< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /تتمه بحث ثواب و عقاب نسبت به أمر غیری در بیان محقق نائینی و ...

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و سلام علی عباده الذین الصطفی والصلاه و السّلام علیک یا مولای یا أبا صالح المهدی (عج) و رحمه الله و برکاته

 

تتمه بحث ثواب و عقاب نسبت به أمر غیری در بیان محقق نائینی

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند: که بحث ثواب و عقاب درباره امر غیری معنا و مفهوم ندارد زیرا اصلاً زمینه وجود ندارد.[1] این قسمت را بحث کردیم و کامل شد.

اشکال و جواب

بعد می فرماید که اشکالٌ و اجابةٌ. اشکالی که وجود دارد همان اشکالیست که مربوط است به طهارات ثلاث که آن طهارات هم مصوبت و ثواب دارد قطعاً و از سویی دیگر امر غیری که قطعاً توصلی است قصد قربت لازم ندارد، در طهارات ثلاث قصد قربت لازم است. این همان اشکالی بود که از بیان شیخ انصاری مطرح شده تا الان محقق نائینی یادآور می شود و جوابهایی را ارائه می فرمایند. می فرمایند که این اشکال وارد نیست. اولاً استحقاق ثواب که گفته شد، منشأ این اشکال که هر دو اشکال را در حقیقت ترتیب میدهد منشأ را پیدا کنیم. می فرماید که منشأ اشکال این است که بگوییم که عبادیت وضو که مقدمة و عملیست دارای امر غیری از ناحیه امر غیری آمده باشد. اگر با این رأی و نظر باشیم اشکال ناشی می شود. ما بعد از تحقیق به این نتیجه رسیدیم که وضو که کسب عبادت می کند الوضو یکتسب العبادیةَ مِن ناحیةِالأمرالنفسی. یک امر نفسی دارد. این أمر نفسی را که محقق نائینی اعلام می کند فرق می کند با آن امر نفسی که محقق خراسانی فرمود. می فرماید امری که به یک عمل واجب تعلق بگیرد آن امر، امر نفسی به حساب می آید نسبت به تمامی اجزاء و شرائط آن عمل واجب و اگر سوال کنید که آن امر نفسی که وجود داشت از کجا آمده بود که من عین یجیب گفته بود محقق خراسانی. جواب: امر نفسی که تعلق می گیرد به شرائط مثل تعلق آن به سوره فاتحه در صلاة. گویا تمام اجزاء و شرائط ا پوشش می دهد. امر نفسیست. پس عبودیت از ناحیه امر نفسی فرا می رسد و می فرماید که این امر نفسی که نسبت به طهارت در اینجا اعلام می شود، این امر نفسی را ما اصطلاح می کنیم به متمم جعل. در اصطلاح ما متمم جعل است. جعل، جعل اصلی یک امر بود، به کلِّ صلاة به عنوان یک ماهیت مخترعه شرعیه نسبت به طهارت که رسیدیم می گوییم امر نفسی دارد یا ندارد ولو ترشح در نظر بگیریم، ترشح که تحلیل است، امر درست کن که نیست. امر باید درست بشود، بر فرض ترشح می گوییم نفسی که به طهارت تعلق می گیرد بوسیله متمم جعل هست.[2]

سوال: امر ضمنی را بیشتر ....***

جواب استاد: شما ذهنتان رفت به رأی سیدالخوئی که ایشان قائل به امر ضمنی تحلیلی است که یک امر منحل می شود به عدد اجزاء خودش که آن اوامر منحل شده را بهش می گوییم امر ضمنی. جزاکم الله خیرا. آن رأی سید بود. فرقش چیست؟ دقت کنید. اولاً اینکه این بحث و با‌هم گِرِه خورده است. یک صاحبنظر از بیان صاحبنظر دیگر یک چیزی اضافه یک چیزی کم استفاده کرد. اولاً اینکه می توانیم بگوییم رأی سیدناالاستاد ممکن است برخاسته از همین مسلک باشد منتهی این مسلک به تحلیل و تجزیه یک امر به امور جزئیه نفسیه اعتراف نمی کند بلکه می گوید امر نفسی که درباره صلاة مثلاً هست ، همین امر نفسی اولاً تمام اجزاء و شرائط را می گیرد و بعد می فرماید که طهارات زیر پوشش همین امر نفسیست وانگهی گویا یک دفع توهمی دارد که آن امر نفسی فقط اجزاء داخلی را می گیرد، طهارت که جزء داخلی نیست بلکه جزء خارجیست. گویا می فرماید به جهت خصوصیتی که طهارت دارد، به جهت اشتراط قطعی که صلاة به طهارت دارد. این شرط یک خصوصیت دارد؛ خصوصیت این است که امر نفسی باید شامل این هم بشود زیرا صلاة بدون طهارت کأنّما صلاة بدون فاتحه است. (در این حد). وانگهی که آن أمر نفسی که برای اجزاء شمولش مستقیم بود یک امر، می فرماید که درباره طهارت از همان امر نفسی در کنار همان امر نفسی امر داریم به نام متمم جعل. متمم جعل شرع است. منشأش عقل باشد یا ترشح باشد ولی بدون أمر نمی شود. یک امری دارد خود ان امر جنبی که طهارت را می گیرد مثل آن امری که قصد قربت را می گرفت شرعی است منتهی ما کشف می کنیم که یک امر جنبی هست و آن امر جنبی را اسمش را می گذاریم متمم جعل. خود جعل به صلات یک امر. آن هم که قصد قربت می کند یا به طهارت می خورد، متمم جعل. کلام ایشان روشن شد. بنابراین مساله حل شد و منشأ اشکال از بین رفت. اشکال از اساس در نطفه خفه شد چون اشکال از این می آمد که می گفتیم عبودیت برخاسته از أمر‌غیریست. اما اگر گفتیم عبادیت طهارت برخاسته از أمر نفسیست اشکالی پیش نمی آید. وانگهی این امر نفسی که گفتیم جواب دوم هم داده شد. اشکال اول چه بود؟ ثواب بود. حل شد. اشکال این بود که أمر‌غیری مستتبع ثواب نیست پس چرا اینجا طهارت مستتبع صلات است. گفتیم چون أمر نفسی دارد و ثواب به جهت أمر نفسی می آید. تا اینجا رد و جوابی بود اختصاصی و محققانه و از ابتکارات خود محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه.

و مع التنزّل. می فرماید اگر از این شیوه اجابه رفع ید کنیم می توانیم جواب دیگری بدهیم و آن این است که می‌گوییم اشکال شما درباره طهارات ثلاث که چرا مثوبت دارد، به شکل دیگری جواب داده می شود و آن این است که می‌گوییم طهارارت ثلاث محبوبیت ذاتیه دارند. این محبوبیت ذاتیه ملاک استحباب نفسی است. توجب الإستحباب النفسی. پیس از آنکه استحباب نفسی داشت هر عمل مستحب نفسی فقهاً و کلاماً موجب ترتب ثواب می شود. مثوبت در پی دارد و ترکش هم منقصتی دارد. تابه اینجا مطلب درست بود. هر دو جواب گفته شد. این جواب دوم که مع التنزل هست با جوابی که محقق خراسانی فرمود یکی و هماهنگ است. آن جواب اولی از مختصات محقق نائینی است. و بعد به آن تتمه اشکال عنایت می فرماید که گفته می شد اگر أمر استحبابی باشد در کار، پس أمر غیری که بعداً وارد بشود مستلزم جمع بین ضدین (استحباب و وجوب) می شود.[3]

سوال: ...

جواب: اجزاء مِن حیث المجموع یک ماهیت مخترعه واحدة ای است. این ترکب أجزاء غیر از ترکب مشروط باشد از شرط یک حالت خارج از ماهیت مشروط دارد. اجزاء و مقومات یک مرکب هست. درباره مجموع مرکب که یک ثواب مترتب شد آن ثواب مربوط می شود برای مجموع این اجزاء. این اجزاء وضعیتش با شرائط فرق می کند لذا خارجی و داخلی می گوییم.

اما جواب اشکال نهایی که گفته شد. موجب جمع بین ضدین می شود. می فرماید که موجب جمع نیست بلکه تکمل است و تبدّل. قائل به تبدّل شدن معناش این می شود که یعنی اگر گفتیم با وجوب آمد و روی استحباب قرار گرفت، جمع شد. ایشان می فرماید تبدّل صورت می گیرد. استحباب بود قبل از عمل غیری و وجوب که آمد این رجحان را تبدیل کرد به رجحان برتر. یک تبدل است. تبدل ها یک امر طبیعی است که قوت و ضعف در کار هست و اشکالی وجود ندارد و بنابراین تمامی اشکالات مرتفع شد و نتیجه این شد که امر غیری مستتبع ثواب و عقاب نیست و درباره طهارات که اشکال شد، اشکال مرتفع است و تمام.

کلام شهید صدر

چنانچه سیدناالشهید صدر قدس الله نفسه الزکیه جزء اول حلقه ثالثه ص 373 می فرماید که أمر غیری ربط به ثواب ندارد. ثواب و عقاب مربوط به أمر نفسی است. أمر غیری نقشش و هدفش این است که وصول پیدا بشود به واجب اصلی یا مأموربه أمر نفسی. این دور را ایجاد می کند. یلعب دورً فی هذا المجال. و مستتبع ثواب نیست. مطلب تا اینجا تمام.[4]

سوال: مرحوم نائینی فرمودند که به امر اینجا مسامحتا می گوییم امر پس چرا اینجا این اشکال را مطرح کردند که جمع ضدین می شود. چون غیری اصلا مسامحه ای نداشت و اصلا جمع ضدینی صورت نگرفت و........

جواب: آنجا که ما گفتیم امر غیری هست یعنی در حقیقت أمر واقعی و حقیقی فقط أمر نفسی است و این أمر غیری متشعب است از آن امر نفسی اصلی و خود شما مسامحتاً أمر مستقل می دانید. در حالی‌که یک امر مستقلی نیست بلکه برگرفته از امر نفسیست. این تحلیل را در نظر بگیرید اشکالتان برطرف شده است.

رأی و نظر سیدالخوئی و توضیح معنای استحقاق

سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که امر نفسی موجب ثواب و عقاب هست و أمر غیری موجب ثواب و عقاب نیست بلاخلافٍ و بلاإشکالٍ. در اینجا بحثی نیست اما در دو مرحله باید بحث کنیم. مرحله اول می فرماید باید بحث کنیم که این استحقاق که گفته می شود که استحقاق درباره امر نفسی و امر غیری آمده است منظور از استحقاق چه چیز است.[5]

توضیحی درباره معنای استحقاق

این کلمه که در مورد امتثال بکار می رود که امتثال موجب استحقاق می شود منظور از این استحقاق چه چیز است. 1- قول اول که می فرماید استحقاق عبارت است از تفضّل الهی و لطف جلی پروردگار. قائل به این قول شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه کتاب اوائل المقالات ص 111 و این شیخ الشیعة الإمامیة را یک جماعتی تبعیت کرده اند. جماعتی که اهل مسلک عرفان و سلوک هستند که برای عبد در مورد امتثال استحقاق به معنابی تفضل است نه به معنای دیگر. 2- و معروف اصحاب و مشهور این است که استحقاق به همین معنای معاملاتی است. یعنی کسی برای فردی کار کند یک أجرتی حق دارد. مستحق أجرت می شود. أجیر و مستاجر است. و معنای متبادر استحقاق هم این است و این معنا در معاملات رایج است و همین معنا در عبادات هم همین معنا بکار می رود. 3- قول به تفصیل است. سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید استحقاق به دو معناست. 1- به معنای استحقاق معاملاتی حق الأجرة علی المستأجر. این یک حقی است ثابت عقلائیاً و شرعاً و براساس نصوص و سیره عقلاء و اگر این حق صورت نگیرد و مستاجر اجرت را پرداخت نکند اغتصاب و غصب حق به عمل آمده است و ظلم است و سیدناالاستاد می فرماید این معنا در باره عبد و ربّ العباد قابل التزام نیست و قطعاً باطل است. چرا؟ ضرورتاً. برای اینکه وظیفه عبد به حکم عقلی کلامی قطعی اطاعت مولاست و مکلف و عبد به وظیفه عبودیت عمل کرده است و قانون عبودیت و مولویت است و یا به تعبیر شهید الصدر قانون حق الطاعة است. می فرماید درباره توبه که آمده است التائب من الذنب كمن لا ذنب له والمقيم على الذنب وهو مستغفر منه كالمستهزئ. عنه، عن أحمد بن محمد، عن علي بن النعمان، عن محمد بن سنان، عن يوسف [بن] أبي يعقوب بياع الأرز، عن جابر، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: سمعته يقول: التائب من الذنب كمن لا ذنب له والمقيم على الذنب وهو مستغفر منه كالمستهزئ.[6] این هم معناش این نیست که کسی که استغفار کند حق عفو دارد یعنی اجرت دارد. بلکه عنایتی است. پس معنای اول وجود ندارد و التزامی نیست. 2- اما معنای دومی که گفته می شود این است که بگوییم استحقاق به معنای قابلبت و أهلیت و یعنی فردی که عبودیت می کند و به سمت عبودیت می رود أهلیت إعطی و تفضّل دارد. فردی که مستحق است یعنی أهلیت برای عطای الهی دارد و به عبارت سید إعطی فی محله است. إعطای به جا. صدر مِن أهله و وقَعَ فی محله. مثل إعطای الهی به یک امر مباح نیست که امر مباح عبودیت ابتدائی ندارد مثل یک امر مباحی نیست و فرق می کند و می فرماید که معنای استحقاق اگر این شد لامناص مِن الالزام به و هو صحیح . باید به این معنا ملتزم بشویم و این معنای صحیحی است. چطوری صحیح است؟ از آن قماش استحقاق نیست تا اینکه عقل قطعی ردّ قاطع داشته باشد. حقی است مثل اجرت که اگر ندهد ظلم بشود. قطعاً این معنا از آن قماش نیست. و از طرف دیگر استحقاق است یعنی یک فرقی بین این و عمل مباح، بین عمل عبادی و عمل مباح وجود دارد. اگر عطا دربرابر أمر عبادی شما صورت بگیرد وقع فی محله. جا دارد. به عبارت ساده استحقاق یعنی عطای الهی جا دارد و آنجا مباح بود تفضلات است. حقی که از سوی خدا یک عطای متناسب به این عمل جا داشته باشد در أمر مباح نیست. این وجه صحت بود. حال با همین شرح مطلب جور دیگری می شود و می فرماید که با معنای دوم که گفته شد أهلیت پیدا می شود، در اینصورت أمر غیری و أمر نفسی فرق نمی کند. دقیقترین نکته را بیان کند و بالاترین قدرت نمایی را نشان بدهد ایشان. پس امر غیری و نفسی فرق نمی کند. نسبت به امر غیری هم عبد ضعیف یک عمل عبادی انجام داده و نسبت به امر نفسی هم یک عمل عبادی انجام داده و در هر دو صورت می تواند استحقاق داشته باشد. برای اینکه ملاک استحقاق انقیاد عبد است. ولو عملش اقص باشد و اضافه به تعبیر علامه شیخ صدرا اضافه عمل به مولاست. اضافه عمل به مولا و انقیاد ملاک استحقاق است و أمر نفسی ملاک نیست تا بگوییم أمر نفسی نداریم مشکل داریم. ملاک استحقاق انقیاد مولاست نه أمر نفسی. پس مطلب از اساس حل شد که ما هیچ اشکالی دراین رابطه نداریم.[7]

اما إشکال به ترتب ثواب طهارات ثلاث به قصد قربت

جواب اشکال را که می فرماید ایشان، تمام براساس همان مبنایی که در نظر گرفتیم اتیان مقدمه به داعی توسل و امتثال أمر غیری اطاعت مولاست. انقیاد است. در متن کفایة الاصول هم یک اشاره ای خیلی کوچکی هم شده است که مورد امر غیری در جهت تحقق اطاعت نیست. سیدنا می فرماید که همین مقدمه به داعی توسل هم اگر باشد انقیاد است و امتثال امر غیری هم در حقیقت اطاعت مولاست و ثواب به حکم عقل به آن مترتب می شود. پس کبری و صغری قضیه معلوم شد. کبری چه بود؟ ملاک ثواب انقیاد است. صغری قضیه چیست؟ امتثال أمر غیری هم انقیاد است. بعد می فرماید که اما قصد امر غیری که گفته شد که عبادیتش احتیاج دارد به یک تعلق أمر به آن که اگر یک أمری به آن تعلق نگیرد طبیعتاً حکم وجوب به آن مقدمه نمی رسد. یک امری باید تعلق بگیرد تحت عنوان امر غیری. إشکال جدید: سیدناالاستاد و شیخ و محقق نائینی اینها یاد آور می شود. اشکال این است که امر غیری که تعلق می گیرد موجب عبادیت نمی شود. چرا؟ چون امر غیری فقط یک عمل را به عنوان مقدمه قرار می دهد و یک حکمی را یک ترشحی از حکمی هم به آن سمت وجود پیدا می کند. ترشحی هم ایجاد می شود . در این حد. ولی امر غیری عبادیت درست نمی کند. این یک نکته بود و نکته دیگر اینکه در أمر غیری گفته می شود که وضو که مقدمه نماز هست باید جنبه عبادیت داشته باشد و اگر جنبه عبادیت نداشته باشد فرض ما این است که امر غیری به آن تعلق نمی گیرد زیرا با حمل شایع مقدمه نیست. مقدمه با حمل شایع مقدمه ای است که دارای وصف عبادیت باشد.این نکته دوم بود. این دو نکته را که در نظر گرفتیم اشکال دور پیدا می شود. و اشکال این است که امرغیری توقف دارد به عبادیت مقدمه و عبادیت مقدمه توقف دارد به أمر غیری و هو دورٌ واضحٌ.که سیدناالاستاد و شیخ و محقق نائینی فرمودند. جواب این اشکال داده شد با همان مبنایی که بنا‌گذاشته شد. اولاً این جواب همان جوابی است که محقق خراسانی نیز گفته است . جواب این شد که منشأ عبادیت مقدمه امرغیری نیست بلکه أمر نفسی و با محبوبیت است. پس دوری در کار نیست. بنابراین مقدمه که قبلاً عبادیت داشته است یا بوسیله متمم جعل یا بوسیله استحباب نفسی، آنگاه امر غیری روی آن آمده است، دیگر اشکالی در کار نیست. وانگهی سیدناالاستاد ص 498 می فرماید که اگر بخواهیم همان مقدمه را با نحو عبادی، تعبداً با قصد قربت انجام بدهیم فرق نمی کند که قصد امر نفسی بکنیم که خودش مستحب نفسی است یا قصد امر غیری بکنیم که خودش قصد امر است و اضافه به مولاست. شما می‌گفتید که غیری توصلی است و موجب عذاب نمی شود. ما گفتیم که غیری و نفسی را کار نداریم و موجب ثواب و عقاب، انقیاد و عصیان هست. ملاک استحقاق ثواب و عقاب این است. بنابراین قضیه از اساس حل و اشکالات مرتفع و امر نفسی و غیری برآن مبنایی که ما گفتیم برخلاف مشهور هر دو می تواند موجب ثواب باشد که امری است که به ذهن و ذوق هم مقبول می افتد و اشکال از اساس برداشته می شود. بقیه بحث انشالله تقسیم جدید واجب. فردا. سلامتی آقا امام زمان صلوات ختم کنید [8]

 


[4] - حلقة الثالثة، الصدر، السيد محمد باقر، جزء اول حلقة الثالثة، ص373.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo