< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق درباره دلالت آیه سوال بر وجوب تقلید یا جواز آن

گفته شد که این آیه از جمله آیاتی است که برای شرعیت تقلید به این آیه استناد شده است و استناد به این آیه یک امر مشهور است.

 

تفسیر آیه

اما در بحث تحقیقی مناسب است ابتداءً اشاره شود به تفسیر این آیه ببینیم این آیه در وادی تفسیر چه معنا و مفهومی را به ما اعلام می کند. «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» و سوره نحل آیه چهل و سه هم همین آیه را دارد، که فرقی هم بود در یک کلمه است که در سوره انبیاء کلمه «من» در ابتدای جمله نیامده. در این تفسیر معتبر به سند معتبر آمده است از امام صادق علیه السلام: «نحن و الله اهل الذکر» این تفسیر روایی با این اعتبار اعلام می دارد که منظور از اهل ذکر پیامبر و ائمه معصومین علیهم الصلاه و السلام هستند. و همین طور تفسیر تبیان در تفسیر همین آیه شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه در تفسیر این آیه اقوال را نقل می کنند، که به طور خلاصه و یک مقدار اختصار سه قول درباره تفسیر این آیه وجود دارد: 1. روایتی از ابن عباس و مجاهد که گفته اند در روایتی منظور از اهل ذکر اهل کتاب است. یعنی سوال کنید از اهل ذکر یعنی از علمای اهل کتاب. طبق این تفسیر آیه ربط به تقلید ندارند، می شود مربوط به سوال از علمای نصارا و یهود. قول دوم می فرماید: از ابن زید که یکی از ارباب تفسیر و ادب به حساب می آید، گفته شده است که منظور از اهل ذکر اهل قرآن است. برای اینکه در خود قرآن این کتاب کریم به عنوان ذکر آمده است. «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ»، یعنی از اهل قرآن سوال کنید که مطلب از چه قرار است. قول سوم از ادباء و لغویین که در راس آنها نام می برد شیخ طوسی از این ادباء رمانی و زجاج و ازهری گفته اند که منظور از اهل ذکر اهل علم است. دلیل این است که می گویند ذکر ضد سهو است، و ذکر انعقاد پیدا می کند از علم. جانمایه ذکر علم است. بنابراین با این توضیح درست می شود که بگوییم «فاسئلوا اهل العلم» و بعد می فرماید هر کسی بدون اختصاص به طائفه ای و بدون اختصاص به مسلمان ها و کفار هر کسی نسبت به چیزی اگر جهل داشته باشد به اهل علم مراجعه کند در صورتی که آن اهل علم سلیمی از خطا و شبهه باشد، نتیجه این می شود که براساس فهم ادباء و لغویین این آیه دلالتش بر تقلید کامل می شود. «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ» کسانی که احکام فقه را بلد نیستند مراجعه کنند به مجتهدی که احکام فقه را آشنا هستند و از آنها بهره ببرد[1] . این خلاصه توجه و ملاحظاتی بود درباره معنای آیه سوال در تفاسیر معتبر که تفسیر معتبری که در فقه و اصول اعتبار داشته باشد تفسیر قمی و تفسیر تبیان است. که اعتبار فقهی و اصولی شان کامل است. پس از این ببینیم که خود صاحب نظران و محققان تاریخ اخیر در این رابطه چه القائات و تلقی هایی دارند.

 

مراجعه به نصوص

و اما مراجعه کنیم به نصوص ببینیم روایات در این رابطه چه می گویند که این آیه در وادی نصوص چه معنی و مفهومی دارد: 1. تفسیر، 2. نصوص، 3. اقوال محققان. روایت اول شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: به روایت جابر که مرسل نقل می کند جابر از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرموده اند «نحن اهل الذکر» این سندش را در کتب شیخ روایت که ببینیم سند آن سند است، وسائل و اینها از کتب شیخ گرفته شده، نقل روایت از کتب شیخ نقل از منبع اصلی است. اما روایات دیگر صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام «ان قول الله عزوجل فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون قیل انهم الیهود و النصرای قال اذا یدعوکم الی الدین» اینها تبلیغات است برای دین شان، «ثم قال بیده الی صدره» دست مبارک را به سینه مبارک گذاشت فرمود: «نحن اهل الذکر و نحن المسئولون».[2] روایت دوم عبدالله بن اجلان از امام باقر درباره همین آیه «فاسئلوا اهل الذکر قال قال رسول الله الذکر انا و الائمه اهل الذکر».[3] روایت سوم هم «عن عبدالرحمن بن کثیر قال قلت لابی عبدالله علیه السلام فاسئلوا اهل الذکر قال الذکر محمد صلی الله علیه و آله و نحن اهله و نحن المسئولون»[4] و روایت از وشاء از اصحاب امام رضا علیه السلام همین سوال شد و امام فرمود: «نحن اهل الذکر و نحن مسئولون»[5] با این نصوصی که دیدیم روایت اگر نگویم در حد تواتر در حد استفاضه لفظیه است. «نحن اهل الذکر و نحن مسئولون» پس مطلب در نهایت استحکام شد که ما استفاده کردیم هم از تفسیر قمی و اخیراً تفسیر تبیان و نصوص معتبر که منظور از اهل ذکر در این آیه ائمه آل البیت است.

 

تلقی محققان از تفسیر آیه

و الان ببینیم مرحله سوم ما محققان چه تلقی هایی از این تفسیر و از این آیه دارند. 1. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرمایند: از آیه سوال درباره وجوب و جواز تقلید نمی توانیم استفاده کنیم، اولاً این آیه دارای دو احتمال است. هر نصی که دارای دو تا احتمال بود از ظهور می افتد. و برای ما آنچه که حجیت دارد ظهور است. این آیه یک احتمالش این است که سوال کنید از چیزی که نمی دانید. احتمال دیگرش این است که «إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» قرینه بشود بر اینکه اگر علم ندارید تعلّم کنید، فراگیری علم است. دو احتمال است. این احتمال منتفی است. و طبق قاعده اصولی ظهور در آیه وجود ندارد. مضافا که در اخبار آمده است که منظور از اهل ذکر و اهل کتاب و یا منظور از اهل ذکر ائمه هدی علیهم الصلاه و السلام است. بنابراین استدلال به این آیه در جهت مطلوب کار مشکلی است. بنابراین اقوال گفته شد و نصوص در حد اعتبار کامل و دلالت قطعی، شک در سند و دلالت این نصوص نداریم ابراماً و قطعاً بلا شبهه. محقق خراسانی هم مطلب را تقریباً در ضمن تایید کردند که این آیه دلالتش کامل نیست مضافا که درباره اهل بیت آمده است که آنها اهل ذکرند. اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه جزء آن قدرت نمایی های تحقیقی ایشان اینجا به وضوح دیده می شود، دیروز از ضمن بحث از آیات گفته شد که در مصباح الاصول سیدنا فرموده است که آیه سوال اختصاص به مورد ندارد اما شرح کاملش را بگوییم که چرا اختصاص ندارد؟ از بیان سید اضافه می کنیم با اضافات برای شما ارائه می کنیم و آن توضیح از این قرار است که درباره عدم صلاحیت مورد برای تخصیص که قاعده اصولیه تاسیس شده از سوی محقق نائینی داریم که «العبره بعموم الوارد لا بخصوصیه المورد» یک حرف درستی است این درباره تمامی نصوص است نص روایات و نص کتاب که این یک حقیقتی است. اما کتاب یک خصوصیت دیگری دارد، هیچ گاهی درباره کتاب مورد قابلیت تخصیص ندارد با شان قرآن و ابدیت قرآن و معجزه خالده بودن قرآن تطبیق نمی کند. لذا در نصوص آمده است که قرآن «مثله کالشمس و القمر» بنابراین به هیچ وجه مورد معنای قرآن را به خود منحصر نمی کند با خصوصیتی که دارد. این یک مطلب، وانگهی سیدنا الاستاد می فرماید: در اینجا که آمده است «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ» یک کبرا بیان کرده، کبرا مصادیق دارد، گاهی مصداق بحث و مسائل اعتقادات است نبوت است به علمای اهل کتاب مراجعه کنید. و گاهی مسائلی است مربوط به شرع اسلام فقهاً و اصولاً به ائمه آل البیت مراجعه کنید. و اهل بیت که دست مردم کوتاه بود از شرفیابی به فقهاء‌مراجعه کنید کبرایی است منطبق به موارد و مصادیقی. سلّمنا که درباره که علمای یهود که محقق خراسانی می فرماید ظهور دارد و بعد هم بگوییم روایات درباره ائمه در حد استفاضه است اما دلالت بر حصر ندارند دلالت بر تعیین مصداق دارد. اینها مصادیق ذکرند هیچ مانعی ندارد. مصادیق بارز ذکر هم باشد باز هم مانعی ندارد. بنابراین این کبرا قابل اختصاص و تنقیص نیست کبرویتش یک امر وجدانی است. مضافا بر اینکه کلام الله است. هیچ گاهی به موردی انحصار و اختصاص ندارد. لذا در این رابطه شک و تردیدی وجود نخواهد داشت. پس از این جهت می فرماید مناقشه ای نیست و دلالت آیه سوال بر مطلوب کامل است. اما نکته اصلی این است که می فرماید: این آیه درباره اثبات مطلوب کافی نیست. برای اینکه آیه براساس قرینه ای که دارد قرینه ای که در ابتدای این آیه این است که بحث اعتقادی و معرفتی است. بحث تعبدی و تقلیدی نیست. خود آیه صدر همین یک آیه نه آیه قبلی، لذا از این جهت ما به مشکل اصلی برمی خوریم و به این آیه استناد مشکل می شود. در بیان و رای سیدنا الاستاد به یک تعارض برمی خوریم، مصباح الاصول می گوید به این آیه استدلال درست است و تنقیح می گوید که در آخر سر با اینکه آن اشکالات اختصاصی محقق خراسانی بسیار محققانه جواب فرمودند در آخر می فرماید به این آیه استناد نمی شود.[6] اگر بین دو تا تقریب تعارض بشود در حد یک مرجح ابتدایی است ولی مرجح قطعی نیست ممکن است اخیرا یک شاگرد ضعیف نوشته و قبلا یک آدم قوی نوشته. مصباح الاصول را مرحوم آیت الله شهید سید سرور واعظ نوشته که از اقویای تلامذه سیدنا الاستاد است و تقریر را آیت الله شیخ میرزا علی غروی نوشته که آن هم از اقویا بود ولی رتبه ایشان رتبه دوم بود و رتبه آیت الله واعظ رتبه بالاتری بود. ما در مقررها که برسیم آنچه که از نزدیک آشنایی داشتم مقررها را نمی توانیم تشخیص بدهیم که کدام یکی اقوا بود مثل اینکه یک مقرر قوی فرض کنید یک مطلبی را شهید صدر نوشته از سیدنا الخوئی و یک مطلبی را من می نویسم تعارض دارد معلوم است که شهید صدر کجا و ما کجا. این از جهت قدرت این دو مقرر که من از نزدیک آشنا بودم تشخیص نمی توانیم بدهیم پس از این جهت نشد. تقریر دوم اعتبار دارد هم معلوم نیست که این مرجح باشد چطوری جمع کنیم؟ یک جمعی را راهش را آماده کردم که ان شاء الله فردا برایتان شرح بدهم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo