< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق و بحث تکمیلی درباره دلالت آیه سوال بر وجوب تقلید

رسیدیم به اینجا که گفته شد سیدنا الاستاد در یک تقریر می فرمایند که این آیه دلالتش تمام و کامل است،‌ در تقریر دیگر دیده می شود که دلالت این آیه کامل نیست. بین دو تقریر تحافت است. تقریر اول در مصباح الاصول فرمود که آیه سوال دلالتش بر جواز تقلید است و مورد مخصص نیست.[1] و در کتاب تنقیح آمده است که الصحیح که این آیه دلالتش بر شرعیت تقلید کامل نیست. برای اینکه تقلید یعنی فراگرفتن و قبول کردن حکم از مجتهد به نحو تعبدی،‌ یک قبول تعبدی است ولیکن در این آیه قرینه داریم که قبول تعبّدی اینجا مراد نیست بلکه باید سوال کند از مسئله تا مطلب از روی معرفت و از روی علم به دست بیاید.[2] قرینه ای که در این آیه وجود دارد این است که آیه شماره چهل و سه سوره نحل که همین آیه را داشت ببینیم در صدر آیه آمده است «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» که این «أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ» خطاب به پیامبر است قبل از تو ای پیامبر افرادی را فرستادم که وحی کردم به سوی آنها که پیامبر بودند و تو پیامبر خاتم هستی این نبوت یک حقیقت و یک اصل و یک واقعیت است. «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ»‌ آیه که می دانید خطاب ها و بیان هایش همین طور متقطع است رمزی دارد یعنی ساختار قرآن با ساختار نوشته های دیگر فرق دارد. «فاسئلوا» خطاب به مردم رفت مردم سوال کنید از اهل ذکر و اهل علم و اهل معرفت اگر شما نمی دانید نبوت را. این مربوط می شود به مسئله نبوت و دلالت بر مطلوب ندارد. آیه دیگر هم سوره انبیاء آیه هفتم در این آیه هم یک کلمه «من» کم شده است در این آیه، «وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ» آیه قبلی بود «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» دلالت بر مطلوب ندارد. این دو تقریر که تعارض دارد یک بحث جدیدی است. ما تعارض روایات را بحث می کنیم و تعارض بین دو فتوا را می دانیم و اما تعارض بین دو تقریر چه می شود؟

سوال:

پاسخ: آنچه ظاهر این ایه است این است که خبر می دهد از ارسال رسل قبل از پیامبر که وحی هم برای آنها شده است و کسی اگر این سلسله نبوت را اعتقاد ندارد باید سوال کند تا به این معرفت و اعتقاد برسد.

 

تعارض بین دو تقریر

این تعارضی که بین دو تقریر به وجود آمد در تعارض روایات که می دانستیم معالجاتی داشت در دو فتوا اگر تعارض داشته باشد گفته می شود که آن فتوای اخیر اعتبار دارد و اما اگر دو تقریر اختلاف داشته باشد دو فتوا نیست دو تقریر نیست یعنی از یک استاد دو نوع تقریر آمده، تقریر ایجابی و تقریر سلبی در مثال موجود. گفته شد که اگر دو مقرر یک تفاوتی بسیار روشنی از لحاظ مکانت و جایگاه علمی داشت می گفتیم که فهم محققین این است که برای آن فردی که از لحاظ رتبه علمی در مقام بالاتری هست ترجیح وجود دارد و تقریر او مقرر است. شاید آن کسی که در مرتبه ضعیف تری هست مطلب را خوب نگرفته باشد اما دیروز اشاره شد که این دو مقرر را که ما از نزدیک می شناختیم فرق در رتبه علمی شان نمی توانیم اعلام بکنیم هر دو شخصیت قدر علمی بودند. نکته دیگری که می شود که در این رابطه به عنوان ترجیح در نظر گرفت این است که یک فرد محققی که به این گونه تعارض بربخورد اگر با خود استاد بحث آشنا باشد و ذوق استاد بحث را اطلاع داشته باشد از باب مذاق استاد می تواند امتیازی برای یکی از این دو تقریرین اعلام کند. با عنایات پروردگار ما با ذوق و مذاق سیدنا الاستاد در حد ظرفیت محدود خودم آشنایی داشته باشم چون ذوق ایشان را آشنا هستم طبق مذاق سیدنا الاستاد مورد مخصص نمی شود. و آن جملات از آیه که «و ما ارسلنا» در صدر آیه آمده است مطلبی است و «فاسئلوا اهل الذکر» که صیاغت و ساختار تغییر یافت گویا یک قاعده کلی بیان شده باشد بنابراین با این ساختار مذاق ایشان آیه را منحصر به این مورد تلقی نمی کند مذاق ایشان این است که چنین خصوصیتی اختصاص ایجاد نمی کند. بنابراین این یک امتیاز در جهت دلالت این آیه به دست آوردیم. مضافا بر اینکه یک نکته دیگری هم داریم و آن این است که در گذشته هم موردی برخوردیم که دیدیم با مبانی و شان سیدنا الاستاد مطابقت ندارد و ساختار بیان طوری بود که می شد بگوییم بیان خود مقرر است. اینجا هم مطلب را از نظر استدلال کامل کرد. استدلال که کامل شد فرمود: «فاسئلوا اهل الذکر» یک کبری است و به مصادیق مختلف تطبیق می کند بعد آخر و صحیح می نماید که رای خود مقرر باشد چون مقرر مرحوم آیت الله شیخ میرزا علی غروی تبریزی که از مراجع اخیر بود خود صاحب نظر بود با قرینه ای که در مصباح و قرینه ای که در خود متن دیده می شود این مطلب برجسته می شود که این رای خود ایشان باشد که یک مرتبه با همه استدلالات محکم یک نظری بر خلاف اعلام می شود. این امتیاز را تا اینجا گرفتیم تحلیلی بود

 

اما جمع تحقیقی

اما جمع تحقیقی: در این رابطه بین تقریرین جمع می شود تحلیلی باشد و می شود حقیقی باشد. تحلیلی تا اینجا بود که گفتیم که ذوق شناسی و دقت در بیان بود اما یک جمع تحقیقی هم برای شما ارائه کنیم، در اختلاف دو تقریر اگر دیدیم دو تقریر اختلاف داشت مراجعه کنیم ببینیم که خود استاد این دو تا تقریر یک متنی خودش مستقیماً به قلم خودش دارد یا ندارد، اگر یک متنی به قلم خودش نداشته باشد طبیعتاً آن معتبر است و او متبع است که تقریر در برابر قلم خود استاد اجتهاد در برابر نص است.

 

بیانی از امیرالمومنین درباره قرآن

خوشبختانه درباره آیه مراجعه کردیم قلم خود سیدنا الاستاد کتاب البیان فی تفسیر القرآن یک بیانی را از امیرالمومنین علی علیه السلام از نهج البلاغه خطبه صد و نود و هشت نقل می کند که این را ما طلبه ها که می خواهیم با قرآن و حقیقت قرآن آشنا بشویم این متن را داشته باشیم واقعاً قرآن ناطق و صامت داریم ببینیم امیرالمومنین درباره قرآن چه بیانی دارد که یک تکه اش به درد بحث ما می خورد. آن قسمتی را که اینجا سید آورده است از این قرار است: امیرالمومنین «فی صفه القرآن ثم انزل علیه الکتاب نوراً لا تطفئ مصابیحه و سراجا لا یخضو توقده و بحرا لا یدرک قعرا و منهاجا لا یضل نهجه و شعاعا لا یعلم ضوئه و فرقانا لا یخمد برهانه و تبیانا لا تهزم ارکانه» بعد در ترجمه این متن خود سیدنا الاستاد یکی از جمله ها را ترجمه می کند می فرماید: «لا یخضو توقده یرید بقوله هذا و بکثیر من جمل هذه الخطبه ان القرآن تنتهی معانیه و انه غض جدید الی یوم القیامه فقد تنزل الآیه فی مورد او فی شخص او فی قوم ولکنها لا تختص بذلک المورد او ذلک الشخص او اولئک القوم فهی عامه المعنی»[3] روایتی از آقا امام هادی علیه السلام در این رابطه تفسیر عیاشی درباره آیه «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» فرمود: «ان القرآن حی لا یموت و الآیه حیه لا تموت فلو کانت الآیه اذا نزلت فی الاقوام و ماتوا مات القرآن نستجیر بالله و لکن هی جاریه فی الباقین کما جرت فی الماضین» و همین طور در تفسیر فرات کوفی آمده است «لو ان الایه اذا نزلت فی قوم ثم مات اولئک ماتت الآیه لما بقی من القرآن شئ ولکن القرآن یجری اوله علی آخره مادامت السموات و الارض و لکل قوم آیه یتلوها هم من خیر او شر» از این بیان خود سید فهمیدیم که مستند به کلام مولی امیرالمومنین و مستند به تفسیر عیاشی و تفسیر فرات که از تفاسیر معتبر قدیمی است اعلام کردند که هیچ آیه ای، آیه سوال یا غیر آیه سوال اختصاص به مورد ندارد تا بلندی ابدیت نورانیت خودش را دارد. بنابراین از این متن با این توضیحی که داده شد به این نتیجه رسیدیم که رای و نظر ایشان در ختام کار این شد که آیه سوال دلالت بر شرعیت تقلید دارد.

 

اما تحقیق

تحقیق این است که همان طور که سیدنا الاستاد فرمودند و ادباء هم مثل ازهری و زجاج و رمانی اظهار داشته اند این آیه از نظر ترکیب دلالتش بر مطلوب کامل است و یک قاعده کلی است، بیان سیدنا الاستاد از این جهت یعنی از جهت بافت و ترکیب آیه درست است اما از جهت تفسیر و ان هم تفسیر به وسیله نصوص می بینیم که قطعاً این آیه براساس نصوص مستفیضه معنایش اختصاص دارد به سوال از ائمه. اشکال: آیه اطلاق دارد، جواب: گفتیم که از نظر ترکیب اطلاق دارد اما نصوص مستفیضه آمده است مصداق آیه را تعیین کرده است بعد از تعیین آن هم در حد استفاضه جایی برای اینکه بگوییم معنای دیگری دارد باقی نمی ماند. که در تفسیر قمی روایت از زراره از امام باقر است و متنش هم فقط همین مقدار «نحن و الله» این اولا و ثانیا بگویم که در آن فرمایش دیروز حق به جانب ایشان بود اشتباه مربوط به من بود،‌ من از خود وسائل آوردم باب هفتم روایت شماره سوم و بعد روایت چهارم از امام باقر بود و بعد هم روایت ششم از امام صادق است و روایت هشتم از امام رضا هست چهار تا روایت اینجا و همین طور روایت شماره نهم باز هم از امام رضا پنج تا روایت اینجا شد. یک روایت را تفسیر قمی آورد و یک روایت هم شیخ طوسی، هفت روایت در حد یک استفاضه قریب به تواتر است. بنابراین روایات که در این حد و این استحکام معنای آیه را بیان بکند بلا شبهه منظور از «اهل الذکر» در آیه همان طور که شیخ طوسی نظرشان تلقی می شود منظور از اهل ذکر اهل پیامبر است. مضافا بر اینکه آن قول دوم که گفته شد اهل ذکر اهل قرآن است اهل قرآن هم به معنای کلمه تطبیق می کند به ائمه معصومین. کسی که واقعاً اهل قرآن هست اهل بیت اند و قرآن ناطق است. بنابراین دلالت این آیه با این تفاصیل برای ما روشن شد که «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ» که این تا ابد خاموش نمی شود همیشه ائمه است و تا ابد، الان هم امام هست آن موقع در زمان حضور ظاهری هم بوده است الان هم حاضر است غائب نگشته ای که شود طالب حضور، غیبت نکرده ای که هویدا کنم تو را. آنچه هست از قامت ناساز بد اندام ماست، ورنه تشریف تو در بالای کس نیست. الان می تواند آنهایی که اهلیت دارند بگویم قطعا می توانند از خود آقا استفاده کنند بنابراین تا ابد «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ» مربوط است به ائمه اطهار صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین. قسمت بعدی بحث استدلال به روایات در جهت اثبات شرعیت تقلید، فردا ان شاء‌الله.


[1] مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج3، ص539.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo