< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکاتی در مورد اصول فقه

روایت

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «تعلموا العلم فان تعلمه حسنه و مدارسته تسبیح و البحث عنه جهاد و تعلیمه لمن لا یعلمه صدقه و بذله لاهله قربه لانه معالم الحلال و الحرام». شاکریم خداوند متعال را که برای ما توفیق داد سال درسی شروع شد هرچند هنوز دوستان نیامدند ولی همین شما عزیزان که تشریف دارید شروع کنیم درس را ان شاء الله خدا توفیق بدهد که از این درس استفاده کافی داشته باشیم. درس و بحث ما اصول است ابتدای اصول فقه. این اصول فقه سلّم صعود به قله اجتهاد است. بدون اصول کسی رشد نمی کند اصول رشد علمی می دهد توان می دهد تکامل می دهد ذهن را باز می کند تا اوج بگیرد پرواز کند به فضای اجتهاد. این علم اصول است. شما اجمالاً می دانید با علوم و دراسات دنیا در تماسید، هیچ درسی و هیچ رشته ای در دنیای بشر امروز از ابتداء تا امروز بحث و درسی رشته ای ندارد که در حد اصول باشد از لحاظ کمیت و از لحاظ کیفیت. این علم اصول است. و یک نکته دیگری هم دارد که علم اصول یک جاذبه ای دارد جاذبه اش درک می شود و وصف نمی شود. فردی می آید درس اصول را چهار دوره پنج دوره درس اصول را با تمام اشتیاق گوش می دهد چه خبر است؟ زبان حالش این است که یک جاذبه دارد. یک اصولی قوی امروز اگر وارد بحث سیاست بشود می تواند خوب شمشیرزن باشد وارد بحث فرهنگی اجتماعی اقتصادی تربیتی حقوقی هر یکی از این وادی ها که وارد بشود این قدرت را دارد. مرحوم علامه امینی در بغداد با علمای مسیحی بحث داشت. بعد از که وارد بحث شد درباره تاریخ بحث کرد درباره ادیان بحث کردند دید که این علامه امینی یک متخصص علم الادیان است درباره تاریخ که فوق العاده متبحر است ادب چقدر عالی، ادب به معنای بلاغت و معانی و بیان. بحث حقوق تفسیر فقه آخر از هر رشته ای که با او بحث کردند یعنی هر گروه دید که این فرد در صدر جدول است که گروه های متعددی هستند. آخر سر گفتند شما کجا درس خواندید کدام دانشگاه؟ گفت من در دانشگاه امام صادق نجف اشرف اینجا درس خواندم. کسی که در دانشگاه امام صادق نجف اشرف درس بخواند همین است که می شود نابغه ای که در هر رشته می تواند اول باشد. بنابراین امروز که گفتیم ابتداء هست و ابتداء بحث اصول از اصول یک تعریف بسیار مختصری از دور در حد اشاره داشته باشیم. نکته بعدی من به عنوان یک تجربه هستم برای شما، شما تجربه کنید بیایید اصول را محکم دنبال کنید چیزی که می دهد این زندگی مادی که بسیار کوچک است این زندگی مادی را به نظرتان کوچک و کوچک و کوچک می کند بی ارزش می کند و بعد فراهم می کند. یعنی زندگی مادی آدم هم رو به راه می شود به وجهی. نه مرفه و ثروتمند در حدی که آبروی آدم محفوظ بماند. و این تجربه را گفتم. و بعد نکته دیگری می دهد این است که همین اصول ما رمزش را نمی دانیم ولی من از واقعیتش بحث می کنم یک سلامتی می دهد سلامت روحی و جسمی. سلامت می دهد. کسالت و فشلی و خستگی را از بین می برد. شما خوابیدید خسته و بی حال، چرا؟ درس نمی روید درس بروید درس اصول، جای غم و غصه را می گیرد ذهن آدم را به طرف خودش می کشد وبعد هم انبساط می دهد یک حالت سلامت و انبساط و شادابی. انگار یک عالم دیگر است راهی می رود که تمام مسائل دنیا را کوچک می شمارد از یک سو از سوی دیگر مسائل دنیا هم برایش حل می شود. و نکته اصلی که فکر کنم نظر مرحوم شیخ صدرا این بود استاد علامه من شیخ صدرای باکویی که استاد علامه طباطبایی هم هست استاد علامه جعفری و استاد علامه طباطبایی. هم عصر با مرحوم آقای قاضی است. ایشان یک چیزی می گفت برای ما یک نکته ای که جزء نکته های درسی می فرمود گفته می شود که درس اصول درس کفایه الاصول کجا می رساند آدم را چی می دهد برای آدم؟ به عبارت دیگر کفایه الاصول دنیا نمی دهد برای آدم، کفایه الاصول بخوانیم که چی می شود؟ جواب ایشان گفت کفایه الاصول از مقاصد و مطالب دنیا چیزی بالاتری می دهد برای آدم برتر و عالی تری می دهد اصول، هدیه اصول بالاتر از این چیزهاست شاید من پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که منظور ایشان این بوده که علم اصول قدرت علمی برای آدم می دهد یعنی در حقیقت اصول ملکه استدلال برای آدم می اموزد این از دنیا بالاتر است و از مقاصد دنیایی بالاتر و برتر است. تا به اینجا یک اشاره کوتاهی بود که ابتدای اصول ما فهمیدیم در جمله کوتاه هم بگویم اصول آن گلدسته ای که گل آن فقه است و گلدسته گل فقه اصول است. یا به عبارت دیگر اصول پایه نور است چون فقه نور است الفقه نور یا العلم نور و پایه آن فقه اصول است. لذا بحث اصول در دنیا بزرگترین حالا ان شاء الله در رتبه می گوییم که علم اصول فرا رتبه ای است در رتبه بندی نمی گنجد علوم رتبه بندی دارد رتبه دوم سوم چهارم اصول فرا رتبه ای است از رتبه ها بالاست. و این اصول چه می کند؟ برای انسان توانی می دهد که بتواند برسد به فقه اجتهادی. این جایگاه اصول است.

 

رئوس ثمانیه یا مقدمات هر علمی

یک نکته کوتاهی هم بگویم در منطق معروف که منطق ارسطو است گفته شده است که هر علمی را که می خوانیم در مقدمه آن رئوس ثمانیه بحث بشود. رئوس ثمانیه یعنی هشت تا نکته مبدئی که بشود مبادی علم، به اصطلاح فارسی چند تا سرنخ اصلی تا بافت معلونم بشود. این هشت تا نکته طبق منطق ارسطو عبارتند از: 1. موضوع علم، 2. تعریف علم، 3. غرض علم، 4. مولف و تعریف مولف، 5. تعریف کتاب درسی، 6. رتبه علم، 7. اقسام علم یعنی ساختار و فصل بندی، 8. انحاء تعلیمیه یعنی روش و شیوه تدریس و تعلیم. این هشت تا گفته شده بود. من همه هشت تا ان شاء الله مرور می کنم. این هشت تا در منطق ثبت شده. دو مبدء دیگر هم اضافه کنید که بشود ده تا، ثمانیه می شود عشره. مثال آن در فلسفه و منطق گفته بودند که در تناقض هشت وحدت شرط است دو تای دیگر هم اضافه کردیم که شد ده تا که عبارت بود از وحدت حمل که متناقضین هر دو از حمل شایع یا هر دو از حمل اولی باشد دو تا از حمل اولی و دیگری از حمل شایع تناقض نمی شود و وحدت مرتبه هر دو در یک مرتبه باشند یا در مرتبه ماهیت یا هر دو در مرتبه وجود. یکی در مرتبه ماهیت یکی در مرتبه وجود تناقض نیست. آنجا گفته بودیم هشت تا وحدت می شود ده تا. اینجا هم می گوییم رئوس ثمانیه می شود رئوس عشره.

 

اضافه دو مقدمه

دو تا راس دیگر یا دو تا مبدء دیگر را اضافه می کنیم که عبارتند از: 1. ضرورت و اهمیت علم، 2. تاریخچه و پیشینه علم این دو تا را هم که اضافه کنیم می شود ده تا که تا برسیم به جایی که ان شاء الله وارد بحث بشویم. به ترتیب اول ضرورت را بگوییم و بعد تاریخچه.

 

اقسام ضرورت

علم اصول یک ضرورت دارد ضرورت فرق می کند. ضرورت در اصطلاح فقه است ضرورت در اصطلاح فلسفه است و ضرورت در اصطلاح عامیانه است. ضرورت در فلسفه معنایش حتمیت در هستی و وجود است. تا می گوییم ضرورت یعنی وجود و هستی ضروری است و قطعی است. این ضرورت در فلسفه. ضرورت در فقه عبارت است از حکم الزامی که ضرورت در فقه غیر از ضرورت فقهی است که آن مطلب جدایی است. در همین ضمن ضرورت فقه کامل کنید ضرورت خود فقه است و ضرورت فقهی است. ضرورت فقه حکم الزامی است و ضرورت فقهی یک حکم متسالم علیه است. و بعد معنای سوم ضرورت ضرورت عمومی یا عقلائی، در دید عموم یا عقلاء ضرورت است. ضرورت در دید عقلاء این است که رفع نیاز و احتیاجات اولیه را دفع و رفع بکند. ما یحتاج اولی را که چیزی رفع بکند آن چیز می شود ضرورت. یک نکته که همین ضرورتی که الان بحث می کنیم این جوری در کجای علوم بحث می شود؟ این در اصول است که بحث می شود. اصول در بحث ها یک حال دیگری دارد. می گوییم اصول یک ضرورت است. پس از که این اقسام ضرورت را گفتیم به طور طبیعی ما به ضرورت فقهی می نگریم. که اصول یک ضرورت دارد و آن ضرورتش ضرورت فقه است یعنی الزامی است یعنی واجب است. چرا واجب است؟ اجتهاد که آخرین بحث های پارسال ما بود اجتهاد وجوب دارد وجوب کفائی. و مقدمه واجب هم واجب است مقدمه رسیدن به اجتهاد بلا شبهه اصول است. کسی بدون اصول به اجتهاد نمی رسد. و مقدمه واجب بلا شبهه واجب است شما بگویید که ما در مقدمه واجب بحث می کنیم که مفصل که در وجوب عقلی مقدمه واجب شبهه ای نیست. بحث درباره وجوب شرعی مقدمه واجب است ولی مقدمه واجب عقلاً بالضروره واجب است هیچ عقلی یعنی هیچ عاقلی تردید ندارد که مقدمه واجب واجب است. پس وجوب عقلی مقدمه واجب جای بحث نیست. بحث مفصلی که درباره وجوب مقدمه داریم مربوط می شود به وجوب شرعی مقدمه واجب. بنابراین ضرورت بحث اصول برای ما مشخص شد که اصول فقه درس خواندن اصول فقه یک ضرورت است چون واجب است چرا واجب است؟ چون مقدمه واجب است ذی المقدمه چیست؟ وجوب اجتهاد به جوب کفائی. پس ضرورت را به نحو روشن به دست آوردیم که اصول فقه یک درسی است واجب ضروری که کسی که بیاید این درس را بخواند واجب را اداء می کند.

 

نکته اخلاقی

نکته اخلاقی هم یادمان نرود و آن این است که یک روحانی یک طلبه اگر هر عملی را، می دانید عمل عبادی چیه؟ عمل عبادی را اگر آدم عبادی انجام بدهد هم به نتیجه می رسد توفیق می آورد و جاذبه می آورد آنکه به عبادت جذب می شود عبادت را قربه الی الله می خواند تا به که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد. جذب می شود چون برای خدا که بود جذب می کند. دل می رود به طرف عبادت. یک روز خدای نخواسته نماز صبح تان قضاء بشود آرامش تان بهم می خورد جذب می شود اگر قصد قربت بود. همین نکته را اینجا بیاورید درس اصول را که قربه الی الله قصد کنید اولا فهمیدیم که ضرورت بود ضرورتش هم ضرورت فقه یعنی واجب بعد از که واجب بود قربه الی الله قصد کنید بدانید آن لحظه ای که وارد مدرس تدریس می شوید برای تعلم و تعلیم فقه و اصول به قصد قربت آن لحظات عبادت به دفترچه اعمال شما ثبت می شود. نشسته اید این یک ساعت یک عبادت قربه الی الله تعالی. چه بهتر از این که آدم هم کارش را انجام بدهد و کار بشود خود عبادت عین عبادت. یک سوال دیگر هم جواب بدهم در جهت ضرورت درس اصول فقه و بعد ان شاء الله تاریخچه اش را بگوییم از زمان شیخ مفید تا زمان سیدنا الاستاد. اما آن نکته ای را بگویم این است که گفته می شود از بعد خدماتی و دینی شما بروید تبلیغ کنید خیلی بهتر است که اینجا درس بخوانید دهات شهرستانها مردم مسئله اش را بلد نیستند بروید مردم را بیدار کنید برای معرفت و برای آگاهی که مردم گمراه نشوند هدایت بشوند و مردم ان شاء الله در مسیر تقوا و طهارت سوق داده بشوند این کارها را بکند اینجا درس می خوانید که چی. اولا این اشکال یک اشکالی است برخواسته از وساوس شیطانی، شیطان از این کارها دارد. که مرحوم ساکی شیطان آمد درس می خواند طلبه بود باسواد بود خدای رحمتش کند، آمد گفت که درآمد که نیست ماشین که نداریم رفت در یک کار اداری مشغول شد تمام به رحمت حق واصل شد. من تا الان جگرم می سوزم چون می فهمید درس را آمده بود درس را یک مرتبه روزگار گفت که نمی شود. به خانه گفت مدیه هستیم که چند سال خانه می دهد از آنجا ممکن است بیرون کند و ماشین که نداریم و درآمد هم کافی نیست غصه اش را خورد رفت امتحان دارد برای اداره ای سوادش خوب و رفت و از دست هم پرید. یک طلبه فاضل که از دستم برود برای من یک حادثه است. چون می دانم من برای شما گفتم نه معجزه دارم و نه کرامت دارم ولی تجربه هستم عمری را که گذراندم با مراجع و مجتهدین سپری کردم. در هر صورت گفته می شود خدمت کن ثواب دارد تبلیغ کن پول هم دارد حقوق هم می دهد. جواب: خدمت دین مراحل دارد چند مرحله ای است: مرحله اول دوم و سوم و چهارم مرحله بندی است. مرحله بندی که شده است که خوب دقت کنیم بسیار به وضوح می فهمیم که خدمات دینی که دین مردم را حفظ کنیم یا دین خدا را حفظ کنیم که مردم می خواهند متدین باشند مرحله اولش را توجه کنیم مرحله اول حفظ فقه خود فقه اهل بیت را که محکم بررسی کنیم فرابگیریم در حد اجتهاد استنباط کنیم چی کار کردیم؟ این بنیاد این اساس پایه اصلی معموره دین را حفظ کردیم اگر یک وقت همه بروند این پایه شل و سست بشود دین از اساس متلاشی می شود مثل ابنای عامه که پایه دیگر ندارند. بنابراین این پایه اول است این مهم تر از آن مرحله های بعدی است این اصلا این پایه را حفظ کنید پایه های دیگر یا مراحل دیگر روی این استوار ست به عبارت دیگر اگر مرجعیت نباشد مبلغ نیست مردم به طرف دین و مذهب نخواهند آمد. این در اصول و فقه تان آن مرحله اول بهترین خدمت این خدمت است اساسی ترین و بنیادی ترین. بنابراین ما که اینجا نشسیم وساوس نگوید ما را که شما دنیا ندارید و اینجا شما خدمتی نمی کنید. اصلی ترین خدمت ما فراگیری علم اصول و فقه است که بنیاد را محکم و استوار نگه دارید تا این بنیاد صدمه نبیند موارد دیگر فروع هستند اگر یک آسیب هایی هم ببیند در کل صدمه اصلی نخواهد دید. لذا اینجا به عبارت دیگر سنگر اصلی را حفظ کردن است. این است که گفتیم درس فقه و اصول که آن روایت را خواندم برای شما آن روایت معنایش این بود که رسول اعظم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «تعلّموا العلم فانه تعلمه حسنه و مدارسته تسبیح و البحث عنه جهاد و تعلیمه لمن لا یعلمه صدقه و بذله لاهله قربه» تمام این حرفهایی که گفتیم از همین حدیث استفاده می شود. و آخرش هم می گوید که چه علمی است «لانه معالم الحلال و الحرام» که این اصول و فقه است. معالم حرام و حلال است. این علم این ارزش را دارد حسنه و صدقه و قربت و جهاد است همه اش در این علم است. خدایا برای همه ما توفیق علم و تعلم اصول و فقه عنایت فرما.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo