< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جمع بندی آراء صاحب نظران در استعمال لفظ و اراده معانی متعدد

به طور عمده به این نکته توجه کنیم که نکته اصلی برای جمع بندی و یا برای تجمیع و جمع بین آراء به حساب می آید و آن این است که تا الان هر مقدار بحثی که کردیم اختلافی که وجود داشت در بحث در جهت تصور معانی متعدد و لحاظ معانی متعدد بود در قالب لفظ واحد، و این مرحله از بحث مرحله تحلیلی و عقلی بحث بود که عقلاً چنین چیزی ممکن است یا ممکن نیست. که به طور اغلب یا مشهور اعلام می کند که عقلاً ممکن نیست یک لفظ در یک استعمال نمی تواند قالب برای معانی متعدد باشد که در یک جمله مستلزم خلف است. و اما آن دسته از صاحب نظران که فرمودند می شود تعقل کرد در قالب یک لفظ معانی متعدد را از باب اراده که گفتیم اراده در فلسفه علم الله است و علم می تواند فرابگیرد که در کلام اراده فعل الله است و در فلسفه اراده علم الله است. در کلام متخذ از نصوص «ارادته احداثه» که اراده الله احداث الله و خلق الله است. نکته این است که تمامی صاحب نظران بر این اند که در مقام استعمال لفظ واحد ظهور دارد برای معنای واحد و معنای متعددی در کار نیست از لحاظ ظهور عرفی. پس در عمل اختلاف عملی وجود ندارد. این یک نکته اصلی در جمع بندی بود. و اما نکته دوم که تحلیلی است گفته می شود دو دسته که دسته اول فرمودند امکان ندارد در راس محقق خراسانی. و دسته دوم که می فرمایند امکان دارد در راس محقق اصفهانی، با دقتی که در این رابطه توجه بکنید این است که محقق خراسانی که می فرماید: امکان ندارد فرمایش ایشان برمی گردد به یک دقت عقلی و فلسفی که در آن واحد فلسفی که فقط یک آن هست چیزی غیر از یک شیء ای در آن گنجایش ندارد. در آن صورت که آن واحد با دقت فلسفی در نظر بگیریم یک معنا برای یک لفظ در یک آن بیشتر نمی شود تصور شد. و اما اگر تعبیر محقق اصفهانی را در نظر بگیریم که بگوییم تصور و قصد معنا در حقیقت برمی گردد به قصد ذهنی و قصد ذهنی آنات را شامل می شود یک قصد دارای چند تا آن فلسفی است آناتی در ضمن یک قصد جمع می شود یک قصد است قصد یکی است ولی چند آن فلسفی دقَی در ضمن یک قصد مندرج است و آن قصد خودش قدرت و قابلیت فراگیری دارد می تواند چند معنا را قصد کند و فرابگیرد. پس اختلاف اساسی نیست هر قول وجهی دارد از جهت دقت فلسفی عقلی امکان ندارد و اما از جهت اینکه قصد را ما مدرک و منشا برای تصور معانی متعدد در نظر بگیریم قصد ظرفیت چند معنا را دارد یک قصد ذهنی می تواند چند تا معنا را تصور و لحاظ کند. پس جمع بین اقوال و رفع تضاد که تضادی نیست قول به انکار برگرفته از دقت فلسفی است و قول به جواز برخواسته از این است که در آن عمل وضع و تصور قصد منشا تصور است و قصد می تواند آناتی را در ضمن داشته باشد و چند معنا را تصور کند. در نتیجه با این دو تا نکته جمع بین آراء انجام شد و خوشبختانه اختلاف در عمل وجود ندارد. این مطلب تا اینجا تمام شد که ذکر و استعمال لفظ واحد و اراده معانی متعدد که مشهور می گویند در عرف و در سفره ظهور عرفی درست نیست. ظهور عرفی بالاتفاق بر این است که لفظ واحد در استعمال واحد ظهور دارد به معنای واحد.

 

بحث مشتق در اصول

اما عنوان بعدی بحث مشتق در اصول. یکی از بحث های در مباحث الفاظ داریم بسیار برجسته و دارای آثار عملی بحث مشتق هست. این بحث مشتق فقط لفظش مشترک است با مشتقی که در ادبیات هست ولیکن وارد بحث که بشویم بحث مشتق اصولی یک بحث جدا و مفصل و دقیقی است. در این بحث به طور طبیعی معنای لغوی و اصطلاحی مشتق را بحث کنیم آنگاه انحاء مشتق و انحاء اتصاف و آنگاه بعد از آن اقسام تلبس در مشتق را بحث کنیم و بعد برسیم به تحریر محل نزاع.

 

معنای مشتق در لغت و اصول

اما مشتق در لغت، کلمه اشتقاق که از باب افتعال است مصدر اصلی اش شقّ و انفعالش می شود انشقاق. لغتاً به معنای پاره ای از یک بدنه، چیزی که از چیزی گرفته شده باشد در عرف هم مثال می زند که مثلاً ماست از شیر گرفته شده یعنی مشتق شده است. معنای لغوی معلوم است. اما معنای اصطلاحی دو تاست: اصطلاح ادب و بلاغت و اصطلاح اصول. اصطلاح ادب و بلاغت مشتق در ادب و بلاغت مساوی است با صیغ صرفی، مشتقات یعنی صیاغت هایی که صرف شده است از یک مصدر واحدی برگرفته اند و با تصرفاتی شکل های گوناگونی به خود گرفته است. از ماده علم که «علم یعلم و اعلم» که ماضی و مضارع و اسم فاعل و مفعول و اسم زمان و مکان. و اما مشتق اصولی این بحث اصلی ماست، منظور از مشتق در اصطلاح اصول عبارت است از لفظی که مرکب است از ذات و مبدأ. ذات یعنی یک شیء از جواهر انسان باشد یا آلات و ابزار. و منظور از مبدأ وصف یا صفتی باشد عارض بر آن ذات. در اصول به طور مشخص تعریف خاصی اعلام نمی کنند در ضمن بیان محقق خراسانی به اختصار در ضمن بیان سیدنا الاستاد با یک مقدار تفصیل آمده است که مشتق عبارت است از لفظی که متصف به صفتی باشد که آن صفت جاری باشد نه ثابت. تعبیری دارند می گویند در مشتق جری الصفت علی الذات است. صفت بر ذات جاری است. این مقدار تعریفی که از اصول استفاده می شود.

 

خصوصیات مشتق

اما علی التحقیق مشتق اصولی دارای چهار خصوصیت است: 1. صفتی که در مشتق وجود دارد صفت عارضی است نه صفت ذاتی. با این قید مشتقی که وصفش ذاتی باشد از دائره خارج می شود مثل ممکن و واجب و ممتنع که امکان و امتناع و وجوب صفات ذاتی هستند. در آن گونه از مشتق بحث مشتق جا ندارد. چون جری نیست صفت ثابت است. 2. وصفی که درباره مشتق دو وضع وجود دارد و برخلاف جامد که در جامد یک وضع وجود دارد. مثلاً در لفظ عالم که می گوییم وضع هیئت هست وضع هیئت که وضع نوعی است عند التحلیل دو تا وضع هست یک وضع برای ماده یعنی علم و یک وضع برای هیئت یعنی عالم. دارای دو وضع برخلاف جامد که جامد یک وضع دارد مثل شجر و حجر و مدر. اینها ماده و هیئتش فقط یک وضع دارد. 3. مشتق قابل حمل است و جامد قابل حمل نیست با این قید مصادر خارج می شود علم یا عدل در بحث مشتقات نمی آید چون قابل حمل نیست. سوال و جواب: شما می فرمایید که «زید عدل»، جوابش این است که آن حمل طبیعی و طبق قاعده نیست حمل از باب مبالغه است. خصوصیت چهارم این است که مشتق زمان ندارد اختصاص به زمان ندارد مثل اسم فاعل که با این خصوصیت مشتقاتی که زمان دارد خارج می شود مثل فعل ماضی و مضارع که اختصاص به زمان دارد. این چهار تا خصوصیت که آمد مشتق می شود مشتق اصولی. پس از اینکه اوصاف و خصوصیات مشتق را کامل کردیم می رسیم به بیان انواع مشتق و انحاء تلبس آن.

 

انواع مشتق

اما انواع مشتق یعنی در حقیقت انواع اتصاف ذات به مبدأ این انواع برگرفته از اتصاف ذات به مبدأ است. مشتق به اعتبار اتصاف ذات به مبدأ اقسامی دارد تقسیم اول این است که این اتصاف یا اتصافی است مربوط به روح یا اتصافی است مربوط به جسم. اتصاف مربوط به روح مثل علم و تقوا و عبودیت این قسم به طور طبیعی منقسم می شود به دو قسم: اتصاف ایجابی روح و اتصاف سلبی روح، که اتصاف ایجابی عابد، متقی، زاهد. اتصاف سلبی مثل جاهل، عنود و مستبد.

 

انواع اتصاف

و اما قسم دوم که اتصاف ذات به مبدأ مربوط به جسم، در این رابطه چهار قسم اعلام شده است: 1. اتصاف به نحو صدور که «زید کاتب»، 2. اتصاف به نحو حلول «زید طویل و زید جمیل»، 3. اتصاف به نحو انتزاعی که می گوییم «زید زوج هذه المراه» که زوج انتزاع می شود. 4. اتصاف به نحو اعتباری «زید رئیس» که ریاست یک امر اعتباری است.

 

انواع تلبس

بنابراین انواع اتصاف را که گفتیم در مرحله بعدی می رسیم به انواع تلبس، اتصاف به اعتبارهای متعددی بود اقسام تلبس را محقق خراسانی به چهار قسم اعلام می کند می فرماید: اقسام تلبس عبارت است از چهار قسم: 1. تلبس بالفعل مثل کسی که کاری را انجام بدهد مثلا می گوییم معلم که کار تعلیم را انجام می دهد قاری و خطیب کار قرائت و خطابت را انجام می دهد. 2. تلبس بالشان، شانیت یعنی قابلیت. منظور از شانیت قابلیت است. مثل مفتاح و مثل منشاء و غیره. 3. تلبس بالصنعه و الحرفه، مثلا خیاط، نجار. 4. تلبس از باب ملکه مثل مجتهد.

بررسی صحت استعمال مشتق

بلا شبهه مشتق استعمال می شود به زمان های متعدد، «زید عادل» به زیدی که در گذشته عادل بوده الان عادل نیست، «زید عادل» زیدی که فی الحال عادل است و «زید عادل» زیدی که در آینده می رود به سوی عدالت. هر سه استعمال درست است. در صحت استعمال شکی نداریم. اما بحث درباره حقیقت و مجاز بودن است. استعمال لفظ مشتق در متلبس بالحال بالاتفاق حقیقت است و استعمال مشتق در متلبس بالمبدأ فی الاستقبال بالاتفاق مجاز است و استعمال مشتق به متلبس بالمبدأ فی الماضی محل بحث و نزاع است.

 

محل نزاع و بحث در مشتق

نکته دیگر محل بحث در مشتق، آن مشتقاتی که محل بحث است یک قدر متیقن دارد و یک امکان بحث دارد و یک عدم امکان. آن مقداری که قدر متیقن است اسم فاعل و اسم مفعول است که صاحب فصول همین قدر متیقن را اختیار کرده است که می فرماید: بحث مشتق اختصاص دارد به اسم فاعل و اسم مفعول. وجهی را که برای رای صاحب فصول می توانیم ارائه کنیم این است که این استعمال قدر متیقن است. اما مرحله دوم یا رای دوم این بود که گفتیم مشتق استعمال می شود در مواردی که جری صفت وجود داشته باشد که محقق خراسانی و مشهور اصولیین می فرمایند مشتق اختصاص به اسم فاعل و اسم مفعول ندارد بلکه در اسم زمان و مکان هم جاری است بلکه در بعض جوامدی که جری وجود دارد هم بحث مشتق زمینه دارد چون مشتق ما ملاک دارد جری صفت بر ذات هر کجا بود زمینه برای بحث فراهم می شود.

 

نسبت بین مشتق اصولی و ادبی

بنابراین با این تحقیقی که گفته شد و این شرحی که داده شد یک جمله را عنوان کنیم و آن این است که بین مشتق اصولی و مشتق ادبیات نسبت اعم و اخص من وجه است. ماده اجتماع اسم فاعل و مفعول و ماده افتراق از طرف مشتقات ادبیات فعل ماضی و مضارع است و ماده افتراق از سوی جوامد می شود آن وصف منتزع از ذات مثل زوج و ملک و حرّ و عبد، نسبت شد اعم و اخص من وجه. از این رو فخر المحققین و شهید ثانی در بحث ارتضاع کبیره و صغیره مشتق که جامد هست و فقط جری بر ذات وجود دارد محل بحث مشتق قرار داده است که ان شاء الله شرحش برای فردا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo