< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرائط صحت تقلید

درباره شرائط صحت تقلید بحث می کردیم. گفتیم شرط اول حیات مجتهد است، شرط دوم عدالت و شرط سوم اعلمیت، این سه تا شرط اصلی بود که درباره حیات سه قول گفته شده بود، قول اول عدم صحت تقلید مجتهد میت اطلاقاً که ابتداءً‌ یا استمراراً و اعلم باشد یا نباشد. قول دوم عدم جواز اطلاقاً چه اعلم باشد چه نباشد. قول سوم تفصیل بود، عدم جواز ابتداءً و جواز استمراراً.

 

قسم سوم از اقسام از تقلید مجتهد میت نیست

نکته ای که به عنوان نکته تحقیقی گفته شد این است که قول سوم از اقسام تقلید مجتهد میت نیست، بلکه از ملحقات و بحث های مربوط است. در حقیقت که می گوییم جایز است استمرار یا در ادامه از مجتهد میت تقلید کرد این در حقیقت بحث از تقلید مجتهد میت نیست بلکه بحث از بقاء تقلید است. که کسی که تقلید کرده از مجتهدی و مجتهد به رحمت خدا واصل شده است آیا آن تقلیدش با فوت مجتهد تمام می شود یا استمرار دارد؟. این بحث از تقلید مجتهد میت نیست بلکه بحث از بقاء تقلید است.

 

سوال:‌

پاسخ: تقلیدی که کرده است از یک مجتهد حی تقلید کرده، الان این مجتهد حی فوت شده آیا اینکه شما می گویید موید این مطلب است که بنده می گویم. آیا الان این تقلیدش باقی است حکم این تقلید را باید از یک مجتهد حی سوال کند، پس اینجا بحث از خود تقلید است که تقلید خود این فرد باقی است یا به فوت مجتهد به پایان می رسد. دیگر تقلید از مجتهد میت محل بحث نیست. تقلید از مجتهد حی صورت گرفته ولی در مرحله بقاء بعد از فوت هم باقی است یا باقی نیست. گفتیم این قسمت سوم نمی شود این موضوع بحث بقاء تقلید است. می گوییم که بقاء تقلید استصحاباً و کتاباً و حتی اجماعاً یا نفی خلاف درست است منتها به شرط اینکه تقلید محقق باشد، عمل شده باشد به فتوا یا فتوا را به ذهن اجمالا داشته باشد. این سه تا نکته اصلی بود. سه تا نکته فرعی بود که برای یک مجتهدی که اهلیت فتوا و صحت تقلید نسبت به آن محقق بشود این سه شرط که مضافا بر خود اجتهاد، حیات و اعلمیت و عدالت. سه شرط دیگر عبارت بود از ذوق سلیم که می گفتیم به آن شمّ الفقاهه، مجتهد است علم زیادی دارد درس اش را می رویم نمی فهمیم که اصول درس می گوید یا فقه درس می گوید. یک مجتهد خیلی محققی بود در نجف ولی درباره اش گفته می شد که کسی که درس اش می رود نمی فهمد که اصول می گوید یا فقه می گوید. ذوق سلیم درباره امور اشتباهی و ذوق سلیم درباره استنباط و ذوق سلیم درباره صدور حکم و فتوا. و دومی هم اخلاق اجتماعی بود. تندخو و خشن که گفتم یکی از مراجع بود از عراقی ها اعلمیتش را تقریبا اعتماد داشتند گفتند این نمی شود، «لها طبیعیه ناریه» آتشی است تا یک حرف را مطرح بکنید داغ می کند. مرجع این جوری جا نمی افتد. این هم جزء شمّ الشروط است.

 

شرط سوم ولایت اهل بیت

شرط سوم ولایت اهل بیت و ارتباط با امام عصر است. طلبه و مرجع تا ارتباطش را با آقا برقرار نکند امکان توفیق نخواهد داشت. شب ولادت آقا امام عصر هست براساس وظیفه ای که داریم یادی از فضیلت امروز بکنیم و درباره عظمت آقا که ما نمی توانیم حرفی یا صحبتی داشته باشیم آنکه خاتم الاوصیاء وصلی می طلبد که درباره ایشان باید نصوص و ائمه باید برایش صحبت کنند.

 

تفسیر آیه و العصر

من یک آیه قرآن را خواندم این را طبق یک تفسیرهایی یک اشارتی بکنم آیه «وَالْعَصْرِ» آیه «وَالْعَصْرِ» قسم به زمان، که قسم به زمان معنا نداشته باشد. معنایش را ما نمی فهمیم، طبق تفسیر که خود من از شخصا از بحث تفسیری امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه استفاده کردم یادم است ایشان فرمودند که «وَالْعَصْرِ» یعنی رجاءً‌ با یک تفسیر «وَالْعَصْرِ» قسم به عصاره عالم هستی. «وَالْعَصْرِ» یعنی به وجود مقدس امام عصر، عصاره عالم هستی. که صاحب العصر عصاره تمام هستی که «وَالْعَصْرِ» بیان کرده خدای مهدی. در تتمه اش قسم به عصاره عالم هستی که «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» ذات و طبیعت انسان اقتضائات حیوانی است، به خسارت است. آن اقتضائات اولیه که ارتباط با عالم مادی دارد به طرف زیان و خسران می رود. این طبیعت اولی است. اما «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[1] مگر کسانی که ایمان آورده اند ایمان کامل، ایمان به خدا، ایمان به پیامبر، ایمان به ائمه، ایمان به بقیه الله الاعظم. می دانیم وجود حضرت مهدی یا نظرپردازی درباره مصلح جهانی امروز از صدر غیبت تا الان بین همه پیروان ادیان یک امر مسلمی است و اختلافی نیست. اگر سوال کنید و بگویید چه مطلبی است که بین پیروان ادیان بالاتفاق اعلام می شود و بعد اضافه کنید که چه مطلب و چه حقیقتی است که بین پیروان ادیان و دانشمندان سطح بالا بالاتفاق اعلام می شود فقط آن مطلب عبارت است از خبر دادن یا اذعان داشتن به وجود مصلح جهانی. ولایت ما را بدانید. چیزی که در تاریخ بشر از لحاظ توافق آراء در درجه یک قرار دارد شیعه و سنی که مثل هم است صد و نود تا کتاب سنی ها و دویست تا کتاب شیعه ها تقریبا درباره امام مهدی و عین تعابیر که تعابیر ابناء سنت مثل تعابیر شیعه است. «یملاء الارض قسطا و عدلا» تاریخ ابن عساکر که عین عبارتی که ما می گوییم «یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا» و بعد هم آنها هم می گوید که مهدی از نسل فاطمه اطهر است. که من از این جمله چقدر لذت می برم در خطبه شریفه اش حضرت صدیقه می فرماید: «و المهدی منا» عجب بیانی است چقدر زیباست. در آن شرائطی که خطبه می خواند که خطبه مولی علی شقشقیه است و خطبه حضرت زهراء شعشعانیه است «و المهدی منا» شیعه و سنی متحدند که حضرت مهدی می آید و از نسل فاطمه اطهر. و تمام ادیان به همین وجود مقدس معتقدند. سال های قبل بود همین نیمه شعبان اینجا این اشاره ای است از جامعه المصطفی به اش می گویند کوتاه مدت. می آورند مسلمان و مسیحی و بودایی هر چی می آورند یک مدتی تعلیم می دهند،‌ پارسال بود ظاهرا همین نیمه شعبان شیرینی و شکلات توزیع می کردند نوشته بود یک قسمتی که پخش می کرد به مناسبت میلاد حضرت مهدی از طرف بودایی ها. طبق اعتقاد خودشان شکلات و شیرینی پخش می کردند که حضرت مهدی میلادش جشن دارد. پس در یک جمله به ذهن ما بسپاریم که در بین کل ادیان آن مطلبی که مورد تسالم است و متسالم علیه عند اتباع ادیان الهی اعتقاد به وجود حضرت مهدی است. این نکته را هم بگویم که بین ما و سایر ادیان این است که آنها فقط به عنوان یک مصلحت جهانی ویک خصوصیاتی می گوید که به حضرت تطبیق می کند به دور. اما طائفه سنی اتباع خلفاء تصریح دارند به آن اوصافی که ما معتقدیم. ما شکر خدا هم با ابناء عامه و هم با پیروان ادیان دیگر درباره اعتقاد به حضرت صاحب الامر یک فرق داریم و آن این است که ما دقیق آقا امام عصر را شناخته ایم، و آنها اعتقاد دارند به یک مصلح جهانی مجهول. ما به طور مشخص شناخته ایم لذا ما که شناخته ایم اهل ارتباطیم، شناختن تنها نیست. ارتباط داریم رابطه برقرار می کنیم و می توانیم عرض سلامی داشته باشیم و معتقدیم عرض سلامی داشته باشیم و معتقدیم سوال می کنیم و جواب می گیریم. و معتقدیم آقا جواب می دهد، و دستش بالا سر ماست کمک می کند، حال می کنیم با آقایمان هستیم، ارباب داریم و بی کس و کار نیستیم. شما می دانید در بین عوام و مومنین و طلاب که خوب اما در بین فقهاء بعد از انبیاء و ائمه و اولیاء سلسله جلیله فقهاء در بین همه ادیان دیگر و مذاهب دیگر فقهای آل البیت خیلی مهذب و محقق و محتاط هستند. اگر نستجیر بالله مسئله تشرف نبود یا شبهه یا خیالات بود موضع می گرفتند. نه تنها که موضع نمی گیرند که در این سلسله جلیله نه یکی دو بار بارها فقهاء به طور دقیق شرفیاب شده اند. یک شرفیانبی که بالاخره چرا برای همه نیست؟ اولا می گویم برای همه هست منتها هر چه هست از قامت ناساز بد اندام ماست ورنه تشریف تو در بالای کس کوتاه نیست. این اولاً و ثانیاً از آن طرف یک بصیرت و قابلیتی می طلبد. شما فقیه بشوید یک فقیه ورعی، مهذبی، جامع الشرائطی ببینید که آقا چطوری کمک می کند. قطعاً فقهاء واصلند خیلی هایشان و در تاریخ و همین الان یادمان نرود ما الان وظیفه داریم این زندگی مان را مرهون لطف خدا بدانیم. لطف خدا وجود مقدس حضرت مهدی است. که شیخ انصاری می فرماید‌ «وجوده لطف و غیتبه لطف آخر» که ما به این عقیده هستیم «بوجوده ثبتت الارض و السماء و بیمنه رزق الوری» این عقیده جزء هم عقائد قطعی و عینی برای ماست. و الان ما با همین وضعیت طلبگی مان یک لحظه احساس نکنیم که بی کس و کاریم، بی سرپرستیم، آقایی داریم بسیار مهربان خیلی با محبت و لطف. من این قصه ای که یک مکاشفه ای را از مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی گفته ام. مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی تاجرزاده بود در اصفهان. گفت من طلبه می شوم، بابایش گفت که چه خبر است طلبه می شوی؟ این حجره، این امکانات این ازدواج، می روی طلبه می شوی، با من باشی. طلبه می شوید گفتم شما با این اوضاع طلبگی که نان را شب را ندارد می روید طلبه می شوید که چی، بیایید اینجا حجره برایت می گیریم، امکانات، ‌ازدواج، باغ بستان همه چیز. رفت مدرسه. مدرسه که رفت زمان قدیم از شهرستان ها از کشورهای خارجی در اصفهان طلبه نبود، از اطراف و دهات می آمدند شب جمعه طلبه ها می رفتند خانه های خودشان و مدرسه خارج می شد. پدر سید ابوالحسن اصفهانی گفت شبه جمعه بشود من به حساب این پسر برسم که قبول نمی کند. شب جمعه شد رفت دید که مدرسه خالی است و هیچ کسی نیست. یک نفر تنها نشسته رفت نشست پدرش گفت پسر الان می دانی چه وضعیت زندگی داری؟ این مدرسه یک فضای هیولایی وحشتناک تک و تنها و چیزی هم برای خوردنت هم ندارید برگرد آن همه امکانات برویم خانه. همین طور که داشت فرزندش را نصیحت می کرد یک مرتبه در زده شد در که زده شد آسید ابوالحسن اصفهانی آمد پشت در،‌دید یک آقا آمده و یک پولی داد گفت این پول را بگیرد از پدرت پذیرایی کن چیزی برایش بخر آن موقع حالا که کلوچه ای اگر بود بخر پذیرایی کن و بعد بگو ما صاحب داریم. آمد و پول گرفت و چیزی هم خرید و برای پدرش آورد بعد از اینکه چیزی را خرید و پذیرایی کرد پدرش پرسید که کی بود؟ گفت نشناختم گفت پول را به من داد که از پدرت پذیرایی کن و به پدرت بگو که ما صاحب داریم. پدر سید ابوالحسن فهمید دیگر، دوید تا دم در که آقا را ببیند و زیارت کند دید که آقا تشریف ندارد. عزیزان شب ولادت آقا امام مهدی ما بدانیم همیشه که ما صاحب داریم. ما سرپرست و آقا داریم یک طلبه در بحث، در فقه،‌در اصول، در اجتهاد نمی رسد مگر اینکه ارتباط مستقیم و محکم با ارباب عالم هستی آقا بقیه الله الاعظم برقرار کند. نگویید که ما نمی توانیم ارتباط برقرار کنیم برای اینکه به خود نمی نگریم به کرم مولی بنگریم. او کرم دارد. کسی رفت در خانه کسی گفت تو به این وضعیت که نمی توانی از آنجا فیضی بگیری، در خانه آقا، گفت نه اگر کریم من را رد کند با کرمش تطبیق نمی کند نه من هیچ گاه به اهلیت خودمان نگاه نکنیم به کرم مولی نگاه کنیم. کریم درب به روی بینوا نمی بندد گوشای در به روی بی نوای در به در یا اباصالح المهدی ادرکنی. در تعقیب نمازتان این سه جمله یادتان نرود، در زیارت تان بعد از نمازهای واجب که سه نوبتی می خوانیم این سه جمله سلام به خود آقا که من متنش را در کتاب غیبت شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه و در جاهای پراکنده دیده ام این سه تا جمله را در زیارت نامه تان را بگویید «السلام علیک فی بقیه الله فی ارضه السلام علیک یا رحمه الله السلام علیک یا مولای یا اباصالح المهدی و رحمه الله و برکاته.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo