحیح است و درست. مثل آن جمله ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ...﴾ نیست که غلط دربیاید اگر مقدری نباشد. ولی در صورتیکه این بیان کامل بشود بیان در جواب سوال که بیاید معنایش این می شود که إذا أفطرتَ بمحرَّمٍ کفِّر. مثلاً. دلالت دارد بر یک مدلولی که آن مدلول علت برای این حکم هست. این هم دلالت التزامی قسم دوم.

3- قسم سوم از دلالت التزامی این است که فقط آن مدلول لازمه کلام هست.از لازمه بیان یک مدلولی استخراج میشود نه به صحت بیان دخلی دارد و نه به قصد متکلم ولی بیانی است که از لازمه یک بیان یک مطلب دیگری به دست می آید. مثال معروف از دوتا آیه ای که در قرآن آمده است 1- ﴿حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا﴾ [10] که فرمود بارداری و جداکردن کودک از شیرگرفتن در مجموع همه اش میشود 30 ماه. 2- آیه دیگری آمد ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَ.....﴾ [11] مادرا ن شیر می‌دهند بجه هایشان را دو سال کامل. دو سال کامل میشود 24 ماه و آن آیه هم فرمود دوران شیردهی اش 30 ماه است. این دوتا آیه هرکدامش یک مطلبی را بیان کرده است. آن یکی بارداری و شیردهی را و این یکی تنها مقدار أکثر شیردهی را ، نتیجه این می شود که حداقل بارداری میشود 6 ماه. این مدلول التزامی است. لازمه بیان یک مطلبی میشود هر چند در هردو بیان هیچ اشاره ای به 6 ماه نشده است ولی از ضمن این بیان که کنار هم قرار بگیرد به عنوان یک دلالت التزامی چیزی که استفاده می شود این است که حداقل حمل 6 ماه است.

بعد می فرمایند این گویا شرحی بود درباره منطوق و مفهوم. محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: و أمّا المفهوم؛ فإمّا أن يكون الحكم‌ المدلول عليه بالالتزام موافقا للحكم المذكور في النفي و الاثبات.[12] مثلاً گفت همان که دربیان شیخ مفید هم مثال زده شد که ﴿فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ﴾ [13] که مفهوم موافقش این است که لاتضرب هما. لاتَضجُرهما. أف نگویید معنایش این است که به طریق أولی أذیتش نکنید. معنای ﴿فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ﴾ چیست؟ یعنی اگر برای مادرتان کاری انجام بدهید نگویید آخ مادر خسته شدم. اینجور نازی نکنید که مادر ناراحت نشود. مفهومش این میشود که أصلاً اذیت و آزار و ضرب و شتم أصلاً کلّا. به هیچ وجه نباشد. این مفهوم موافق است و مفهوم مخالف همان است که معروف و مشهور است که دلالت التزامی باشد بر نفی حکم در صورت عکس قضیه منطوق. میفرماید که كدلالة حرمة التأفيف على حرمة الضّرب، و يسمّى بلحن الخطاب‌ و فحوى الخطاب. فحوای کلام همین است و بعد میفرماید اگر مدلولٌ علیه بالالتزام بود و مخالف بود با حکم منطوق. این مفهوم المخالفة و يسمّى بدليل الخطاب. و این مفهوم مخالف در بیان محقق قمی 10 تا عنوان شده است که عبارت است از مفهوم شرط و وصف و غایت و حصر و لقب وعدد و مقدار و مسافت و زمان و مکان. این قدمای أصحاب و مشهور أصول بود. اما رسیدیم به بیان شرح منطوق و مفهوم از منظر صاحب نظران عصر أخیر که طبق تنسیق ما شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی و سیدنالاستاد و به عنوان استفاده تکمیلی از بیان امام خمینی و شهید صدر هم استفاده میکنیم انشالله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo