< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث و تحقیق در قاعده تسامح

ضمن بحث از استحباب احتیاط از قاعده تسامح بحث به میان آمد که اگر احتیاط یک امر احتمالی مستحب باشد براساس قاعده تسامح باید خود احتیاط یک امر مستحب باشد. به این مناسبت بحث قاعده تسامح به میان آمد که مناسب است این قاعده را توضیح بدهیم.

 

معنای آن قاعده و اعتبار آن

قاعده تسامح به این معنا هست که گفته می شود تسامح در ادله سنن. منظور از تسامح، مساهله و آسان گیری و اغماض از شرائط اعتبار خبر واحد. و منظور از ادله فقط روایات است نه همه ادله. و منظور از سنن مستحبات و مکروهات است. در نتیجه این توضیح کلمات معنای قاعده تسامح یعنی مساهله و اغماض از شرائط اعتبار حجیت خبر درباره روایاتی که مفاد آن احکام مستحبه یا احکام غیر الزامی باشد. این معنای قاعده تسامح است. و اما اعتبار آن: نکته اول در مورد اعتبار این قاعده شهرت است. شهرت عظیمه قریب به اتفاق که محققان متاخر از قبیل صاحب جواهر در بحث تدفین میت[1] و شیخ انصاری در بحث تیمم کتاب طهارت و محقق خراسانی به قاعده تسامح با دید مثبت یعنی اعتبار مفروغ عنه نگاه می کنند. صاحب کتاب العناوین سید میرفتاح مراغی قدس الله انفسهم الزاکیات می فرماید: «اشتهر فی السن المتاخرین التسامح فی ادله السنن».[2] تا اینجا فهمیدیم که شهرت بین متاخرین نسبت به قاعده تسامح تمام است حتی می توان ادعاء کرد که اتفاق بین متاخرین نسبت به قاعده تسامح محقق است. بنابراین نکته اول در جهت اعتبار قاعده تسامح شهرت عظیمه قریب به اتفاق.

 

اشکال و جواب در مورد شهرت

گفته می شود که شهرت درست است اما این شهرت بین متاخرین است، در جواب گفته می شود که اولاً قواعد اصولی و قواعد رجالی بعد از تطور اصول که زمان شیخ انصاری است درست شده است. اگر یک قاعده اصولی از زمان صاحب جواهر به این طرف بین صاحب نظران مورد توافق باشد این قاعده معتبر تلقی می شود. و ثانیاً این قاعده تسامح هرچند در بیان قدماء به طور صریح تحت عنوان قاعده به ثبت نرسیده اما اگر یک فحص دقیق انجام بگیرد در بحوث مربوط به مستحبات می بینیم تعابیری که می نماید مطابق با مدلول قاعده تسامح است. مثلاً در کلام علامه در تذکره می بینیم که در بعضی از مستحبات وضو می فرماید حدیث مرسل است و حمل بر استحباب می شود. این بیان در واقع مدلول قاعده تسامح است. این نکته اول، نکته دوم در جهت اثبات اعتبار برای قاعده تسامح فحص و تحقیق میدانی است. به تعبیر اصول فحص و تحقیق در سیره فقهاء است و صاحب نظران. اگر مراجعه شود به خوبی درک می شود که مستحبات و مکروهات به طور اغلب مدرک روایی معتبر و واجد شرائط اعتبار ندارد. پس بگویید سیره فقهاء یا اجماع عملی درباره مدلول قاعده تسامح محقق است. شاهد این مدعا سید نراغی می فرماید: این قاعده اشتهار دارد بین متاخرین بعد یک جمله را اضافه می فرماید و آن این است که می فرماید: لذا اغلب مندوبات دلیل روایی معتبر ندارد با روایات غیر معتبر از لحاظ شرائط اعتبار فقهاء فتوای به استحباب داده اند. این دو نکته بود در جهت اعتبار قاعده،

 

اخبار من بلغ و مدرک آن

سوم: اخبار من بلغ، دلیل اصلی قاعده تسامح اخبار من بلغ است. یک تعداد از روایات آمده است که «من بلغه شئ من الثواب له اجر» این دسته از روایات را فقهاء تحت عنوان اخبار من بلغ عنوان کرده اند. این روایات در کتاب وسائل جلد اول باب هجده از ابواب مقدمه عبادات ثبت شده است. مجموعه این روایات از لحاظ عدد نه تا روایت است که در حد تواتر می رسد. نه عدد عدد تواتر است. حداقل بگویید استفاضه، و در تواتر و استفاضه دو تا نکته بود یکی نکته اش کثرت روایت و دارای صحت سند که جمع آن روایات یا حداقل چند تا روایت در ضمن آن مجموعه صحت سند داشته باشد. این روایات من بلغ در عین حالی که کثرت دارد صحت سند هم برای چند روایت وجود دارد. روایت اول صحیحه صفوان که شیخ صدوق نقل می کند عن ابی عبدالله «قال من بلغه شئ من الثواب علی شئ من الخیر فعمل به کان له اجر ذلک و ان کان رسول الله لم یقله». دلیل اصلی قاعده تسامح می توانید بگویید همین صحیحه است. سند محکم و متن واضح. قاعده تسامح قاعده ای است که پشتوانه شهرت دارد پشتوانه سیره عملی فقهاء دارد و پشتوانه اخبار مستفیضه دارد. که متن صحیحه صفوان از امام صادق این بود که کسی که برای او چیزی از ثواب برسد بر چیزی از عمل خیر به مجرد آن رسیدن که معیارهای حجیت خبر هنوز محقق نیست فقط ضمن یک روایتی رسیده عمل بکند به آن عملی که برایش ابلاغ شده ثوابش را می برد هرچند پیامبر در واقع آن را نفرموده باشد. از این روایت استفاده می شود که یک عمل خیری است مثلا به ما رسیده است که احترام مومن ثواب دارد. روایتش را دیدیم و یک خبری بود سند نداشت و مرسل بود در یک کتابی بود مثلا در تحف العقول دیدیم که سند ذکر نمی کند و ما این کار را کردیم. برای مومنی احترام قائل شدیم. روایت می گوید که شما بر طبق آن خبر که به تان رسیده است نسبت به آن عمل که گفته است ثواب دارد کاری که انجام داده اید ثوابش را می برید هرچند در واقع پیامبر این را نفرموده باشد. نتیجه این شد که خبر اگر ضعیف هم باشد در مورد یک کار خیر راجح که معنای مستحب است همان خبر ضعیف بدون داشتن شرائط اعتبار حجیت برای مکلف کافی است. به عبارت کوتاه اگر خبری که شرائط حجیت را ندارد عمل مستحب اعلام بکند آن عمل مستحب اعلام شده ثواب دارد. چون که در اخبار من بلغ این مطلب اعلام شده و این معنای تسامح است. در ادله تسامح یعنی مساهله در شرائط اعتبار روایتی که حامل حکم مستحبی باشد. بنابراین ما از این روایتی که سندش هم درست بود این معنا را به وضوح به دست آوردیم. شرائط اعتبار روایت لحاظ نمی شود آن عملی را که روایتی به عنوان روایت به ما اعلام بکند ثواب دارد اگر عملی باشد و خیر باشد و ثواب داشته باشد مستحب است دیگر. پس مستحبات ادله اش مورد تسامح و مساهله است. روایت دوم و سوم از جمع این نه روایتی که در این باب آمده است، روایت ششم این باب هجده روایت دیگر صحیحه هشام بن سالم است از امام صادق علیه السلام «قال من سمع شئ من الثواب علی شئ فصنعه کان له و ان لم یکن علی ما بلغ» کسی که بشنود چیزی از ثواب بر کاری را و آن را انجام بدهد آن ثواب مال آن انجام دهنده است هرچند در واقع ثواب مال این عملی نیست که ابلاغ شده است ولیکن فعلا ثواب برای یک عمل اعلام شده مکلف آن عمل را انجام می دهد و ثوابش را به دست می آورد. حدیث سوم روایت هشتم این باب شیخ صدوق نقل می کند این سند هم معتبر است این حدیث آمده است که از ائمه علیهم السلام که هم شیخ صدوق نقل می کند این حدیث را و هم شیخ کلینی «أن من بلغه شئ من الخیر فعمل به کان له من الثواب ما بلغه و ان لم یکن الامر کما نقل الیه». مثلا اگر در حدیثی آمده است که اگر کسی برای یک مومنی کمک بکند ثوابش این است که یک بنده ای را آزاد کرده باشد، این آقا هم براساس این روایت می رود به یک مومنی کمک می کند. همان ثواب برایش داده می شود و ثواب عتق رقبه، هرچند در واقع چنین ثوابی برای آن کار جعل نشده ولی الان این عنایت شامل حال این مکلف می شود. روایات من بلغ را خواندم که سه تا روایت معتبر با متن واضح و روشن.

 

نقد و بررسی

در مرحله نقد و بررسی آنچه ما تتبع کرده ایم کامل ترین بررسی و نقد را سیدنا الاستاد آورده اند که اخبار من بلغ را تحت یک تنبیه مستقل عنوان کرده اند و بعد می فرماید این اخبار از لحاظ سند جایی برای بحث ندارد. سند معتبر است که ما گفتیم حتی در حد استفاضه اگر تواتر نگوییم.

 

سه احتمال در مفاد حدیث از نظر سید الخوئی

و می فرماید اما از لحاظ دلالت مفاد این حدیث سه احتمال دارد: احتمال اول این است که این روایات که به طور کل مضمون واحدی دارند جنبه ارشادی داشته باشد. ارشاد به حسن انقیاد، یک مکلف یک روایت را شنید که حکمی را اعلام کرد به محض شنیدن به آن حکم مستحب و دارای ثواب مبادرت کرد انقیاد است اهتمام به عبودیت است حسن ذاتی دارد. این روایات ارشاد به این واقعیت است. بنابراین اگر روایات ارشادی شد استحباب شرعی ثابت نمی شود. استحباب عقلی و رجحان ثابت می شود مطلب دیگری است. احتمال دوم این است که فقهاء یا صاحب نظران در قاعده تسامح این احتمال را گویا تلقی کرده اند که در مستحبات نصوصی که وارد شده باشد نیاز به توفر شروط اعتبار ندارد به اعتبار دیگر روایت دال بر حکم استحبابی اعتبار ویژه دارد از طریق اخبار من بلغ، اعتبارش از طریق شرائط اعتبار حجیت خبر به دست نمی آید. این احتمالی است که فقهاء و صاحب نظران برداشت کرده اند. احتمال سوم این است که خود بلوغ و سماع به معنای سماع، سمع یک عمل دارای ثواب موضوع باشد برای اعتبار. اگر شنیدید کاری را که ثواب دارد این شنیدن موضوع می شود برای اعتبار. این روایات می گویند که بلوغ و سماع کافی است. یعنی شنیدن یک کار ثواب یک کار دارای ثواب کافی است برای استحباب آن. این سه تا احتمالی است که در این دسته و گروه از اخبار گفته شده. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اما احتمال دوم که درباره اخبار من بلغ شرائط حجیت خبر لازم نیست، بدون وجود شرائط اعتبار اخباری که حکم مستحبی اعلام می کند اعتبار ندارد. می فرمایند این احتمال قابل التزام نیست. برای اینکه شرائط اعتبار حجیت این است که مودای خبر را نازل منزله واقع قرار بدهد نه اینکه چیزی که در واقع نیست واقع قرار بدهد. و بنابراین با این احتمال با واقعیت موجود در بحث حجیت خبر قابل انطباق نیست. اما احتمال سوم که بلوغ و سماع یک خبر موضوع باشد برای حجیت این احتمال هم قابل التزام نیست. برای اینکه مجرد بلوغ یک خبر نمی تواند دارای مصلحت و ملاک باشد. ما در مستحبات می بینیم که باید ملاک و مصلحتی در عمل باشد بلوغ بما هو بلوغ که نمی تواند دارای مصلحت باشد. و آنچه که برای ما باقی می ماند احتمال اول است و تنهاترین احتمال است و آن این است که این روایات ارشاد به حسن انقیاد باشد و شما که بگویید ثواب اعلام شده است ثواب مربوط به عمل مستحبی است پس مستحب است؟ جواب: ثواب تفضل است و ترحم، تفضلاً و ترحماً از جانب خدا ثوابی هم داده می شود برای اهل انقیاد. در آخر هم می فرماید: تبیین شد که قاعده تسامح از قوعدی است که اساسی ندارد.[3] اما در مرحله تحقیق ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo