< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از ادله صحيحي
 در بحث صحيح و اعم از ادله صحيحي بحث مي كرديم. گفتيم كه محقق خراساني چهار وجه براي قول صحيحي و پنج وجه براي قول اعمي ذكر كرده اند كه شيخ انصاري هشت وجه براي قول صحيحي و دوازده وجه براي قول اعمي ذكر كرده است. چون متن درس ما كفايه الاصول است، ادله مسطر در كفايه الاصول را يادآور شديم و گفتيم اول تبادر دوم صحت سلب .
 سوال : در تبادر و صحت سلب بايد يك متعلق معين باشد در حالي كه در الفاظ عبادات متعلق معيني نيست
 بعد از اين كه اين دو تا دليل اقامه شد، يك سوال و پاسخي را هم عنوان كنيد: سوال اين است كه تبادر و همين طور صحت سلب يك متعلق معين مي طلبد، چيز مشخصي باشد تا تبادر كند و تا صحت سلب و عدم صحت سلب از او معيار بشود. اما ما در بحث صحيح و اعم يك چيز مشخص و معيني نداريم. در حقيقت شرعيه گفتيم كه جامعي است كه از طريق اثر ما به آن جامع پي مي بريم اما خود آن جامع چهره اش نمودي ندارد. پس آن شرط طبيعي تبادر به مشكل روبرو مي شود.
 جواب : اگر تعين و تشخص به وجهي هم باشد كافي است
  در جواب اين اشكال مي فرمايند: اگر متعلق تبادر شئ مجملي به تمام معنا باشد، به اشكال برخورد مي كند. اما اگر آن شئ به وجهي و به يك صورتي، تعين و تشخص داشته باشد، كافي است كه تبادر به او تعلق بگيرد. براساس اين توضيح متعلق تبادر هرچند يك جامع است وليكن يك تشخص مايي دارد كه تشخصش به واسطه اثر اوست مثلا در صلاه مي گوييم يك جامع است ولي اثرش قربان كل تقي است و چون اثر خاص دارد،‌ آن جامع به نوعي يك تعين مي گيرد. آن تعين مّا كافي است كه تبادر به آن تعلق گيرد. بنابراين دو تا دليل ما درباره قول صحيحي كامل شد. از طريق تبادر و صحت سلب مي توانيم به قاطعيت اعلام كنيم كه لفظ صلاه مثلا يا الفاظ عبادات به طور عموم، براي معاني صحيحه وضع شده اند.
 وجه سوم دال بر وضع الفاظ عبادات براي معاني صحيحه
 محقق خراساني مي فرمايد: وجه سوم دال بر وضع الفاظ عبادات براي معاني صحيحه عبارت است از اخباري كه در باب عبادات آمده است.
 تقسيم اخبار به تشريعيه و بيانيه
  اين اخبار به دو دسته هستند: يك دسته بيانيه است و يك دسته تشريعيه است. بعد از آن دو دسته ديگر دارد كه اثباتيه و نفي ايه. آن دسته اي كه تشريعيه است و در مقام اصل تشريع است، آنجا ما چيزي استفاده نمي كنيم فقط يك حداقل را به دست مي آوريم كه صلاه به عنوان يك عبادت واجب است كه مفاد تشريع حكم وجوب را براي عمل تشريع مي كند. از روايتي كه در مقام تشريع است، هيچ خصوصيت استفاده نمي شود. دسته دوم روايات بيانيه است. روايات بيانيه كه مولي در مقام بيان و خود بيان هم شرح مي دهد. يك سوال اينجا هست كه ما در متون شرعي كه آيات قرآن يا روايات هست، ما از كجا تشخيص بدهيم مقام بيان است يا مقام اصل تشريع است؟
 راه تشخيص روايت تشريعيه از روايت بيانيه
 بيانات و خطابات كه در نصوص شرعي هست، آن كه بيانيه است با‌ آن كه در مقام تشريع فرقش اين است كه خطابات بيانيه موضوع را شرح مي دهد ولو يك وصف بگويد اما آنهايي كه در مقام اصل تشريع است، فقط خود عمل را بيان مي كند و شرحي در كار نيست. پس از كه خطابات بيانيه شد، در بحث ما كه بحث عبادات هست، مي بينيم اخبار دو قسم است مخصوصا در مورد مثال ما كه صلاه است: يك دسته اخبار اثباتي است و يك دسته اخبار سلبي است.
 مفاد روايات اثباتي در مورد الفاظ عبادات، صحيحه هست
 اثباتي از اين قرار است كه مي فرمايد: «الصلاة مِعْرَاجُ‌ المُؤْمِن» ‌يا «الصلاة عَمُودُ الدِّين»‌. دسته دوم كه سلبي است عبارت است از اينكه «لَا صلاة إِلَّا بِطَهُور» يا «لَا صلاة إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَاب»‌. دسته اول، مصداق آن اخبار اثباتي قطعا صلاه صحيحه و كامله است. صلاه صحيحه عمود دين است و صلاه صحيحه معراج مومن است كه در اين شكي نداريم. پس مقتضاي اخبار اين است كه الفاظ عبادات وضع شده است براي صحيحه. اشكال: درست است لفظ الصلاه معراج المومن براي صحيحه استعمال شده اما ممكن است اين استعمال، استعمال مجازي باشد. از اين تركيب به قرينه معراج به خصوص صحيحه اراده شده باشد پس اين دسته از روايات اثباتي اقتضاء نمي دارد كه الفاظ عبادات مثلا لفظ صلاه براي معناي صحيح وضع شده باشد. جواب: محقق خراساني مي فرمايد: اين اشكال وارد نيست براي اينكه ما اگر اين اطلاق را بر نحو مجاز حمل كنيم، خلاف ظاهر است. ظاهر اطلاقات اين است كه بر معناي حقيقي باشد و قرينه هم كه در كار نيست،‌احتمال قرينيت به وسيله اصاله عدم قرينه منتفي است. اصاله عدم قرينه اصل عقلايي است. براساس اصل عدم قرينه مي گوييم قرينيتي در كار نبوده و اراده معناي مجازي در كار نيست و به ظاهر حمل مي كنيم.
 اما اخبار سلبي
  اما اخبار سلبي در اين اطلاق هم مي بينيم كه لا صلاه الا بطهور مقتضايش اين است كه صلاه كاملي نيست مگر بوسيله با داشتن طهارت و صلاه كاملي نيست مگر با قرائت فاتحه و دلالتش درست است. اقتضاء مي كند كه لفظ صلاه وضع شده باشد براي معناي صحيح.
 سوال : مفاد روايات سلبي نفي كمال است نه نفي صحت
 اما يك سوال: «لَا صلاة إِلَّا بِطَهُور» يا «لَا صلاة إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَاب»‌. اعم از نفي حقيقت است. شما وقتي مي توانيد مطلبتان را به بار بنشانيد كه لا صلاه نفي حقيقت صلاه كند اما اگر نفي صفت مي كند كه لا صلاه ، صلاه هست اما صلاه با اين خصوصيت نيست و مدعاي شما را ثابت نمي كنيم. لذا لا صلاه لجار المسجد الا في المسجد كه آيا براي همسايه مسجد، نماز مجزي نيست؟ اين نفي كمال است نه نفي صحت . اگر مقتضاي نفي، نفي صحت بود، هدف شما به دست مي آمد كه صلاه وضع شده است براي معناي صحيح. پس از اين اخبار چيزي ما در جهت اثبات معناي صحيحي به دست نياورديم.
 جواب : اصل در لاي نفي جنس براي نفي حقيقت است
 جواب: يك جواب را در متن آورده و يك جواب را در خارج متن هست. جوابي كه در متن محقق خراساني آورده است اين است كه مي فرمايد: لا، لاي نفي جنس است و در ادب و بلاغت، لاي نفي جنس هميشه براي نفي حقيقت است و اين خود وضع لاي نفي جنس است. اگر براي نفي كمال يا نفي يك وصف بكار ببريم، بايد قرينه بياوريد. قرينه اگر در كار نباشد، لاي نفي جنس، نفي حقيقت مي كند. شما اگر يك اشكال بكنيد كه لا صلاه الا بطهور كه قيام و قعود هست پس نفي حقيقت و واقعي نيست و شكل صلاه هم كه هست. مي فرمايد: نفي حقيقت دو قسم است: 1. نفي واقعي. 2. نفي ادعائي. جواب دوم كه خارج متن است كه تعلق دارد به آن تنظير كه لا صلاه لجار المسجد.
 در روايات اخلاقي مدلول مطابقي كلام مراد نيست
 جوابش اين است كه رواياتي كه اخلاقي است‌ كه آن روايات مدلول مطابقي مراد نيست مثل اينكه يك زيارت از يك عمره برتر است، اين روايت اخلاقي است و در روايات اخلاقي مدلول مطابقي مراد نيست براي اينكه لحن مبالغه است. در اينگونه روايات مدلول كنايي مراد است. در شعر حافظ مي گويد كه دل به دست آور كه حج اكبر است ، از هزاران كعبه يك دل بهتر است كه قطعا اين نيست. در تعابير مبالغه اي كه مدلول مطابقي مراد كه نيست . كنايه از اين است كه دل به دست آوردن ثواب عظيم دارد و مبالغه از شدت و عظمت ثواب است.
 سوال و جواب روايات اخلاقي حكم الزامي ندارد و لحن مبالغه است و مدلول مطابقي مراد نيست و لحن تشريعي هم نيست. قرينه هم وجود دارد كه قلمرو مستحبات است. در لا صلاه لجار المسجد الا في المسجد، روايت اخلاقي است و درباره مستحبات است و كنايه از فضليت زياد در مسجد است. بنابراين اخبار دلالتش بر وضع الفاظ عبادات به معاني صحيحه كامل شد. اخبار اثباتي و اخبار سلبي هر دو طائفه ما را به هدف رساند و نتيجه اين شد كه لفظ عبادت وضع شده است براي معناي صحيح.
 وجه چهارم : سيره واضعين
 وجه چهارم: سيره واضعين. وضاع الفاظ سيره شان بر اين است كه لفظي را كه وضع مي كنند، براي معناي صحيح وضع مي كنند و براي معناي ناقص وضع نمي كنند. اين سيره كشف مي شود از طريق تتبع و فحص و وجدانيات. پيامبر اعظم قطعا در مسائل متعارف عقلاني از روش عقلاء تخطي نمي كند. بنابراين چون سيره بر وضع الفاظ براي معاني صحيحه هست، پيامبر اعظم كه اعقل العقلاء و امامهم و نبيهم هست، لفظ را بر معناي صحيح آن وضع خواهد كرد. اين چهار وجه را كه محقق خراساني فرمود، مي رسيم به اينجا كه شيخ انصاري كه هشت وجه را ذكر كرده است، آن چهار تاي ديگر چيست درس آينده.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo