< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث و تحقیق در ادله قول به وضع مشتق در اعم

دلیل اصلی عنوان شد که عبارت است از آیه عهد امامت که خدای متعال خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[1] این آیه از محکمات قرآن هست دلالت این آیه بر مدلولش واضح و صریح است که عهد امامت که «لاَ يَنَالُ عَهْدِي» در جمله قبلی «جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» بود «لاَ يَنَالُ عَهْدِي» یعنی عهد امامت برای ظالمین داده نمی شود. مدلول واضح است و در این مدلول اختلافی وجود ندارد چون از محکمات است تاویل نیاز ندارد. عهد امامت برای ظالمین نمی رسد و باز هم نکته مسلم متمم در اینجا این است که ابرز مصادیق ظلم شرک است و از اینجا امام امیرالمومنین در احتجاج به زندیق و امام رضا علیه السلام در آن بیان کامل مربوط به اوصاف امامت فرمود: امامت به عنوان عهد الهی به عبده اوثان به ظالمین به کسانی که بت پرست بوده اند و مشرک بوده اند نمی رسد. تا اینجا هیچ اشکالی نیست در نهایت استحکام و صراحت و قطعیت. و دو تا روایت یکی احتجاج و یکی اصول کافی با منبع معتبر از امام امیرالمومنین و امام رضا علیهما الصلاه و السلام. و اما بحث استدلالی این است که قائلین به اعم می گویند: استدلال امام امیرالمومنین به این آیه در جهت اثبات امامت برای اهل بیت و عدم لیاقت ظلمه به این منصب الهی که فرموده اند که عهد و امامت به غیر از اهل صفوه که در روایت آمده است اهل بیت عصمت به ظلمه و بت پرستان و مشرکان داده نمی شود که «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ». گفته می شود که این استدلال مبتنی بر این است که مشتق حقیقت در اعم باشد که آن ظالمین یعنی آن مشرکین پس از بعثت در وادی اسلام قرار گرفتند و قبل از بعثت بت پرست و مشرک بودند در حدود چهل سال کمتر یا بیشتر. بنابراین امام که می گوید «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» کلمه ظالم مشتق است مشتق به کار رفته است به ما انقضی عنه المبدأ، الان کسانی که لیاقت امامت را ندارند ظالم اعلام شده اند در زمان ماضی مشرک بودند الان در وادی اسلام هستند در کنار پیامبر هستند. این استدلال است و سیدنا الاستاد می فرماید قوی ترین وجه این باشد.

 

نقدی به این استدلال

باید توجه کرد که این آیه دلالتش بر مدلولی که در خود متن آمده است جای بحث ندارد شکی نیست که عهد امامت به مشرکین داده نمی شود. در این شکی نیست اما این استدلال امام لازمه اش این باشد که مشتق وضع شده باشد برای اعم از این آیه استفاده نمی شود. اولاً استعمال اعم از حقیقت است استعمال شده باشد ولی این استعمال علامت وضع نیست که مشتق وضع شده باشد برای اعم از ما تلبس بالحال و ما انقضی عنه المبدأ، برای اینکه استعمال مجازی زیاد است ممکن است با قرائن مجازاً استعمال شده باشد و ثانیاً در این مورد خاص یک خصوصیتی است و آن این است که در اصطلاح ادبیات و محاورات مسلک این است که اگر یک موصوف به یک وصفی اتصاف داشته باشد و آن اتصاف استمرار داشته باشد استمرار در اتصاف مؤانست بین لفظ و معنا ایجاد می کند. و از آن لفظ یا آن وصف از آن ذات نفی نمی شود در اثر مؤانست. مثلا اگر کسی چندین سال به سرقت و دزدی به اصطلاح اشتغال دارد فرض کنید ده سال دیگر پس از ده سال آن شغلش را ترک کند مردمی که با او آشنا بود آن لفظ سارق با آن ذات انس می گیرد سارق می گوید فی الحال به اعتبار آن مؤانست و ظالم مشرکی که فرض کنید چهل سال مشرک بوده با این عنوان مشرک و ظالم مؤانست دارد و قابل تفکیک نیست لذا استعمالش از باب مؤانست است یک کسی که تا چهل سال به عنوان شرک زندگی کرده از ذهن مردم آن عنوان پاک نمی شود. و ثالثاً محقق خراسانی می فرماید: ممکن است این استعمال در ما انقضی به اعتبار حال نسبت باشد که در تحریر بحث گفتیم منظور از فی الحال حال نسبت است و «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» آن مشرکان قبل از بعثت در نظر گرفته شود که حال نسبت است و حال نسبت که با اتصاف منطبق باشد به اش می گوییم فی الحال. این سه تا نقد یا جواب را که گرفتیم برویم به سراغ شرحی به عنوان مقدمه جواب که از سوی محققان اعلام شده است.

 

توضیح عنوان ماخوذ در احکام سه قسم عنوان

محقق خراسانی و محقق نائینی[2] و سیدنا الاستاد[3] این سه شخصیت صاحب مکتب اصولی هماهنگ با اختلافات بسیار یسیری می فرماید: عناوینی که موضوع حکم اخذ می شود به سه صورت است: 1. عنوانی است که دخل در تحقق حکم ندارد، موضوعیت برای حکم ندارد، فقط اشاره دارد به موضوع، به این گونه عنوان می گوییم عنوان مشیر. چنانچه که درباره زراره فرموده است امام صادق علیه السلام خطاب به فیض مختار «اذا اردت حدیثنا فعلیک بهذا الجالس»[4] که زراره بود این عنوان معلوم است که یک دخلی به تحقق حکم ندارد. قسم دوم عنوانی است که دخل دارد در تحقق موضوع حدوثاً و بقاءً مثل عدالت در ائتمام و اقتداء به امام جماعت، موثقه سماعه «ان لم یکن امام عدل فلیبن بصلاته»[5] عدالت را در اقتداء به امام صریحاً اعلام می کند. در این موثقه موضوع تعیین شده است موضوع اقتداء عدالت امام هست حدوثاً و بقاءً، اطلاق دارد حدوث و بقاء باید عدالت باشد اگر نستجیر بالله در نماز اول امام جماعت عادل بود و در وسط دو تا نماز فسقی دیدید بقاءً عدالت ندارد دیگر اقتداء نکن. این قسم دوم از اخذ عنوان در موضوع است. قسم سوم از اخذ عنوان در موضوع حکم عبارت است از عنوانی که اخذ بشود در موضوع حکم حدوثاً لا بقاءً مثل استطاعت در وجوب حج، این عنوان مستطیع یک عنوانی است که اخذ شده است موضوع برای وجوب حج حدوثاً استطاعت که پیدا کردید حج واجب شد پس فردا پول تان را دادید از دست دادید حج از عهده تان ساقط نمی شود. چون عنوان موضوع است حدوثاً لا بقاءً. این محققان می فرماید که عنوان مشرک یعنی منظور از ظالم در آن آیه مشرک است عنوان مشرک برای عدم لیاقت برای امامت اخذ شده است حدوثاً این دیگر ربط به وضع مشتق ندارد عنوان حدوثاً اخذ شده است ولو در آینده از شرک بیرون بیاید آن تحقق عنوان کافی است. در این رابطه ادله و مویداتی گفته می شود. با استفاده از بیانات سیدنا الاستاد و با اضافاتی گفته می شود که این عنوان از عناوینی است که حدوثاً دخل به حکم دارد و لا بقاءً. برای اینکه در این رابطه ما ادله ای داریم که این مطلب را تایید می کند و تحکیم و اثبات.

 

ادله تحکیم مطلب

ادله ما به طور خلاصه به این شرح است: 1. گفته می شود ارتکاز مسلمین مردم مسلمان به عنوان یک امر ارتکازی این مطلب را به ذهن دارند که منصب الهی از قبیل امامت و ولایت و نبوت برای مشرک داده نمی شود مشرک که عدوّی خداست نمی تواند رسول خدا و یا عهد الهی را به دوش بکشد چنین چیزی را ارتکاز مسلمانان نمی پذیرد پس طبق ارتکاز مسلمان ها مشرک اهلیت برای امامت و عهد الهی ندارد. در تحقق این ارتکاز شکی نیست. 2. مناسبت حکم و موضوع، حکم یعنی عهد الهی و موضوع شخص اهل می طلبد که باید عهد الهی را فرد معصوم به عهده داشته باشد و کسی که با شرک آلوده شده باشد اصلاً مناسبت ندارد. مناسبت حکم و موضوع با تمام قاطعیت اعلام می کند که فرد مشرک قابلیت امامت و عهد الهی را ندارد. 3. سیدنا الاستاد می فرماید: خود آیه بافتی دارد ترکیبی دارد که دلالت می کند مشرک یعنی ظالمینی که ظلمش شرک است «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»[6] ترکیب آیه طوری است که نفی مؤبد می کند ارتباط به وضع مشتق ندارد. چون آیه بافتش ماضی استمراری است «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[7] می شود ماضی استمراری. در صورتی که نفی به شکل ماضی استمراری باشد یعنی تا ابد فرد مشرک این اهلیت را ندارد چنانچه که در بیان امام رضا علیه السلام آمده بود که «فابطلت هذه الآیه امامه ظالم الی یوم القیامه». 4. اولویت قطعیه گفته می شود که در فقه اقتداء به فرد محدود در نماز جماعت جایز نیست، امام باقر علیه السلام از امیرالمومنین علیه السلام نقل می کند که فرموده اند: «لا یصلین احدکم خلف المجزوم و الابرص و المجنون و المحدود»[8] به هیچ وجه اقتداء نکنید پشت سر آدم محدود که حد خورده باشد سرقت کرده و حد سرقت خورده اقتداء نکنید. در صورتی که یک کسی که سرقت کرده و حد سرقت خورده الان که عدالت را ظاهرا دارد اقتداء نمی شود به طریق اولی قطعاً امامت دینی به کسی که سابقه شرک دارد به هیچ وجه ممکن نیست اولویت اگر مثال اولویت قطعیه را پیدا کنید اینجاست. 5. سنخیت بین امام و پیامبر، بین امامت و نبوت سنخیتی است همان طوری که نبوت به مشرک داده نمی شود فخر رازی شیخ المشککین و امام المغالطین می گوید می گوید: «من کفر بالله طرفه عین لا یصلح للنبوه»[9] یک چشم بهم زدن اگر کسی کفر و شرک بیاورد به خدا قابلیت نبوت ندارد. امامت و نبوت مخصوصا در این آیه امامت همان سنخ نبوت و رتبه مضاف بر نبوت اعلام شده که سنخیتش کاملا محفوظ است علی التحلیل هم که نبوت و امامت هر دو عهد الهی است پس سنخیت معلوم که عهد الهی است و در این آیه هم که «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» امامت و نبوت در یک مدار قرار دارد منتها با یک وصف اضافی. براساس این سنخیت کسی که مشرک باشد در گذشته پس از بیرون آمدن از شرک قطعاً قابلیت ندارد برای منصب امامت. 6. آیه «وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ»[10] ما در مثال گفتیم مصداق بارز ظلم شرک بود مصداق بارز این آیه هم رکون به مشرک نکنید یعنی اعتماد نکنید پشت سرش حرکت نکنید اما امامت که برایش اصلاً در نظر نگیرید. 7. سوره نساء خدای متعال می فرماید: «إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ»[11] در جاهای دیگر می خوانیم «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا»[12] چه می شود؟ جمع بین این دو قسمت از آیات که خود این آیه هم شاهد جمع اعلام کرده است که ما دون شرک خدا مغفرت می کند و اما شرک را مغفرت نمی کند؟ اگر توبه آمد می گوییم توبه ظاهر اسلام را اعلام می کند ولی شرکش پاک نمی شود. «لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ» شرک می ماند توبه را قبول می کند در حد ظاهر اما آنهایی که مخصوصا قائل اند که فقط به ظاهر قرآن عمل کنید «لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ» کافی است مغفرت نمی شود. بنابراین این شرک قابل غفران نیست و شرک که آمد قطعا عدم لیاقت می آید نیاز به وضع مشتق در اعم نداریم خود این عنوان حدوثاً برای این حکم کافی است.

 

سوال و جواب

یک سوال و یک جواب: در بحث اعتقادی اشکال می شود که سلمان چقدر مقرب شد و «منا اهل البیت» شد که این نقض است کسانی را شما می دیدید که «لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ» این قضیه سلمان چه می شود؟ جواب: اولاً سلمان یک آدمی است غیر طبیعی، تاریخ برای سلمان یک امر طبیعی ثبت نکرده است عمرش رفتارش پیدا کردنش حضرت رسول را و تا آخر. و ثانیا سلمان در تاریخ یکی از عبده اوثان ثبت نشده بت پرستی برایش ثبت نشده در یکی از ادیان الهی قبل از اسلام زندگی می کرد آن کفار قریش معلوم بود بت هایش و پرست هایش عینی بود سلمان بت پرستی اش ثبت نشده غیر مسلمان بودنش ممکن است به یکی از ادیان الهی بوده. و ثالثاً سلمان ادعای امامت و زمامداری نمی کند نمی خواهد بگوید که عهد الهی را من به عهده می گیرم نه سلمان می خواهد بگوید که رسول الله هر کجا تو باشی آنجا را می خواهم. یکی از اساتید نجف ما می گفت که سلمان گفتند که روز قیامت جایت بهشت است پیامبر فرمود، سلمان برگشت به پیامبر عرض کرد رسول الله من بهشت را چه کنم هر جا تو باشی، بهشت من دیدن گل روی توست. با این شرحی که داده شد که بحث کلامی عقایدی و اصولی و فقهی بود آیه از محکمات است دلالتش بر عدم لیاقت ظلمه و مشرکین بر امامت و عهد الهی قطعی است و بر وضع مشتق بر اعم اصلاً دلالت نمی کند.


[3] . مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الخوئی، ج1، ص214.
[10] . سوره هود، آیه 113.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo