< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق درباره دلالت امر بر فور یا بر تراخی یا عدم دلالت آن

اقوال گفته شد ادله فور و تراخی را خواستیم عنوان کنیم نسبت به ادله فور

 

معروف ترین دلیل برای اثبات فوریت دو آیه قرآن مسارعت و سبقت به خیرات

گفته شد که معروف ترین و قوی ترین دلیلی که برای اثبات فور استناد می شود همان دو تا آیه از قرآن هست «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ»[1] و آیه دیگر هم «فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ»[2] در این رابطه گفته شد که شیخ طوسی فرموده اند که این آیه که «سابقوا الی مغفره من ربکم» مربوط به توبه است و استعجال برای توبه متفق علیه است. اما «فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ» ظهور دارد درباره مسابقه در خیرات که عده ای باشند و خیراتی باشند مسابقه بکنند هر کسی سعی بکند سبقت بر خیر داشته باشد این طبیعتش است و خود حکم و موضوعش نشان می دهد که لزومی درکار نیست و استحباب هست و سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه درباره این آیه می فرماید: مسابقه هست و مضافا بر اینکه مسابقه هست که خیرات بما هی خیرات یک واقعیتی است اینها برسند به آن خیرات که اول برسند زود برسند خیرات است و دیرتر هم برسند خیرات است مثلا اکرام زید و عدم اکرام زید که در زید بودن زید اثرگذار نیست آن خیرات است مسابقه به سوی خیرات یک امر مستحسن است رجحان دارد و معلوم است ترتیب و ترکیب آیه که خیراتی هست و مسابقون که جمع است مصدرش که از باب مفاعله است یک مسابقه ای هست این ربط دلالت امر بر فور اصلا ندارد. این دلیل فور را که همین دلیل اصلی بود گفته شد.

 

ادله تراخی

و اما ادله تراخی، درباره تراخی گفتم که درباره تراخی سه تا دلیل اقامه می شود: 1. امر اقتضاء می کند انجام فعل را و می فرماید «و لیس للاوقات ذکر فی اللفظ» در لفظ امر از اوقات ذکری به عمل نیامده که زود باشد یا دیر، این است و امر و مدلول امر. انجام عمل که انجام بگیرد دیر و زود ندارد فقط عمل انجام بگیرد شما وقتی می توانید فوریت را ثابت کنید که دلیلی داشته باشد انجام عمل که در کار بود می شود تاخیر انداخت. 2. مقتضای اطلاق در کلام محقق خراسانی دیدیم که فرمودند مقتضای اطلاق تراخی است. استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی فرموده اند که این تراخی تراخی ای نیست که وضعی باشد تراخی عقلی است می فرماید: اگر از دلالت لفظ تراخی استفاده شود تراخی لفظی می شود اگر از اطلاق استفاده شود تراخی عقلی است. تراخی عقلی که بود خارج از بحث ماست ما می خواهیم ثابت بکنیم که امر دلالت بر تراخی دارد. سوال شد که اینجا عقلی یا غیر عقلی چه می شود، مقتضای اطلاق که گفتیم می شود مقتضای دلالت لفظ این چطوری عقلی می شود؟ نمی گوییم دلیلش عقلی است می گوییم تراخی عقلی، عقلی صفت تراخی است نه صفت دلیل. دلیل سومی که اقامه می کند این است که می فرمایند امر مثل خبر است، خبر که دلالت می کند بر استقبال مثلاً جمله خبریه برای استقبال در آینده هم چه کاری انجام می گیرد فردا تا آخر این روز تا آخر این هفته درس برگزار می شود و تاخیر و غیبت هم جایز نیست که خبر مدت دار دارد برای آینده است. این امر هم مثل خبر است برای استقبال یعنی دلالت دارد در آینده این کار انجام بشود شبیه خبر است. این سه تا دلیل را گفتم و جواب هایی را دادم سبک ما رد بر ادله نیست ادله را کامل کردیم و می دانید که این ادله را تمام نمی داند ادله تراخی هم کامل شد.

 

تکمله بحث

محقق خراسانی در تتمه بحث یک تکمله ای دارد می فرماید که بنابر فوریت اگر گفتیم صیغه امر دلالت دارد بر فوریت آیا فور فالفور هم در کار هست یا نیست به این معنا که اگر در مرحله اول مکلف نتواند عمل را انجام بدهد در مرحله دوم باید مبادرت کند یعنی تاخیر دیگر نیاندازد پس از فور همین طور استمرار دارد یا اگر دلالت بر فور کرد اگر در آن اول ازمنه امکان عمل انجام نگرفت دیگر فوریت ساقط شده است. طرح بحث را فهمیدیم. می فرماید که این مطلب مربوط می شود به تحلیل علمی و آن عبارت است از وحدت مطلوب و تعدد مطلوب، اگر گفتیم منظور از فوریت وحدت مطلوب است در مرحله اول اگر انجام نشد ساقط می شود، بار اول فوریت مطلوب است فقط، و اگر گفتیم به تعدد مطلوب در مرحله اول در ساعت اول که انجام نگرفت ساعت دوم همان فوریت هست تعدد مطلوب است. و بعد در آخر می فرماید باید بدانیم و مخفی نماند که امر دلالت بر وجوب دارد دلالت بر فوریت هم اگر داشته باشد دلالت بر وحدت و تعدد مطلوب در این رابطه وجود ندارد. لذا به مقتضای اصل عملی باید مراجعه شود و مقتضای اصل عملی طبیعتا می تواند برائت باشد و می تواند استصحاب باشد به قول علامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه. کلام محقق خراسانی را کامل کردیم که در متن کتاب ادله فور و تراخی اشاره شده بود اما شما اگر در متن ادله فور را برجسته می بینید و ادله تراخی را به اشارات دلیلش این است که ما الان ادله تراخی را از جاهای دیگری جمع آوردیم از ذریعه و از عده گرفتیم در کفایه اشاره شده باشد رمزش این است که فور یک زمینه ذهنی دارد تراخی زمینه ذهنی ندارد تا برایش ادله اقامه بشود تراخی یعنی در ذهن جا نمی افتد که انجام عمل تاخیر بیافتد مگر از عذر. آراء قدماء و شیخ انصاری و محقق خراسانی گفته شد

 

رای و نظر محقق نائینی

اما رای و نظر محقق نائینی می فرماید که «الامر یصلح لکل منهما» امر صلاحیت این را دارد که برای فور بکار برود و برای تراخی. ولیکن می فرماید: «من دون ان یکون له دلاله لفظیه علی احدهما» بدون اینکه هیچ دلالت لفظیه ای بر هیچ یکی از این دو تا دلالت لفظیه ندارد. می فرماید: معنای فور که همان تضییق هست و معنای تراخی که توسعه هست از حیث زمان می فرماید که «من الواضح عدم دلاله الامر لفظا و عقلاً علیهما» معنای فور و تراخی را فهمیدیم واضح است که از امر هیچ گونه دلالتی درباره فور و تراخی وجود ندارد نه لفظی و نه عقلی. در فوائد الاصول فقط می فرماید دلالت لفظیه وجود ندارد و در اجود می فرماید لفظیه و عقلیه وجود ندارد. لذا می فرماید این بحث را که اعاظم یا افاضل طولانی بحث کرده اند فائده ندارد در سه سطر گفته است که در دلالتی در کار نیست نه بر فور نه بر تراخی.[3]

 

رای سید الخوئی درباره فور و تراخی

آما آخرین رای سیدنا الاستاد درباره فور و تراخی: سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه اقسام واجب را من حیث الزمان اعلام می فرماید که قسم اول از حیث زمان توسعه دارد که به اش می گوییم واجب موسع. قسم دوم من حیث الزمان مضیق است که به اش می گوییم واجب مضیق مثل سجده واجب. و قسم سومی هم می شود بگوییم که نه موسع از آن استفاده می شود نه مضیق، مطلق هست. این اقسام را داریم بعد می فرماید: باید دقت کنیم که امر هیئتاً و مادتاً دلالت بر فور و یا بر تراخی ندارد. اما مقتضای دلالت ماده فقط طبیعت مهمله است که خود طبیعت مهمله است چه رسد از اینکه فور و تراخی را بیان کند. اصلاً هیچ وصفی و هیچ خصوصیتی در آن وجود ندارد طبیعت معرّاه از هر خصوصیتی. و مفاد هیئت هم مطلق طلب است بدون هیچ قیدی و هیچ خصوصیتی به فور و تراخی. دلالت لفظی وجود ندارد. اما یک «نعم» دارد می فرماید «یجب البدار الی الامتثال بحکم العقل» بله امر دلالت ندارد اما مبادرت کردن به امثتال امر یک عمل واجبی است به حکم عقل. دلیلش را هم ایشان ارائه می کند «لاحتمال طرو العجز» برای اینکه عجز ممکن است عارض بشود و از مبادرت بماند. و بعد می فرماید که این را که گفتیم دلالت آیه بر فور جا ندارد فقط حکم عقل است. شما اگر الان بیاید «فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ» را مستند قرار بدهیم که انجام ماموربه از خیرات است «فَاسْتَبِقُواْ» صریح در سبقت است که دیروز گفتم که دوری نمی شود برای اینکه ماده صراحت در مطلوب و فهم اصحاب است، اگر این حرف را بگویید که «فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ» ماموربه خیرات است و «فَاسْتَبِقُواْ» هم سبقت است اگر این حرف را بزنید می گوییم لازمه این استدلال این می شود که اکثر مستحبات یا مستحبات باجمعها از دائره خارج شود یعنی مستحبات سبقت الی الخیرات نباشد. برای اینکه سبقت در خیرات را اگر به معنای واجب تلقی کردید مستحبات که لزوم ندارد و وجوب ندارد پس مستحبات سبقت در خیرات نداشته باشید شما می گویید سبقت در خیرات یعنی وجوب، امری که دلالت بر وجوب می کند اوامر مستحبه باید کلاً خارج بشود که کسی به آن ملتزم نیست. معنا این است که اگر «فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ» دلالت کند بر سبقت در خیر وجوباً این اگر باشد اگر دلالت کند کاملش این می شود سبقت در خیرات وجوباً پس مستحبات خارج می شود که در مستحبات قطعاً وجوبی در کار نیست. پس مستحبات سبقت در خیرات نباشد که خلاف وجدان است بلکه مستحبات کلّها اگر نگویم اکثر آنها سبقت در خیرات است بلکه می فرمایند: اقوی سبقت در خیرات در مستحبات دیده می شود چنانکه در کتاب کامل الزیارات معتبره ابی خدیجه از امام صادق علیه السلام فضل زیارت سید الشهداء سوال شد امام فرمود: «انه افضل ما یکون من الاعمال»[4] بنابراین این «فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ» با این سبک جدیدی هم که استدلال بشود دلالت بر وجوب نمی کند سبقت در خیرات اعم از وجوب و ندب است و مدعا را ثابت نمی کند. بنابراین فرمایش ایشان هم کامل شد و از بیان ایشان چیزی که استفاده شد این شد که امر لفظاً دلالت بر فور و تراخی ندارد اما به حکم عقل مبادرت به امتثال واجب است.[5] ادله فور و تراخی و نقل اقوال کامل شد

 

جمع بندی

در جمع بندی شیخ طوسی رای شان بر این شد که امر دلالت بر فور دارد و سید قدر مشترک اعلام کرد و محقق و علامه هم قدر مشترک و محقق قمی مشهور اعلام کرد و محقق نائینی گفتند که اصلا دلالتی نیست نه بر فور و نه بر تراخی و سیدنا الاستاد فرمود که دلالت بر فور می شود به حکم عقل اعلام کنیم. به خاطر مبادرت در امتثال یک امر مطلوب و مستحسنی است عقلاً. نتیجتاً از کل آراء دو رای را آوردیم کامل و عقلی، رای کامل شیخ طائفه فرمودند که امر دلالت بر فوریت دارد و سیدنا الاستاد هم فرمودند عقلا مبادرت واجب است. تحقیق این است که امر مطلقاً دلالت دارد بر فوریت و این رای درست همان رای ای است که شیخ طائفه فرمودند.

 

ادله دلالت امر بر فوریت

ادله ای که در این رابطه می توانیم ارائه بدهیم از این قرار است: 1. قاعده عبودیت و مولویت، مقتضای قاعده عبودیت و مولویت در حد اقتضاء کامل و تمام این است که باید امر فورا امتثال شود. این خصوصیات را اضافه کنید مقتضای قاعده به نحو کامل و تام. و اما اگر تاخیر بشود باز هم قاعده اقتضاء می کند آن دیگر غفرانی می شود نه رضوانی. 2. مدح و ذم عقلائی، بی تردید کسی که امر مولی را بدون قرینه که بحث ما در امری است که هیچ قرینه ای نیست نه بر فور و نه بر تراخی، مولی است و یک عبدی هست امری می کند اگر عمداً آدم تاخیر کند و بنشیند بلند نشود اقدام نکند مذموم است. و اگر امر وارد بشود و عبد فورا قیام کند ممدوح است در این مدح و ذم شبهه ای وجود ندارد. 3. مقتضای اطاعت که «أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ»[6] این اطاعت که یک امر قطعی قرآنی ارشادی هم هست قانون اطاعت که همان حق الطاعه است اطاعت یعنی مولی تا دستورش ثابت بشود پشت سرش اطاعت وصل است. 4. خود امر اگر واکاوی بکنیم امر تحریک است بعث است برانگیختن است این بعث و برانگیختن و تحریک یعنی تطبیق به فوریت که برود دنبال کار، حالت منتظره ای به تعبیر شیخ انصاری وجود ندارد. 5. ارتکاز عقلاء، امر اگر از مقام مولای واقعی است و عبد عبد واقعی است نه شما بگویید امر یک رئیس اداره و مامور یک مامور، این را در نظر نگیرید که کمی تاخیر کرد اشکالی ندارد. یک مرجع تقلید در نظر بگیرید که مرجع تقلید در برابر مولای واقعی خیلی کوچک است خود مولای شرعی حالا شما مثال بزنید یک فقیه جامع الشرائطی و مرجع امر می کند برای یک فرد اینجا ارتکاز عقلاء این است در ذهن ها جا افتاده است که فورا حرکت کند و اقدام کند برای انجام عمل، از این ارتکاز ارباب ذوق در شعر آورده است «از اوست یک اشاره، از من به سر دویدن» این ارتکاز است. ذوق هم برخواسته از ارتکاز است. ارتکاز عقلاء هم قابل انکار نیست. 6. تحسین عقلی و تقبیح عقلی، از عقلاء ارتکاز عقلاء رفتیم بالا شد مدح و ذم عقلاء و بالاتر ارتکاز عقلاء و بالاتر تحسین و تقبیح عقلی، شکی در آن نیست شما صحنه را تصور کنید یک مرجع تقلید در نظر بگیرید امام خمینی در نظر بگیرید سید الخوئی نشسته یک فردی را می گوید شما این کار را انجام بدهید آن اگر سرش را تکان بدهد تعلل بکند عجب کار زشتی است تحسین و تقبیح عقلی وجدانی است منتها به شرط اینکه صحنه را خوب تحلیل کنیم. امر از غیر مولی امر نیست ماهیت امر صدور از مولی است. بنابراین تحسین و تقبیح عقلی جای انکار ندارد. 7. بعد از این مسائلی که گفتیم سیدنا الاستاد هم دلیل عقلی ارائه فرمودند که می شود وجوب بدار برای امتثال عقلاً، این وجوب البدار یعنی مبادرت یعنی فوریت منتها عقلاً. و بعد به وجدان که مراجعه کنیم به تعبیر محقق خراسانی تاخیر یا تراخی نیاز به دلیل دارد دلیلی اگر بود درست است اگر دلیل نباشد تراخی حق ورود ندارد حق وارد شدن در منطقه ندارد ممنوع الورود است ورودش دلیل می خواهد. و حتی در واجب موسّع گفته می شود که براساس لطف است ولیکن اول الوقت رضوان و آخر الوقت غفران. مغفرت آمده رویش قرار گرفته و الا مقتضای امر همان است «الصلاه لوقتها» است صلاه که مثال بارزی است برای موسّع و تراخی همین مثال تراخی هم تراخی نیست «الصلاه لوقتها» است برای غیر وقت آن مورد مغفرت است. 8. مستفاد از کلام شیخ طوسی دلالت بر فور دلالت التزامی است یعنی امر که دلالت بر وجوب کرد لازمه الزام اقدام به عمل است می شود لازم بین برای وجوب، دلالت التزامیه پس امر دلالت لفظیه هم دارد به شکل دلالت التزامیه. 9. احتیاط است اگر یک امری آمده باشد الان انجام بدهیم یا به تایخر بیاندازیم احتیاط این است که الان انجام بدهیم. ما هم دلیل عقلی اقامه کردیم هم دلیل لفظی منافات بین دلیل لفظی و دلیل عقلی نیست بنابر این امر دلالت دارد بر فوریت به دلالت لفظیه و عقلیه و شبهه ای در آن نیست و الله هو العالم.


[5] مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الخوئی، ج1، ص347.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo