< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

99/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/إقتضاء النهي عن الشيء /بحث و تحقیق دربارةی رأی و نظر محقق نائینی نسبت به مسئلة دلالت نهی در عبادات و معاملات بر فساد

 

بحث و تحقیق درباره رأی و نظر محقق نائینی نسبت به مساله دلالت نهی در عبادات و معاملات بر فساد

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه برای روشن شدن بحث 6 تا مقدمه را بیان فرمودند،[1] که آن مقدمات را در دو جلسه قبل بحث کردیم. پس از بیان مقدمات می فرماید که اما بحث اصلی و بیان دلیل برای اثبات مطلوب.

اما بحث اصلی و بیان دلیل برای اثبات مطلوب

به طور خلاصه می فرماید که این مساله به دو مورد خلاصه می شود یعنی باید این مساله در ضمن دو مورد باید بررسی بشود. 1- مورد اول دلالت نهی در عبادات بر فساد. 2- مودرد دوم دلالت نهی در معاملات بر فساد. می فرماید که اما مورد اول که عبارت است از ورود نهی در عبادات: می فرماید در این رابطه ورود نهی به اعتبار متعلق به چهار قسم صورت می گیرد.

دلالت نهی در عبادات بر فساد

می فرماید که اما مورد اول که عبارت است از ورود نهی در عبادات: می فرماید در این رابطه ورود نهی به اعتبار متعلق به چهار قسم صورت می گیرد.1- ورود و تعلق نهی در خود عبادت یعنی نهی به ذات عبادت تعلق میگیرد 2- تعلق نهی به جزء عبادت. مثل تعلق نهی به قرائت سوره عزائم در نماز 3- تعلق نهی به شرط عبادت. مثلاً نهی از وضو به آب مغصوب که وضو شرط عبادت هست. 4- تعلق نهی به وصف عبادت که این وصف هم به دو قسم هست ، وصف لازم و وصف مقارن. می فرماید که نهی نسبت به ذات عبادت مستلزم فساد در آن عبادت می شود أعم از اینکه نهی مستقیماً بدون واسطه تعلق بگیرد به آن عبادت یا با واسطة منتهی واسطه در ثبوت که نهی را برساند به خود عبادت. در صورتی که نهی به عبادت تعلق بگیرد موجب فساد می شود.

رفع موانع تعلق نهی در عبادت

در این رابطه می فرماید که کأنّما توهمی می شود که احیاناً مانعی وجود داشته باشد یا اشکالی وجود داشته باشد درباره تعلق نهی در عبادت. در این رابطه 3 مانع یا سه تا اشکال در سطح اشکال ابتدائی عنوان می شود و جواب هایش هم ارائه میشود.

1- مانع اول گفته می شود که عبادت عبارت است از عملی که بوسیله آن طبیعتاً تقرب بوجود بیاید. عمل مقرِّبی هست و این تقرب هم طبیعتاً از مصلحت و از أمر باید آب بخورد. و در صورتی که نهی وارد بشود نهی چه می کند؟ أمر را برمیدارد بعد از که أمر را برداشت می شود این عمل عبادی منهیٌ عنه. منهیٌ عنه که بود قابلیت تقرب را ندارد پس محال است شیء واحد در آن واحد مقرب و مبعّد باشد. یا در آن واحد محبوب و مبغوض مولا باشد. امکان ندارد. چرا؟ برای اینکه گویا اقتضای ظاهر دلالت نهی در عبادت همین هست. عبادت و هست و نهی هست. نهی متعلقش منهیٌ عنه هست. عبادت هم که مأمورٌ به و مقرِّب هست. الانه نهی آمده است روی آن عمل عبادی قرار گرفته . در یک آنّ می بینیم که یک عمل هم مقرب هست و هم مبعِّد. این مُحال است. در جواب گفته می شود که محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه این اشکال را رفع بکند که با توضیح و آسان سازی از این قرار است. می فرماید اما نهی، نهیِ فعلی است بر فرض مساله ما که نهی وارد شده باشد در عبادت. نهی فعلی است یعنی منهیٌ عنه فعلاً منهیٌ عنه است اما مأمورٌ به و عبادت آن شأنی و تعلیقی هست که گفتیم این عمل منهیٌ عنه در صورتی عبادت هست که أمر به آن تعلق بگیرد. پس بین عمل فعلی و عمل ضدِّ آن که تعلیقی باشد تعارضی نیست. وحدت در 8 تا صفات تضاد و تناقض ندارد. یکی فعلی است و یکی تعلیقی. که گفتیم صلات حائض که فعلاً نهی به آن تعلق گرفته است اگر فرض کنیم مانع نباشد، أمر تعلق بگیرد می شود عبادت تعلیقی. اشکال شما یا تخیل که در این رابطه صورت گرفته است این است که گویا در مخیلة شان آمده باشد که منهیٌ عنه ای که فعلی است یعنی همان عمل عبادی که فعلاً منهیٌ عنه هست همین فعلاً مأمورٌبه هم باشد. أمر هم داشته باشد. نه خیر. این منهیٌ عنه فعلاً فقط منهیٌ عنه هست مأمورٌبه اش الان دیگر عنوان مأمورٌ به وجود ندارد. مأمورٌ به بودنش تعلیقی است پس اصلاً اینجا مانعی وجود ندارد.

2- اشکال دوم یا مانع دوم از تعلق نهی در عبادت یا بحث درباره تعلق نهی بر عبادت می فرماید گویا توهمی شده باشد که عبادت در صورت تعلق نهی به آن اگر گفته شود که در اینصورت حکم به فساد عبادت اعلام می شود این حکم فساد در أثر نهی نیست بلکه در أثر أصالت عدم مشروعیت عبادت هست. در یک عبادتی که شک بکند مکلف که این عبادت مشروع هست یا مشروع نیست أصل عدم مشروعیت هست. أصل عملی، استصحاب. تمام. پس فساد از طریق نهی در عبادت بوجود نمی آید. فساد از طریق أصالت عدم مشروعیت بوجود می آید. بنابراین بحث شما در این زمینه جایی ندارد و قابل قبول نیست. این اشکال بود. در جواب از این اشکال محقق نائینی می فرماید که باید مساله را دقیق بررسی کنیم. در صورتی که مساله دقیق بررسی بشود می گوییم اگر شک در عبادت و مشروعیت از طریق دیگری باشد نه این نهی فعلی که ما می گوییم. یک شک از هر طریقی که درباره عبادت وارد بشود در آن صورت أصل عدم مشروعیت هست. شک می کنیم که این عبادت اصلاً أمر دارد یا ندارد؟ شک در عبادت است. اینجا چه می کنیم؟ أصل عدم مشروعیت عبادت هست. اما اگر گفتیم مثل فرض خود ما که عبادت أمرش فعلی هست و مشروعیتش ثابت هست ولی یک نهی ای وارد شده است اینجا مقتضای این نهی چیست؟ این نهی چه کاری می تواند بکند؟ اینجا می فرماید که جا برای اصل عملی نیست. اینجا فقط خود دلیل لفظی یعنی نهی که به عنوان یک دلیل لفظی هست تأثیرگذار خواهد بود. موجب فساد میشود. بنابراین این اشکال یا این مانع در کار نیست.

3- مانع سومی که گفته می شود یا اشکال سوم این است که گویا توهم می شود نهی ای که در عبادت آمده باشد درباره ذات عبادت یا جزء عبادت یا وصف عبادت یا شرط عبادت، هر چند در عالم تصور أمر ممکنی است ولی در عالَم تصدیق یا در عالَم عمل یا در مثالهایی که شما در نظر دارید در این موارد نهی متعلق به ذات عبادت نیست بلکه متعلق به خصوصیت عبادت هست و سنخ بحث فرق می کند. أولاً نهی تعلق به خود عبادت ندارد تا بحث کنیم تا موضوع فساد بشود قطعاً و ثانیاً نهی ای که متعلق هست به خصوصیت عبادت بررسی بشود که آیا نهی مربوط به خصوصیت عبادت موجب بطلان عبادت می شود یا نمی شود. پس سنخ بحث هم فرق می کند و دلالت بر فساد هم به طور کل مورد التزام نیست. مثلاً شما می گویید نهی در عبادت مثل نهی از صلات حائض و صوم حائض و صوم وصال. صوم وصال عبارت است از عنوان بدعت بوده صوم یومین متتابعین. دو روز را که پشت سر هم روزه بگیرد را می گفتند صوم وصال. این نهی شده است از سوی شرع. بنابراین نهی از صوم وصال و نهی از صوم حائض نهی از خصوصیت صوم هست نه از خود صوم. بنابراین اشکال وارد هست و بحث شما در این است که نهی تعلق بگیرد به خود صوم نه به خصوصیت صومی که دو روزه بشود. صومی که از حائض صورت بگیرد.

در جواب این اشکاب محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که خصوصیت دو قسم است.1- قسم اول این است که وجود خصوصیت فقط در حد یک خصوصیت است. در نوع عبادت در نوع عمل تاثیری ندارد. نوع عمل به همان وضعی که قبل از خصوصیت مثلاً بوده است باقیست. مثل صلات و در حال صلات نظر به اجنبیه. این خصوصیت در حال صلات است و نهی هم دارد ولی این یک خصوصیتی است که صلاتی را که بدون نظر به أجنبیّة باشد با صلاتی که با نظر به أجنبیة باشد دو نوع درست نمیکند. یک خصوصیتی است که در حال صلات واقع می شود و این دلالت بر فساد نمی کند و برای اینکه نهی به ذات عبادت اصلاً تعلق نمیگیرد. یک عمل محرمی را در ظرف عبادت انجام می دهد. یک گناه است ولی به عبادت ضرری نمی رسد و خود عبادت نهی اصلاً تعلق نمی گیرد. 2- اما قسم دوم از خصوصیت این است که برای عمل تنویع بوجود می آورد یعنی منوّع است این خصوصیت که بیتید که نوعی میشود دربرابر نوع دیگر و از آنجایی که مکلف خودش رکن اعظمی است در تشریع حکم و جعل حکم، بنابراین عبادت به انواع مختلف یعنی متنوع به حسن و قبح می شود یک نوعش حُسن دارد و یک نوعش قبح دارد که برگرفته نوع مکلف و زمان و حال مکلف. بنابراین در صورتی که مکلف حالِ مکلف در عبادت تاثیرگذار باشد از حیث نوع عبادت، عبادت این نوع و این خصوصیتش بشود منوّع، نوعی درست بکند. صلات طاهر، صلات حائض، صلات وصال،صلات یوم واحد.صوم یومین، صوم یوم واحد، صوم یومین متتابعین و صوم یوم واحد. اینها نوع می شود. در صورتی که تنوع بوجود بیاورد خصوصیت، خصوصیتی که تنوع بوجود بیاورد درواقع این نهی تعلق میگیرد به خود عبادت. خود عبادت نوعیتش یعنی از نوع دارای حُسن، از نوع دارای قبح، از نوع دارای محبوبیت، از نوع دارای مبغوضیت، بنابراین این صوم وصال و صوم حائض از این خصوصیت قسم دوم است هرچند خصوصیت است ولی برای عبادتتنویع ایجاد می کند یعنی منوّع است. وقتیکه منوّع بود خود این نهی در حقیقت به ذات عبادت از طریق خصوصیت نفوذ کرده است و رسیده است و تعلق گرفته است.

استدلال برای اثبات مطلوب یا اثبات دلالت نهی در عبادت بر فساد عبادت

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه درکتاب اجودالتقریرات می فرماید که دلیل بر مدعای ما این است که نهی ای که در عبادت وارد بشود و تعلق بگبرد به ذات عبادت هرچند ورودش بالواسطه باشد ولی به خود عبادت تعلق بگیرد هر چند واسطه ای هم در کار باشد ولی ئاسطه در ثبوت، می فرماید این نهی لامحال مستلزم رفع أمر میشود. مستلزم عدم وجود أمر میشود. نهی که بیاید در عبادت دیگر أمر آنجا نیست. برای اینکه جمع بین ضدین محال است. نهی که آمد أمر را برداشت. عبادتی که أمر ندارد طبیعتاً براساس مذاق شرع کسی نمی تواند بگوید که عبادتی که أمر ندارد و ملاک عبادت را ندارد عملی که أمر عبادی و ملاک عبادی ندارد عبادت است. چنین چیزی در شرع ممکن نیست.بنابراین می توانیم بگوییم دلالت برفساد یک أمر قریب به ضروری است.[2]

اختلاف مبنا بین محقق نائینی و صاحب جواهر

و بعد از این اشاره ای می کند به شرحی که مربوط می شود به اختلاف مبنا بین محقق نائینی و صاحب جواهر. می فرماید در صورتیکه نهی تعلق بگیرد به عبادت، أمر از بین برداشته می شود و دیگر أمری نیست. در اینجا فساد عبادت برمبنای صاحب جواهر واضح است. چرا؟ چون صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که عبادیت یک عمل مربوط به أمر هست. اگر أمر نداشت دیگر عبادت نیست. عبادت بودن یک عمل ارتباط مستقیم به وجود أمر دارد. أمر در عبادت که نبود دیگر عبادت نیست یعنی عمل اگر به عنوان عبادت انجام بگیرد عبادت نیست یعنی عمل و عبادت فاسدی است.[3]

اما می فرماید بنابر مبنای ما که مبنای محقق نائینی می فرماید صحت عبادت ارتباط مستقیم و انحصاری به وجود أمر ندارد که صاحب جواهر فرمود که صحت عبادت ارتباط مستقیم با وجود أمر دارد إثباتاً و نفیاً. اما صحت عبادت هم ارتباط دارد به وجود أمر و هم ارتباط دارد صحت بوجود ملاک. اگر ملاک عبادت وجود داشت، آن عبادت درست است. مثلاً فرض کنید که یک مکلفی غافل از أمر هست و نمی داند که أمر آمده است یا نه. أمر درباره اش فعلی نیست ولی عبات را که انجام می دهد عبادت درست می شود یا فرض کنید سجود لِلّه که اصلاً نیاز به أمر ندارد. ملاکش چون وجود دارد. سجده برای خدا بدون اینکه أمری در کار باشد عبادت است. بنابراین صحت عبادت از دو طریق میسر است از طریق وجود أمر و از طریق وجود ملاک. البته در آن صورتی که دمر وجود داشته باشد طبیعتاً ملاک هم هست ولی دو طریق که می گوییم در حقیقت دو طریق جدا از هم نیست. طریق أمر کامل تر است و واضح است که أمر هست و ملاک هم هست اما اگر أمر نبود ماردی ملاک هست. مواردی که أمر نبود و ساقط بشود به دلیلی ولی ملاک باشد. برمبنای ما می فرماید که ملاک کافیست برای صحت عبادت می فرماید که طبق مبنای ما هم این عبادتی که نهی در آن وارد شده است صحیح یست. چرا؟ مگر وجود ملاک کافی نیست برای صحت عبادت طبق مبنای محقق نائینی؟ می فرماید بله ولی ملاکی که کفایت می کند عبارت است از ملاکی که علت تامة برای عبادت باشد. یعنی مانعی و مزاحمی نداشته باشد اما ملاکی که مزاحم دارد آن ملاک، یک ملاک قبلی به حساب می آید و فعلاً نیست و اگر هم بگوییم ملاک مغلوبی است که علیت نمی تواند داشته باشد بنابراین آن ملاک مغلوب یا عدم ملاک در صورت ورود نهی مطلبی است که قابل انکار نیست. پس صحت عبادت بعد از ورود نهی از طریق وجود ملاک هم قابل التزام نیست.

بعد یک اضافه هم دارد که در اضافه می فرماید که ما در بحثمان گفته ایم که اگر عمل عبادی که با حالت تقرب دارد یعنی مقرِّبیت در عبادت، یک مزاحمی از حیث فعلی داشته باشد که بحثی نداریم و حتی اگر مقرب فعلیت تقرب نسبت به یک عمل عبادی مزاحم دیگر از ناحیه مکلف و فاعل فعل داشته باشد اینجا هم این مزاحمت موجب فساد می شود. برای اینکه فعلیت تقرب نسبت به یک عمل، عملی که عبادی بوده، خود ان عمل عبادی هم مشکلی نداشته باشد اما اگر مکلف فاعل آن عمل یک حالتی دارد که آن حالت در حقیقت قبح فاعلی است که این فعلیت تقرب با قبح فاعلی که مزاحم آن تقرب بشود طبیعتاً قابل جمع نیست. قابل جمع نیست به چه معنا؟ یعنی قبح فاعلی مزاحم است برای فعلیت تقرّب. مزاحم به چه معنا؟ یعنی از فعلیت تقرب ممانعت بوجود میآید. تطبیقش در اینجا، در اینجا فرض کردیم که نهی آمد. فرض کردیم أمر را از بین برد. فرض کردیم یک ملاکی ممکن است باشد. در این صورت که أمر ندارد این عمل، اگر مکلف یک عملی را که أمر عبادی ندارد انجام می دهد این کار قبیحی است و عنوان تشریع به خودش میگیرد. قبح فاعلی دارد. این قبح فاعلی مانع از تحقق تقرّب می شود. بنابراین در صورتی که نهی در عبادت وارد بشود موجب فساد است بلاشبهةٍ و لا إشکالٍ. أضف إلی ذلک که این نهی در عبادت که موجب فساد می شود مورد اتفاق صاحب نظران هم دیده می شود یعنی می توانید بگویید که خلافی در این مساله نیست و ادعای اتفاق نظر از سوی صاحب نظران اصول به مثابةی یک اجماعی در فقه، این ادعای بعیدی نیست. بنابراین دلیل یا مؤیدی که می توانیم در این رابطه اعلام بکنیم در جهت اثبات دلالت نهی در عبادت بر فساد می توانیم بگوییم نفی خلاف یا اتفاق بین اصولیون. صاحب نظران اصول که اتفاق نظر داشته باشند به مثابةی اجماعی که در فقه گفته می شود خودش یک مستندی است و ادعای اتفاق صاحب نظران در این رابطه یکک ادعای بی جایی و بعیدی نیست. بنابراین می توانیم بگوییم مؤید بر اصل دلیل در جهت اثبات دلالت نهی در عبادت بر فساد، اتفاق صاحب نظران اصول است. مؤید دیگری هم هست این است که وجود سیرة متدییین و متشرعة. سیرة متدیین بلاشبهةٍ چنین است که اگر ببینند در یک عبادتی اگر نهی ای وارد شده است آن عبادت را عبادت صحیح و درست تلقی نمی کنند مگر مواردی که شما اشکال کنید که حمل بر صحت شد یا عبادت ناقص هم صحیح اعلام شد یا امضاء شد؟ آنها یا براساس قواعدی است مثل قاعده لاتعاد یا براساس جهل مکلف هستش اما در صورتی که فرض ما این است که مکلف علم دارد و این عبادت را انجام بدهد و بداند که نهی ای هم در عبادت آمده است، سیرة کلِّ أهل شرع می گویند این عبادت ، عبادت درستی نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo