< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در جریان استصحاب در امور تدریجی

بحث و تحقیق تکمیلی درباره جریان استصحاب در امور تدریجی زمان و زمانی و فعل مقید به زمان که سه مورد است. محقق خراسانی فرمودند که استصحاب در امور تدریجی جاری است و سریان و انصرام ضرری وارد نمی کند قطعه از زمان متشکل از آنات یک حقیقت است عرفاً، در صورتی که از دید عرف قطعه از زمان یک حقیقت واحده بود می شود که مستصحب قرار بگیرد و در آن قطعه یقین به حدوث و شک در بقاء تصور شود و استصحاب جاری گردد.

 

اشکال و جواب

اشکال و جواب: درباره امور تدریجیه اشکال معروفی است و آن این است که وحدت قضیه متیقنه و قضیه مشکوکه در امور تدریجی وجود ندارد. برای اینکه آن مقدار از زمان که یقین داریم که موضوع قضیه متیقنه است آن قسمت آناتی بوده است که قطعاً منقضی شده است و الان که شک داریم آناتی است که پس از آن آمده است موضوع در قضیتین واحد نیست شرط اصلی بلکه به تعبیر سیدنا الشهید صدر قدس الله نفسه الزکیه رکن سوم استصحاب وحدت بین قضیتین است این وحدت اینجا وجود ندارد. در جواب از این اشکال شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: درباره زمان یعنی یک قطعه از زمان که متشکل از آناتی است این آنات بهم پیوسته در حقیقت یک واقعیت و یک حقیقت و یک قسمت از زمان را تشکیل می دهد مثلاً شب از ابتدای شب تا انتهای شب روز از طلوع فجر تا مغرب شرعی این یک برهه از زمان است عرف این برهه را واقعیت و حقیقت متجزا و مرکب از اجزاء می داند یک حقیقت واحده است عرفاً هرچند با تجزیه و تحلیل آناتی دارد آن آنات از دید عرف مورد توجه نیست مجموعه آنات حقیقت واحده مستمره ای را تشکیل می دهد و برای استصحاب همین مقدار کافی است که وحدت بین قضیتین یا تحقق مستصحب در خارج از دید عرف یک حقیقت واحده باشد برای استصحاب این مقدار حقیقت واحده کافی است حقیقت واحده دقّی و فلسفی در استصحاب مورد توجه قرار نمی گیرد. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه همین جواب شیخ انصاری را با بیان دیگر می فرماید و اعلام می کنند که اگر آناتی پشت سر هم مستمر و با هم پیوسته باشد و تخللی در بین آن آنات به وجود نیامده باشد آن آنات متصل و بهم پیوسته یک حقیقت واحده ای است عند العرف و اخبار باب استصحاب شامل آن می شود و اشکال در کار نخواهد بود. بنابراین این اشکالی که شده بود برخواسته از دقت عقلی بود عرفاً زمان قابلیت برای استصحاب دارد. در تتمه به مطلبی اشاره می کند که چون متن ما کفایه الاصول تعرض کنیم هرچند مطلب جدید یا نکته دقیقی نیست. می فرماید: همین استصحاب در تدریجیات می شود شاکله اش شاکله اقسام استصحاب کلی باشد مثلا شخصی مشغول قرائت است که قرائت از تدریجیات بود و زمانی بود که زمانی معنایش زمانمند نیست استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر ما به این گونه بنگریم کل هستی زمانی است هیچ پدیده ای نیست که در دام زمان نباشد فقط پروردگار عالم فوق زمان است دیگر هر موجودی در قلمرو زمان است. بنابراین منظور از زمانی زمانمند نیست منظور از زمانی این بود که چیزی که از سنخ زمان باشد با زمان سنخیت داشته باشد تدرج داشته باشد که یکی از آن چیزها سخن گفتن، قرائت، تکلم زمانی است. در این رابطه محقق خراسانی مثال می زند می فرماید کسی مشغول قرائت قرآن است یک سوره مشخصی را می خواند شروع کرد و ما شک کردیم که الان این سوره تمام شد یا نشد این قسم اول استصحاب کلی که هم استصحاب فرد ممکن است و هم استصحاب کلی، استصحاب زید و انسان و استصحاب سوره و قرائت. قسم دوم: سوره می خواند اما اگر سوره کوتاه بود تمام شده است سوره مثلاً «عَمَّ يَتَسَاءلُونَ»[1] بود تمام شده است اگر سوره بقره بود هست بنابراین درست می شود قسم دوم استصحاب کلی. قسم سوم هم کسی که مشغول قرائت بود سوره ای می خواند یقین کردیم آن سوره تمام شد ممکن است الان سوره دیگری را شروع کرده باشد که بشود فرد جدید زیر پوشش کلی که قرائت باشد هر سه قسم استصحاب در تدریجیات ممکن است. تا اینجا رای و نظر محقق خراسانی برای معلوم شد که در تدریجیات تا الان زمان و زمانی.

 

نظر محقق نائینی در تدریجیات

تنبیه چهارم: محقق نائینی می فرماید: اجرای استصحاب و جریان آن در زمان یک مطلب قابل التزام است. هرچند اشکال شده است که درباره زمان استصحاب به مشکل برمی خورد ولیکن ایشان می فرماید زمان به عنوان یک قطعه نه کل زمان، منظور ما از زمان در استصحاب قطعات زمان است بین مبدا و منتها. یک قطعه از زمان مثلا یک هفته و یک ماه، این قطعه از زمان متشکل از آنات در واقع یک حقیقتی است که دارای یک ذات حقیقی است و تصرّم ذاتیات آن است حقیقتی است که استمرار و انصرام از ذاتیات آن زمان است در حقیقت این قطعه از زمان مرکب از اجزاء هست نه از جزئیات. اجزاء نسبت به مرکب است یعنی یک شئ مرکب ذی اجزاء هر جزئش جزء مرکب است جزء استقلال وجودی ندارد وجودش در ضمن وجود مرکب است اما جزئی در برابر کلی است خود استقلال در وجود دارد. مثال اصولی اش می گوییم که «یصدق علی کثیرین» صدق بر کثیرین می کند مثل علماء و عالم. علماء کلی اصولی است که صدق بر کثیرین می کند و عالم جزئی است وجود و واقعیتش مستقل هست. می فرماید: آنات نسبت به یک قعطه از زمان جزء است قطعه از زمان یک مرکب ذی اجزاء است حدوثش و بقائش. حدوثش اولین جزء از آن قطعه است و بقایش آخرین جزء از آن قطعه است. پس حدوث و بقاء دارد ابتداء و انتهاء دارد و یک حقیقت واحده هست. اگر این مطلب را توجه کنیم می فرماید که از دید عرف این مطلب قابل انکار نیست که می توانیم بگوییم مثل ماده و صورت که ماده و صورت در حقائق جوهریه است که ماده دارد و صورت دارد و در این قطعه از زمان شبیه یک حقیقت جوهریه یعنی یک موضوع واقعی. حقیقت جوهریه یعنی یک واقعیت خارجی و یک موضوعی که دارای واقعیت خارجی است. در حقیقت جوهریه ماده و صورت بود و در اینجا شبیه آن است می فرماید: آنات مرتبط با هم شبیه ماده است هیئت اتصالیه شبیه صورت است. این دارای یک واقعیتی است عرف هم این واقعیت را و این حقیقت واحده را تایید می کند بلا شبهه. عرف می گوید یک روز و عرف می گوید یک شب، دارای جزئیات و قطعات دیگر نمی داند یک حقیقت می داند و این برای ما کافی است که از دید عرف وحدت نسبت به هر قطعه متبادر است عرف یک حقیقت واحده را برای یک قطعه جزء متبادرات عرفیه می داند.

 

اشکال و جواب

اشکال و جواب: می فرمایند: در این رابطه ممکن است اشکال بشود که مرجعیت عرف در یک قاعده داشتیم که مرجعیت عرف در مورد فهم معانی عرفیه بود و نه در تطبیق مفهوم بر مصداق. این یک اصل مسلمی است بین صاحبان مکتب اصولی. در جواب می فرماید: این اشکال وارد نیست برای اینکه این مطلب تطبیق نیست بلکه این مطلب فهم است فهم یک قطعه از زمان و فهم نهار و فهم لیل این یک معنای عرفی است و فهم عرفی است تطبیق نیست تا شما اشکال بکنید. بنابراین استصحاب در زمان و زمانی جاری هست بلا اشکال.[2] رای و نظر ایشان در این قسمت تمام شد.

 

نظر سید الخوئی در تدریجیات

رای سوم رای سیدنا الاستاد در مورد جریان استصحاب در تدریجیات به طور کل، سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرمایند: استصحاب در امور متصرّم در حقیقت به لحاظ متعلق دو قسم است: 1. استصحاب در مورد زمان، 2. استصحاب در تدریجیات که هر دو قسم تحت یک عنوان تدریجی مندرج شده است. اما قسم اول که زمان باشد می فرماید: تصور زمان که در حقیقت عبارت است از مقدار حرکت، زمان را تعریف کردیم استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی قدس الله نفسه الزکیه که مطالب سنگین را با عبارت واضح بیان می کرد فرمودند که زمان مقدار حرکت است. ما که در فلسفه و معقول مراجعه کنیم تعبیر دیگری را بیرون آوردیم که گفتیم زمان تطبیق حرکت هاست و به عبارت دیگر می شود زمان مقدار حرکت. می فرماید اگر زمان حقیقت واحده باشد چنانکه محقق نائینی فرمود که استصحاب جاری است و حدوث دارد و بقاء دارد یقین به حدوث است و شک در بقاء است. مثل استصحاب در امور قاره، به اسم فرق می کند قاره و غیر قاره اما در جریان استصحاب هیچ فرقی ندارد وحدت موضوع هم درست مثل امور قاره محفوظ است بلا اشکال. اما اگر گفتیم که زمان حقیقت واحده هم نیست بلکه متشکل است از آنات، آنات را می گیریم به عنوان اجزاء درباره زمان، در این صورت هم می گوییم که زمانی که بین مبدا و منتها قرار می گیرد مثل یک جسمی که مرکب از اجزاء هست و یک اشاره ای هم دارد می گوید درباره جسم مادی در فلسفه گفتیم که مرکب از اجزاء است ولی جزء آخر می رسد تا به جزء لا یتجزی یا الجوهر الفرد. این کلام فلاسفه بود حرف ارسطو بود. در فلسفه ارسطایی جزء لا یتجزی و به اسم الجوهر الفرد بود اما سیدنا الاستاد می فرماید این حرف هرچند از نظر علم خلاف درآمده است برای اینکه ما جزء لا یتجزی ندارد هر جزئی قابل تجزیه است به عبارت دیگر فلسفه لا یتجزی می گفت و فیزیک یتجزی اعلام کرد. گفت در درون اتم در درون هر یکی از ان ذرات همین بافت منظومه ای الکترون و پروتون هست که از برد فهم و عقل و علم بشر است دیگر آن کسی می فهمد که آن را آفریده است و از فهم بشر دیگر بیرون است. پس جزء لا یتجزی از نظر علم نداریم و جزء لا یتجزی فلسفه هرچند مورد اشکال است ولیکن می فرماید در مثال جسم مادی که مرکب از اجزاء و جزء لا یتجزی هست این قطعه از زمان هم مثل یک جسم مادی مرکب از این اجزاء است مبدا و منتها دارد و قابل استصحاب است.[3]

 

نکته تکمیلی

یک نکته تکمیلی: با استفاده از فرمایشات محقق نائینی و سیدنا الاستاد و با اضافات توجه کنید که استصحاب در زمان دو قسم است: استصحاب وجودی و استصحاب عدمی. استصحاب وجودی همین است که الان مطرح می شود ما یقین داشتیم که روز بود و الان شک می کنیم که غروب کرده است ابر و تاریک و وسیله و ابزار نیست شک می کنیم که شب فرا رسیده است یا نرسیده است استصحاب وجودی می کنیم وجود زمان را استصحاب می کنیم. این استصحاب وجودی یک اشکال و جوابی داشت که گفته شد. اما قسم دوم استصحاب عدمی زمان است در آن رابطه اشکال هم وجود ندارد مثلاً ما اگر شک بکنیم که الان در این آنی که ما هستیم سحرگاه مثلاً‌ آیا طلوع فجر شده است یا نشده است در طلوع فجر شک می کنیم اینجا استصحاب عدم زمان جاری می شود بلا شبهه و بلا اشکال. و سابقه اش هم که محرز است و عدم، هیچ شبهه و اشکالی هم ندارد این هم استصحاب زمان است منتها استصحاب عدمی که استصحاب عدمی اصلاً‌ برای اشکال هم خضوع نمی کند. این را هرچند گفته می شود که ممکن است خارج از بحث باشد خارج از بحث یعنی ما بحث ما در وجود زمان اما خارج از بحث استصحاب در زمان نیست استصحاب عدمی و وجودی را درباره زمان به ذهن مان سپردیم مطلبی دیگر که بحث درباره عملی که مقید به زمان هست مثل صوم و نماز فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo