< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در تنیبه اولی که سید الخوئی ذکر کرده اند

بحث و تحقیق درباره تنبیه اول از تنبیهات استصحاب که سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه عنوان فرموده اند. تنبیه اول فرمودند که در متیقن و مشکوک فرقی نیست بین اینکه متیقن در زمان سابق و مشکوک در زمان حال باشد و یا اینکه متیقن در زمان حال و مشکوک در زمان آینده باشد که حالت فعلی یقین نسبت به حالت شک در آینده استصحاب بشود به عنوان استصحاب استقبالی که یک نوع از استصحاب است. چرا فرقی نیست؟ برای اینکه دلیل اطلاق دارد و مقتضای دلیل عدم جواز نقض یقین به شک است بلا فرق بین اینکه یقین سابق باشد و شک در لاحق یا یقین در زمان حال باشد و شک در زمان استقبال. قاعده استصحاب یک قاعده کلیه ارتکازیه هست که مقصود از آن عدم جواز نقض یقین به شک است. این قاعده در هر دو صورت صدق می کند و نقض یقین به شک است.

 

اشکال و جواب

اما اشکال و جواب: اشکال این بود که دلیل استصحاب نصوصی که آمده است همه این نصوص در مورد یقین سابق و شک لاحق است یعنی زمان یقین زمان ماضی است و زمان شک زمان حال. پس با این همه نصوص و این همه تصریحات نمی توانیم اطلاق درست کنیم. جواب این اشکال را دادیم که گفتیم مورد که مخصص نمی شود در اینجا ادعاء‌ بر این نیست که مورد مخصص است بلکه ادعاء‌این است که شاکله و ساختار مورد مخصص است دیگر زیادتی فرع بر اصل معنی ندارد. جایی که مورد مخصص نباشد شاکله و ساختار مورد که یقین سابق و شک لاحق است اصلا مخصص نخواهد بود. اشکال این شد که اگر این قاعده را به این اطلاق قبول کنیم باید بگوییم که استصحاب قهقرائی هم درست باشد که یقین فعلی باشد و شک در زمان گذشته. و ممکن است در جواب بگوییم که قاعده کلی شد استصحاب قهقرائی هم معتبر و مطلب تمام، در حالی که این لازمه قابل التزام نیست. برای اینکه استصحاب قهقرائی اعتبار ندارد. یعنی اعتبار از حیث نص و دلالت روایات ندارد و ادله حجیت استصحاب شامل استصحاب قهقرائی نمی شود و در این مطلب اختلافی دیده نمی شود. یعنی استصحاب قهقرائی قطعاً مشمول حدیث «لا تنقض» نیست و براساس شرح و مبنایی که اعلام شد باید استصحاب قهقرائی مشمول حدیث «لا تنقض» باشد. درباره این اشکال جوابی که داده می شود اولاً استصحاب قهقرائی استصحاب معتبر است تقریبا بالاتفاق هم معتبر است اما استصحاب قهقرائی فقط در بحث حقیقت و مجاز و بحث های الفاظ و بیان کاربرد دارد. اگر گفتیم استصحابی که اثرش بحث الفاظ باشد استصحاب شرعی نمی شود؟ جواب: استصحاب قهقرائی استصحاب شرعی نیست دلیل اعتبارش هم حدیث «لا تنقض» نیست بلکه دلیل اعتبار استصحاب قهقرائی بنای عقلاء است و نتیجه اش هم اثبات حقیقت است اثبات حقیقت لغوی. مثلا ما می بینیم صعید به معنای وجه الارض است روی سطح زمین. الان در اصطلاح «تیمموا صعیدا» صعید سطح روی زمین است شک می کنیم که در زمان شرع و تشریع صعید به همین معنا بوده است یا معنای دیگری داشته است استصحاب می کنیم قهقرائی، این یقین هست و آن شک، عقلاء می گویند چیزی که الان یقین دارید بنای عقلاء این است که آن سابقش هم همین بوده اگر سابقش این نبود روشن می شد برای ما که چیز دیگری بوده. الان که می بینیم سابقه خلاف نشان نمی دهد استصحاب می کنیم و می گوییم که این صعید همین معنایی که در اصطلاح دارد در لغت و زمان تشریع هم به همین معنا بوده است و حکم شرعی را بر این لفظ مترتب می کنیم که تیمم بکنیم. شما سوال کنید که این اثر شرعی هم پیدا کرد که تیمم کنید. جوابش این می شود که مثبت می شود. صعید را ثابت می کند نه مستقیم حکم را. با یک واسطه می شود حکم را مترتب ساخت که می شود مثبت.

 

سوال:

پاسخ: در استصحابی که مدرک اعتبارش بنای عقلاء باشد می گوییم این استصحاب مثبتاتش هم حجت است. استصحاب شرعی مثبتاتش حجت نیست استصحابی که مدرک اعتبارش بنای عقلاء باشد مثبتاتش هم حجت است. الان که می گوییم این استصحاب مثبتاتش هم حجت است حجت است ولی ما می خواستیم بگوییم که استصحاب قهقرائی می شود استصحاب شرعی باشد یا نباشد؟ ما جواب دادیم که استصحاب قهقرائی استصحاب شرعی نیست مشمول «لا تنقض» نیست اعتبارش براساس بنای عقلاء است. جهت بحث ما این بود که شبهه کنید که این استصحاب شرعی می شود اثر که داشت چرا استصحاب قهقرائی استصحاب شرعی نیست چون که قلمرواش بیان هست احکام نیست. حالا که گفتید این احکام پس استصحاب شرعی؟ جواب: این حکم مستقیماً مترتب نیست بالواسطه هست. بالواسطه که بود مثبت است و استصحاب شرعی مثبتش نه حجت نیست بلکه استصحاب نیست. استصحاب مثبت در حقیقت استصحاب شرعی نیست.

 

سوال: می گویید استصحاب قهقرائی با بنای عقلاء است مثال زدید به صعید

پاسخ: اولا صعید اصطلاح خاص متشرعه نیست اصطلاح خاص متشرعه الفاظ منقوله مثل صوم و صلاه نه لغات. کل لغات مصطلحات متشرعه نیست و ثانیاً‌ بر فرضی که یک مصداق از مصطلحات متشرعه باشد تحت قانون یک سیره کلی قرار می گیرد. سیره کلی عقلاء این است هر لفظی باشد شما به مصداق کار نداشته باشید هر لفظی باشد که معنایش در اصطلاح روشن باشد و شک بشود که معنای لغوی اش همین است یا غیر از این می گویند بناء این است که این اصطلاحی که الان موجود است در قبل هم همین بوده آن شک را به این یقین نقض نکنید سرّش تحلیل عقلائی است نه حدیث «لا تنقض». تحلیل عقلائی می گوید اگر چیز دیگری بود بین این کاروان عقلاء روشن بود در صورتی که چیز برخلاف دیده نشده است اعلام می کنیم که معنای لغوی هم همین است که در اصطلاح رائج است. اشکال اول که اگر اطلاق حدیث «لا تنقض» در آن حد باشد که زمان یقین و زمان شک فرق نکند بلکه خود ارتباط شک با یقین مدار و ملاک باشد شامل استصحاب قهقرائی هم می شود. پس از اینکه گفتیم که استصحاب قهقرائی اعتبار دارد منتها نه براساس حدیث «لا تنقض» بلکه براساس بنای عقلاء آن هم در قلمرو کار عقلاء نه در قلمرو کار شرع.

 

دیگر چرا استصحاب استقبالی

سوال دیگر: شما که استصحاب استقبالی اعلام فرمودید بحث را بردید به سمت استصحاب استقبالی یعنی یقین در زمان حال باشد و شک در زمان استقبال که بشود استصحاب استقبالی. مثلاً الان زید عادل است این زید را بعد از چند ماه امام جماعت منصوب می کنیم آیا تا آن زمان عدالتش محفوظ است یا این گرفتاری هایی که هست عدالت از بین برود و شبهه ایجاد بشود. استصحاب می کنیم استصحاب استقبالی می گوییم زیدی که الان عادل هست بعد از شش ماه هم عدالتش محفوظ خواهد بود که نقض یقین به شک جایز نیست و این اطلاق حدیث «لا تنقض» شامل این گونه استصحاب خواهد شد. اشکال: گفته می شود که در استصحاب علاوه بر تمامیت ارکان که یقین و شک باشد یک شرط اصلی دیگری هم دارد مقوم نیست بلکه شرط است.

 

فرق شرط و مقوم

فرق بین مقوم و شرط این است که مقوم ماهیتش یک هیئت ترکیبیه را تامین می کند شرط صحت آن عمل را تایید می کند. یقین و شک مقوم بود. یقین و شک مقوم استصحاب هست اما شرط صحت استصحاب داشتن اثر شرعی مستقیم بلا واسطه. اگر اثر شرعی نداشته باشد شاکله درست باشد می گوییم استصحاب است شکل گرفته اما صحتش یعنی صحت به معنای ترتیب اثر درست نمی شود. حالا در استصحاب استقبالی که اثر الان نیست اثری ندارد آن مثالی که برای عدالت زید گفتیم خواستیم شاکله استصحاب استقبالی را معرفی کنیم آن اثر ندارد. اثر این است که بر ساختار استصحاب فعلا یک اثر شرعی مترتب باشد الان که زید عادل است آینده اش معلوم نیست اثر آینده اثر نیست. پس بنابراین این اشکال از اشکال اول سنگین تر شد. شما می فرمودید استصحاب استقبالی ساختار درست است اما شرط صحت ندارد.

 

ابدال اضطراریه و استثنای ان

جواب: در جواب سیدنا الاستاد که این اشکال را خودشان یادآور می شوند جوابی که می فرماید این است که استصحاب استقبالی اطلاقاً جاری نمی شود. برای اینکه اکثر موارد یا بعضی از موارد حداقل اثر ندارد اما در بعضی از موارد استصحاب استقبالی هم اثر شرعی دارد که تا استصحاب شکل بگیرد یک حکم شرعی قابل اجراء و عمل می شود در مسئله بدار. مسئله بدار که در ابدال اضطراریه بکار می رود. منظور از ابدال اضطراریه یعنی هر عملی که در حال اضطرار بدل از عمل واقعی و اولی باشد، عمل واقعی شرع واقعی فلسفی نیست عمل واقعی شرع عمل اولی است. بنابراین یک عملی که در حالت اضطرار بدل می شود از یک عمل واقعی مثل تیمم بدل از وضو در حالت اضطرار، اضطرار به معنای مطلق بیماری یا خوف یا موارد مشابه و یا مثل صلاه ایماءً در حال اضطرار یا صلاه قاعداً و رکوع ایماءً و طواف بالواسطه به وسیله مرکب که اینها همه عناوین ثانویه و ابدال اضطراریه است یا طواف از مطاف و مدار دور که نزدیک کعبه مشرفه امکان طواف برای آدم ضعیف نباشد از مسافت دور طواف کند در بدل طوافی که اصلش بین الکعبه و المقام هست. اینها ابدال اضطراریه اند. در این ابدال اضطراریه مثلاً کسی در طواف می داند که الان در این ازدحام جمعیت نمی تواند آن طوافی که مدلول دلیل اولی و مطلوب واقعی هست بین الکعبه و المقام انجام بگیرد. و احتمال می دهد تا سه روزی که وقت دارد که تا سیزدهم می شود طواف حج را انجام داد تا سیزدهم امکان دارد که ازدحام کم شود و بتواند طواف را درست انجام بدهد شک دارد. در این حالت شک استصحاب می کند استصحاب یقین فعلی و شک استقبالی نشان می دهد که تا سه روز هم خلوت و فراغ پیش بینی قطعی نمی شود. بنابراین با یک استصحاب حکمی که مترتب می شود این است که جواز بدار. همین الان بروید طواف تان را از راه دور و دورتر از وضعیت طبیعی انجام بدهید و بدار جایز است و عمل درست است. این حکم شرعی مترتب بر استصحاب استقبالی است. سیدنا الاستاد یک استثناء نقل می کند این استثناء را توجه کنید: می فرماید: در ابدال اضطراریه اگر یقین داشته باشیم که این حالت اضطرار باقی می ماند که شک در جواز بدار نیست و اگر یقین داشته باشیم که اضطرار از بین می رود و قطعاً بدار جایز نیست. اگر شک کنیم قاعدتاً نباید بدار در نظر گرفته شود نباید مبادرت صورت بگیرد مگر از طریق استصحاب. استصحاب می گوید مبادرت کنید.

 

نصوص تیمم و استثناء

این حکم همین است مگر درباره تیمم. که درباره تیمم نصوص خاصی داریم که درباره تیمم مبادرت وظیفه نیست باید صبر کرد تا آخر وقت که فرصت تا به آخر در آن حدی باشد که تیمم انجام بشود و نماز خوانده شود. لذا براساس نص خاص که حدیث صحیحه ای است از محمد بن مسلم از امام صادق سلام الله علیه «قال اذا لم تجد الماء و اردت التیمم فاخّر التیمم الی آخر الوقت»[1] این حدیث با سند صحیح مخصص و مقید می شود برای روایاتی که دال بر جواز تیمم هست اطلاقاً. آن مطلقات را تقیید می کند جمع بین مطلق و مقید این است که مطلق حمل بر مقید می شود. پس در مجموع نسبت به تیمم فقط مخصوصاً حکم از این قرار است که اعلام بشود تیمم را به تاخیر بیاندازید شاید آبی برای وضو میسر شد. یک اشاره ای هم می کند می فرماید: سید در عروه عکس اش می گوید، سید در احکام تیمم مسئله سه می فرماید:‌ «یجوز المبادره الی التیمم علی الاقوی»[2] بعد سیدنا الاستاد می فرماید: «و لم یعرف وجهه».[3] اما سید الحکیم این بحث را عنوان می کند می فرماید: روایات دو دسته هست در همین دو باب: باب بیست و دو و باب چهارده از ابواب تیمم. روایاتی است که می فرماید تیمم شرائطش که فراهم شد مطلقاً تیمم جایز است نیاز به انتظار و تاخیر ندارد. و روایتی که صحیحه محمد بن مسلم هست و موثقه عبدالله بن بکیر در باب بیست و دو سید الحکیم می فرماید: جمع بین این دو دسته از روایات به این صورت است که نمی توانیم اطلاق را کاملا کنار بگذاریم یک دسته روایات مستفیضه است. احیانا اشارت هایی به تصریح هم هست که اگر نماز خواند و تیمم کرد بعد آب میسر شد چه می شود؟ می گوید درست است با این وضعیت نمی شود از اطلاق رفع ید کرد لذا جمع این است که این روایت دال بر تاخیر را بگوییم که احوط استحباباً و جواز مبادرت است علی الاقوی و تاخیر و انتظار احوط است استحباباً که جمع به عمل بیاید و وجه اش هم معلوم بشود.[4] تنبیه سوم ان شاء‌الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo