< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شک در نفسیت یا غیریت واجب
شیخ انصاری در شک در نفسیت و غیریت فرمود به اصاله الاطلاق می شود تمسک کرد اما به اطلاق هیئت نمی شود تمسک کرد
گفته شد که شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که در این صورت از مسئله یعنی شک در نفسیت و غیریت واجب به اصاله الاطلاق می شود تمسک کرد اما به اطلاق ماده نه به اطلاق هیئت.
محقق خراسانی می فرماید: می شود به اطلاق هیئت تمسک کرد
ولی محقق خراسانی و مشهور بر این است که به اطلاق هیئت هم می شود تمسک کرد که شرح مسئله را گفتیم.
کلام سید الاستاد
سیدنا الاستاد[1] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: بر مسلک شیخ انصاری به اطلاق ماده تمسک ممکن است. مثلا اطلاق «صل» که تعلق دارد به ماده یعنی صلاه و خود عمل، اگر شکی در اشتراط صلاه به قید و شرطی داشته باشیم مثلا اشتراط صلاه به وضو، به اطلاق «صل» مراجعه می کنیم که مقتضای اطلاق رفض القید است. که این رفض القید مفاد آن می شود نفی واجب غیری یعنی هیچ قیدی در کار نیست و از خود «صل» فقط صلاه استفاده می شود. از اطلاق این بیان قید استفاده نمی شود. اگر قید در کار بود، باید ذکر می شد. الان که ذکر نشده است، مقتضای اطلاق رفض القید است پس قیدیتی نیست. این اصل است که لازمه این اصل، نفی غیریت است و نتیجتا نفسی ثابت می شود پس مقتضای اطلاق شد وجوب نفسی. یک سوال و یک جواب: این لازمه و اصل مثبت شد. جوابش این است اصل لفظی مثبت و غیر مثبت آن اعتبار دارد. به عبارت دیگر اصل لفظی لوازم عقلیه اش را هم می تواند ثابت کند. آن اصل عملی است که اعتبارش تعبد محض است و آن فقط همان مودای خودش را می گیرد. اصل لفظی اصطلاح شده است، اصل لفظی در حقیقت عبارت است از اصل عقلایی. در حقیقت همان مفاد سیره عقلاست که به ظهورات اعتماد می کند. سیره عقلاء بر اعتبار ظهورات است. بنابراین اصل لفظی حقیقت آن اصل عقلایی است.
سوال:
جواب: اطلاق تقسیم نیست که باید مقسم در اقسام باشد بلکه در اطلاق قابلیت کافی است. قابلیت صدق که داشت، کافی است. متعلق اطلاق، واجب است. واجب هم قابلیت برای تطبیق بر واجب غیری دارد و هم بر واجب نفسی. پس از آن که این قابلیت وجود داشت، از اطلاق استفاده می کنیم و می گوییم مقتضای اطلاق چیست. مقتضای اطلاق به وسیله انصراف نیست که اگر به وسیله انصراف باشد، می شود ظهور. اطلاق به وسیله مقدمات حکمت است. چون مولی در مقام بیان بوده و اگر ما باشیم و تنها «صل» چیزی نمی فهمیم نه نفسی و نه غیری. ولی می گوییم مولی در مقام بیان است، اگر قیدی بود، باید می گفت و الان که نگفته است حمل می شود بر طبیعت مجرده خالی از قید و لازمه اش می شود نفی غیریت و اثبات نفسیت.

سوال: مرحوم خویی اشاره کرده در جمله اسمیه که به اطلاق ماده می شود اطلاق کرد.
جواب: اگر جمله اسمیه بشود، مفاد هیئت است و اگر فعلیه بشود، مفاد ماده است. در جمله اسمیه هیئت است که برای انشاء است. جمله اسمیه که زمان نداشته باشد می شود انشاء و جمله خبریه که زمان داشته باشد، اخبار است و اطلاق ماده به میان می آید و دیگر انشاء نیست. هیئت مفاد آن، انشاء است و اخبار اگر بود، بیان ماده است و آن موقع می توانیم به اطلاق ماده تمسک کنیم. اگر جمله اسمیه بود، می شود به هیئت تمسک کرد و اگر جمله خبریه بود، می شود به مفاد ماده تمسک کرد. در نتیجه درباره اطلاق لفظی در مجموع اگر مقدمات حکمت فراهم باشد، از اطلاق لفظی می توان استفاده کرد بر مبنای مشهور اطلاق هیئت و ماده و بر مبنای شیخ انصاری از اطلاق ماده.
آیا تمسک به اصول عملیه در شک در غیریت و نفسیت امکان دارد؟
اما اگر مولی در مقام بیان نبود که اطلاق لفظی در کار نبود، بیان در مقام اصل تشریع بود، در این صورت که اطلاق لفظی زمینه ندارد، آیا در شک بین غیریت و نفسیت تمسک به اصول عملیه نتیجه بخش است یا نیست؟
شیخ انصاری می فرماید: به شرائط وجودی مقدمه توجه می کنیم
شیخ انصاری[2] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر اصل لفظی نداشته باشیم، باید به شرائط وجودی مقدمه توجه کنیم. اگر مقدمه قبل از وقت ذی المقدمه باشد، در این صورت به برائت می شود تمسک کرد. مثلا ما شک کردیم در وجوب غسل مس میت قبل از دخول وقت صلاه. در این صورت شک می کنیم که این واجب غیری است یا واجب نفسی. در این جا گفته می شود که تمسک به اصاله البرائه ممکن است.برای این که اصاله البرائتی که دارای دو طرف است، یک طرف قطعا محقق نیست. غیری قبل از دخول وقت که ذو المقدمه وجوبش محقق نشده، وجوب مقدمه محقق نمی شود و ترشحی وجود ندارد. یک عدل آن قطعا محقق نیست، باقی می ماند عدل دیگر. شک در نفسیت می کنیم و مقتضای برائت، عدم وجوب است. در اصل عملی که در این جا جاری می کنیم، اصل نسبت به خود وجوب جاری می شود و غیریت و نفسیت را اصل عملی کار ندارد.
سوال: بعضی ها گفته اند که چون این جا مورد شبهه وجوبیه است و لذا برائت جاری کرده اند
جواب: این از آن شبهه وجوبیه نیست که در اطراف علم اجمالی دارید. این شبهه وجوبیه ای است که وجوب آن مردد است بین این که الان است یا بعدا محقق می شود. این جا شبهه وجوبیه این است که یا این واجب دارای وجوب نفسی است که الان است یا دارای وجوب غیری است که قبل از تحقق نماز و قبل از دخول وقت، الان دیگر وجوبی نیست، پس یک عدل آن رفت چون قبل از وقت است. یک عدل که می ماند، شک بدوی می شود. بنابراین در شک بدوی جای برائت است.
سوال: این جا مخالفت قطعیه نمی شود چون اصل وجوب مسلم است ولی نمی دانیم که نفسی است یا غیری.
جواب: شک بین غیریت و نفسیت که شد، پس از که دقت کنیم در حقیقت برمی گردد به این شک که آیا وجوب فعلا هست یا نیست. اگر نفسی است، هست و اگر غیری است، نیست. ظاهر آن وجوب است و مردد بین غیری و نفسی است پس وجوب مسلم است و نمی شود برائت جاری کرد.
سوال: آیا بعد از جریان اصل، واجب است یا نیست؟
جواب: فعلا واجب نیست و بعد از دخول وقت باید غسل مس میت واجب است که انجام شود. اگر الان هم انجام بدهید، رجاء یا مقدمتا انجام شود که نتیجتا غیری می شود. و وجوب نفسی ندارد و فعلا بر ما واجب نیست.
در الفاظ اصول عملی جاری است ولی در احکام اصول عملی
سوال: در الفاظ اصول عملیه جاری نیست.
جواب: اگر در الفاظ اصل جاری کنیم، اصول لفظیه می آید مثل اصاله الاطلاق و اصاله الظهور و اصاله العموم می آید. الان درباره احکام جاری می کنیم که نوبت به اصول عملیه می رسد. به طور کلی در بحث الفاظ، اصول لفظیه است اما در مورد احکام می شود شک در حکم یا شک در موضوع ذی حکم جای اصول عملیه است.
سوال:
جواب: واجب که بحث می شود منظور از این واجب مقدمه است. این مقدمه مثل غسل مس میت که قبل از وقت، شک می کنیم که این وجوب این نفسی است و خود این غسل واجب است یا این برای نماز واجب است که می شود وجوب غیری، پس ظاهر شک این است که وجوب مردد بین نفسی و غیری است اما واقع آن بین بود و نبود است. وجوب است اگر نفسی است و وجوب نیست اگر غیری است. چون در غیریت، ذو المقدمه ای در کار نباشد ترشح نیست و وجوب برای مقدمه نیامده است.
سوال: این در صورتی تصور دارد که این متوقف باشد بر یک امر شرعی و اگر آن امر شرعی نباشد، تصور ندارد یعنی تلازمی که ایجاد می شود، شرع باید بگذارد.
جواب: بحث ما درباره وجوب مقدمه واجب است و بین وجوب مقدمه واجب و وجوب خود واجب می گویند ملازمه وجود دارد و این ملازمه هم ملازمه عقلیه غیر مستقله است. حکم عقل است، و عقبه آن دستور شرع است. ما در این زمینه بحث می کنیم.
سوال: شارع نمی تواند مهمل بگذارد و واگذار کند به اصول عملیه.
جواب: عقبه که دست شارع است گفته است «صل». اصل ذی المقدمه را واجب کرده است. این ذو المقدمه در خارج نیاز دارد به یک مقدمه تا انجام بشود. آن مقدمه ای که باید سبب باشد برای انجام این مسبب، یک مرتبه از سوی شرع بیان شده که بحثی در آن نداریم. و یک مرتبه مقدمه موصله است که در وجوب عقلی آن بحث نداریم. و یک مرتبه مقدمه ای است مثل آمادگی برای مسافرت به طرف مکه که این تهیو برای مسافرت مکه آیا ملازمه ای که عقلا وجود دارد بین انجام ذو المقدمه و مقدمه، این ملازمه که ملازمه عقلیه غیر مستقله است، نیتجه اش می شود اثبات وجوب شرعی برای مقدمه یا نتیجه اش اثبات وجوب شرعی نمی شود. زمینه بحث ما این است. حال یک فرعی باز شد که یک مقدمه ای داریم که ارتباط دارد با ذی المقدمه، این ارتباط را اجمالا می دانیم اما از سوی شرع تصریح نشده که تا بگوییم این مقدمه واجب است شرعا. عقلا هم ملازمه اش جدایی است. این مقدمه را می گوییم واجب باشد، آیا وجوب نفسی دارد که الان واجب است یا وجوب غیری دارد که وجوب آن می شود وجوب مقدمی. پس از ثبوت وجوب برای ذی المقدمه، وجوب برای مقدمه می آید. شارع در مقام بیان است، بیان کرده است و گفته است صل، حالا این صل آیا مقید به این است که اگر کسی مس میت کرده باشد باید غسل کند یا مقید به او نیست. مقتضای اطلاق می گوید که مقید به آن نیست. و اگر مقید به آن نبود، می شود اطلاق لفظی و اطلاق ماده. و اما این جا که اصل عملی باشد، اطلاق نداشتیم، صل در مقام بیان نبود و مقدمات حکمت کامل نبود. در اصل عملی ما هستیم و حکم و لفظ دیگر برای ما کمک نمی کند. یک وجوبی است برای غسل مس میت، این وجوب دیگر لفظ یا نصی است که از آن استفاده کنیم و ما هستیم و فقط حکم و یک وجوبی است برای غسل میت. آیا این وجوب غسل مس میت، وجوب نفسی است یا این وجوب غیری است. شک در نوعیت حکم می شود، از مرحله ابتدایی دور شدیم. مرحله ابتدایی الفاظ و نصوص است. اما رسیدیم به جایی که نه نصی است و نه لفظی، و ما هستیم فقط یک حکم، آیا این وجوب، وجوب نفسی است یا وجوب غیری است؟ در حقیقت شک بین فعلیت وجوب و عدم فعلیت آن می شود. اگر وجوب نفسی است، فعلا واجب است و اگر وجوب غیری است، فعلا واجب نیست. شیخ انصاری می فرماید: اگر قبل از وقت باشد، مقتضای اصل عدم وجوب است، اصل برائت از نفسیت جاری می شود پس نتیجتا مقتضای اصل، نفی وجوب است. اما از لحاظ تکلیف زمانی که وجوب محقق و فعلی بشود و وقت وجوب برسد، دیگر وجوب غیری را با اصل نمی توانیم کنار بگذاریم چون موجب مخالفت قطعیه عملیه می شود. اما اگر بعد از دخول وقت باشد و شک داریم که این غسل مس میت وجوب آن نفسی است یا غیری، طبیعتا آن وجوب که قطعا هست، و این جا مقتضای قاعده اشتغال است و به اصاله الاشتغال باید مراجعه کرد. چون علی ای حال وجوب است نفسی یا غیری، بنابراین مقتضای اصل اشتغال است. و اما شیخ انصاری می فرماید: اگر وقت گذشت و نماز قضاء شد، فعلا ما هستیم و وجوب این مقدمه، آیا وجوب برای این مقدمه بعد از وقت هم باقی است یا باقی نیست؟ اگر برای مقدمه اثر شرعی قائل هستید که می گویید اثر شرعی آن جواز صحت صلاه است، برای مقدمه که اثر شرعی قائل هستید، استصحاب وجوب می کنید. وقت هرچند گذشته و سابقا قطعا واجب است در داخل وقت و الان شک می کنیم، استصحاب وجوب می کنید که استصحاب مقدمه بر قاعده اشتغال است.
نظر شیخ انصاری قبل از وقت برائت و حین الوقت اشتغال و بعد الوقت استصحاب جاری است
بنابراین قبل الوقت برائت، حال الوقت اشتغال و بعد الوقت استصحاب. شیخ انصاری می گوید: ممکن است بگوییم در جمیع صور احتیاط کنیم. اگر این را هم بگوییم، این دیگر اصل نیست و این احتیاط دینی است. اما به عنوان اصاله الاحتیاط به حساب نمی آید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo