< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیقی درباره معنای نهی

حدیثی از امام جواد علیه السلام
سالروز ولادت آقا امام جواد علیه السلام و روز ولادت آقا علی اصغر بر همه شما مبارک باد. ما که اهل ولایتیم، آب و گل معجون است به ولای اهل بیت، روزهای ولادت باید مسرور باشیم ان شاء الله تعالی. یک حدیث از امام جواد: «اعلم انک لا تخلو من عین الله فانظر کیف تکون»، یک ارشادی است از سوی مولی بسیار مهم و برای آدم تکان دهنده. همانطور که امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه فرمود: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید. وقتی که انسان بداند، احساس کند که خدا می بیند، از دید و نگاه محیط خدا بیرون نمی روید، باید در محضر خدا و در معرض دید خدا سعی کنیم که چه باشیم.

تحقیقی درباره معنای نهی
محقق خراسانی برابر با رأی مشهور فرمودند که امر با نهی از نظر معنا فرق ندارد، هر دو به معنی طلب است. منتها از لحاظ متعلق فرق می کند، متعلق امر، ایجاد فعل است و متعلق نهی، ترک فعل.

توهم و جواب آن
توهمی هم مطرح کردند که ترک، متعلق طلب قرار نمی گیرد، اگر ترک متعلق طلب قرار بگیرد، فعل هم باید متعلق طلب قرار بگیرد. که جواب آن اینکه فعل مثلا مولی به عبد خود بگوید «جئنی بشربه من الماء»، این مکلف قدرت دارد و این امر درست است. چون اراده دارد بین اینکه این عمل را انجام بدهد که آب بیاورد یا آب نیاورد. در اینجا که امر شده است، ترک بوده، یعنی آبی نبوده پس آنجا هم ترک است و مکلف می تواند انجام بدهد و می تواند انجام ندهد. پس قدرت تعلق می گیرد به ترک. بنابراین متعلق و مقدور برای طلب در ترک، استمرار آن است نه ترک ازلی یعنی ترک قبلی. بقاء و استمرار ترک مقدور است و متعلق طلب قرار می گیرد.

تایید محقق نائینی نسبت به رأی مشهور
امر و نهی یک چیز است اما متعلق فرد دارد
محقق نائینی می فرماید: معنای امر و نهی هر دو یک چیز است یعنی طلب، اما متعلق فرق می کند که متعلق امر، ایجاد الفعل است و متعلق نهی، اعدام الفعل است. و بعد اضافه می کند، می فرماید: از آنجا که متعلق امر و نهی ماهیت است، ماهیت به معنای هی هی، صرف الطبیعه است. این صرف الطبیعه برای هر دو در نظر گرفته می شود، یعنی در امر هم مطلوب، صرف الطبیعه است و در نهی هم مطلوب، صرف ترک طبیعت است. این صرف طبیعت از ناحیه ایجاد به وجود واحد محقق می شود اما این صرف ترک طبیعت در واقع امتثال محقق نمی شود مگر به ترک جمیع افراد.[1]

نقد و بررسی رأی مشهور
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: تعریف مشهور قابل التزام نیست و معنای امر و نهی یک چیز نیست، بلکه معنای امر و نهی فرق دارد. معنای امر، طلب است و معنای نهی، زجر است. و متفاهم عرف شاهد این حقیقت است. و اما متعلق امر و نهی یک چیز است و هر دو فعل است. متعلق امر، فعلی که مصلحت دارد و متعلق نهی هم فعلی که مفسده دارد. در اصطلاح به فعلی که متعلق نهی است، منهی عنه می گویید. منهی عنه متعلق نهی است. خود ترک که منهی عنه نیست. منهی عنه، فعل است نه ترک. [2]

سید الاستاد می فرماید: معنی امر و نهی یک چیز نیست بلکه متعلق یک چیز است
برای تایید آن می فرماید: نظر ما با نظر مشهور فرق می کند که خلاصه فرق اش این است که از آنجا که گفتیم امر طلب است و نهی، زجر است و متعلق در هر دو فعل است، بنابراین به عکس مشهور که می گفت معنا واحد است و متعلق متعدد است، و اما رأی ما این است که در معنا مختلف هستند و در متعلق متعدد است.[3]

نکته: اگر معنی نهی زجر باشد بحث کف نفس یا مجرد ترک زمینه ندارد
پس از این، می فرماید: با این بحث، آن مطلب هم جواب داده شد که نهی آیا عبارت است از کف نفسانی یا مجرد ترک. چون گفتیم نهی عبارت است از زجر و متعلق آن هم فعل، و دیگر کف نفسانی و مجرد ترک زمینه بحث ندارد.

سوال: چرا کف نفسانی یا مجرد ترک در این فرض مطرح نیست.
جواب: بحث از کف نفس و مجرد وقتی به میان می آید که متعلق نهی ترک باشد، اما اگر متعلق نهی، فعل بود، این بحث زمینه ندارد که متعلق، مجرد ترک است یا کف نفسانی است. بنابراین در متعلق نهی که نهی او را ممنوع اعلام کرده، آن فعل است مثلا لا تشرب الخمر که خود شرب خمر فعل است و آن فعل مفسده دارد و آن فعل منهی عنه است.

نقد و بررسی نسبت به امتثال نهی به وسیله ترک تمامی افراد آن
محقق اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «ما اشتهر أن تحقق الطبیعه بواسطه فرد واحد و انتفاء الطبیعه بانتفاء جمیع افرادها لا أصل لها».[4] می فرماید: این مطلبی را که مشهور می گویند که طبیعت در صورتی که ایجاد شود، ایجاد طبیعت در خارج به وسیله ایجاد یک فرد صورت می گیرد. مثلا مولی بگوید اکرام کنید عالم را، و شما یک عالم را که اکرام کرد، این طبیعت محقق شد و اما ترک طبیعت در خارج محقق نمی شود مگر به وسیله ترک تمام افراد آن، اگر مولی گفت که «لا تشرب الخمر»، باید یک مورد هم شرب خمر نداشته باشد تا ترک طبیعت محقق بشود. تمامی افراد شرب باید ترک بشود. این واقع خارجی است.

کلام ملاصدرا
شاید این مطلب برگرفته باشد از آن تعابیر فلسفی که در فلسفه آمده است، مرحوم ملاصدرا قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «مطلق الوجود المتحقق بأی نحو»، منظور از این مطلق الوجود شاید صرف الوجود است، متحقق بأی نحو یعنی تحقق پیدا می کند به ضمن هر فردی و هر گونه ای. می فرماید: «مطلق الوجود یقابله العدم المطلق المساوق لرفع جمله الوجودات[5]مقابل آن مطلق الوجود، عدم مطلق است که این عدم مطلق مساوق است با رفع همه وجودات در خارج تا اینکه آن عدم امتثال بشود. مفهوم عدم هم متحقق می شود، منتها مفهوما که عدم هم تحقق دارد مفهومی در ذهن. بنابراین مشهور که این مطلب را گفته اند که اصل آن شاید اسفار باشد،

کلام محقق اصفهانی
محقق اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه که بلا شک یک اصولی و یک ادیب و یک فیلسوف است و فلسفه در نظم آورده است به نام کتاب تحفه الحکیم.

سه صورت لحاظ طبیعت
می فرماید: طبیعت ایجاد می شود به وجودات متعدد. بنابراین طبیعت به اعتبار لحاظ و تصور به سه صورت است: 1. طبیعت مهمله، که آن این است که تصور آن خالی هر گونه خصوصیت خارج از ذات باشد و فقط ذات طبیعت لحاظ می شود. این طبیعت مهمله وجودش به صرف الوجود و أدنی مصداق است. اقل مصداقا صرف الوجود در حقیقت مصداق طبیعت مهمله است. و این طبیعت مهمله نتیجه اش جزئیه است و بدیل آن عدم آن وجود جزئی و صرف الطبیعه است. یک عدم دیگر بدیل طبیعت مهمله قرار نمی گیرد، بلکه بدیل خودش، نقیض خودش قرار می گیرد. 2. لحاظ طبیعت به نحو کثرت، طبیعت لحاظ شود متعدد و دارای افراد کثیره. اگر اینگونه لحاظ شود، طلب آن هم باید تعلق بگیرد به افراد متعدد و ایجاد آن هم به وسیله ایجاد کل آن افراد است و ایجاد آن به وسیله ایجاد یک فرد محقق نمی شود. و طبیعتا مقابل آن و بدیل آن عدم است. عدم هم می شود اعدام متعدد، مثلا ده تا شماره را خواسته که انجام بشود، وجود این مطلوبی که متعلق است به عشره، به وسیله واحد نمی شود و باید یکایک این افراد انجام بگیرد. این مطلوب، طبیعت است با لحاظ کثرت و عدم آن هم اعدام ده گانه است. چون عدم هر شئ، بدیل خود آن شئ است نه بدیل شئ دیگر. 3. لحاظ طبیعت به نحو مفهوم سعه ای. وجود سعه ای در اصطلاح خاص یعنی وحدت در کثرت. این وحدت در کثرت می شود در حقیقت مثل کلی طبیعی نسبت به افراد خودش که وحدت انسان در ضمن افراد. این وجود سعه ای اگر طبیعت اینگونه لحاظ شود، وانگهی ایجادش، ایجادهای متعدد است ولی به وسیله یک مورد هم امتثال محقق می شود. اما مقابل آن هم ترک همین طبیعت با وجود سعه ای است یعنی ترک یک مورد هم در حقیقت مقابل است با وجود همان یک مورد. پس ترک همیشه با وجودی که متقابلین هستند، در ارتباط قرار دارند. اگر ایجاد طبیعت به نحو وجود سعه ای بود، ترک طبیعت هم به نحو وجود سعه ای است. به عبارت دیگر اگر گفتیم ایجاد طبیعت به عنوان طبیعت ساریه و انحلالی بود، انجام طبیعت با یک مورد انجام می شود اما تمام نمی شود. ترک آن هم همینطور است که یک مورد ترک صدق می کند که مشهور می گفتند ترک صدق نمی کند اما تمام نمی شود. ساری است به سریان افراد.

نتیجه کلام محقق اصفهانی این است که کلام مشهور درست نیست
ما با این توضیحی که دادیم، طبیعت به اعتبار لحاظ از این سه صورت بیرون نبود، پس آن معنایی که مشهور گفته است، درست نخواهد بود که ایجاد طبیعت به وسیله فرد واحد و انتفاء طبیعت به وسیله انتفاء جمیع افراد. برای اینکه ایجاد فرد واحد مقابل با طبیعت ملحوظه که منتفی بشود به انتفاء جمیع افراد نیست. اگر این مطلب درست باشد، باید بگوییم تقابل بین فرد واحد و مجموعه افراد که این معنا ندارد. بنابراین کلام مشهور درست نیست و التزام به آن کار مشکلی است.
سید الاستاد کلام محقق اصفهانی را تایید می کند
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه بعد از تحقیق و بررسی و تغییر رأی که نظر ایشان در روشی که در پاورقی اجود التقریرات آمده بود و همچنین در مصباح الاصول آمده بود، تغییر یافته و در محاضرات ابتداء می فرماید که امر و نهی دلالت بر طلب ندارند، طلب و زجر هم معنایش نیست، بلکه طلب و زجر مصداق است نه مدلول آن. بعد رأی محقق اصفهانی را تایید می کند، می فرماید: حقیقت امر این است که همانطور که طبیعت به یک مورد ایجاد می شود، به ترک یک مورد، ترک هم صدق می کند. ایجاد به وسیله ایجاد یک فرد که صدق می کند، همانگونه ترک هم به وسیله ترک یک فرد ترک صدق می کند و اینگونه نیست که ایجاد یک فرد مقابل و بدیل باشد برای ترک کل افراد. بدیل واحد، متعدد نیست تا گفته بشود که ترک جمیع افراد بدیل شده برای وجود یک فرد، این خلاف وجدان است. و بعد می فرماید: امر واضحی است. و قول مشهور مبنایش قابل التزام نیست.


[3] مصباح الاصول، تقریر بحث سید ابوالقاسم خویی، ج 1، ص 148.
[4] نهایه الدرایه، محقق اصفهانی، ج 1، ص 260. .
[5] اسفار اربعه، ملاصدرا، ج 1، ص 345.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo