< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اوامر/صیغه امر /بررسی دلالت صیغه امر

 

دلالت صیغه‌ی امر بر وجوب یا ندب:

بعد از آن که بین امر اول (ماده امر) و دوم (صیغه امر) یک بحثی مطرح شد به نام اتحاد طلب و اراده و کار کشیده شد به جبر و اختیار که محقق خراسانی اعلام کردند طلب و اراده یکی است و این حرف هم جدید نبوده؛ بلکه در بیان قدمای اصحاب هم آمده است که علامه حلی در کتاب تهذیب الوصول، ص97 – 98 می‌فرماید: طلب و اراده یکی است؛ فقط اشاعره ادعا دارند که طلب غیر از اراده است.

بعد از آن رسیدیم به بحث از دلالت صیغه‌ی امر. این بحث در اصول بعد از تطور تفکیک شده است. قبل از تطور اصول، در بیان قدما از سید علم الهدی بگیر تا شیخ، محقق قمی و صاحب معالم، صیغه‌ی امر را یادآور می‌شوند که چه معانی دارند؛ اما در باره‌ی دلالت آن بر وجوب یا ندب، فرقی بین صیغه و ماده امر قائل نیستند؛ یعنی اگر خود کلمه امر دلالت بر وجوب کند، صیغه‌ی افعل هم بر وجوب دلالت می‌کند و فرق نمی‌کند؛ برای این که بیان (دستور)، صدورش از مقام عالی و طلب از مقام سافل و مرتبه‌ی سافل، امر و دستور است؛ با ماده‌ی امر باشد یا با صیغه‌ی امر، فرقی نمی‌کند.

تحقیق هم همین است که اصل قضیه مربوط می‌شود به انشاء که یک مطلبی را و یک عملی را مولی از عبد بخواهد، با ماده‌ی امر باشد یا با صیغه‌ی آن، فرقی نمی‌کند. ماده‌ی امر خصوصیت ندارد و اگر هم در باره اش صحبت شده باشد که کلمه‌ی امر با استدعاء فرق می‌کند، در مرحله‌ی مقدماتی است و وقتی که یک طلب و یک انشاء از سوی مولی صادر شود، در هر قالبی باشد، همان امر است، به صیغه‌ی امر باشد یا به ماده‌ی امر و ادله‌ی که قدما به آن استناد کرده اند، هم ادله‌ی است که متضمن کلمه امر است و هم ادله‌ی است که دلالت دارد بر این که صیغه‌ی امر دلالتش در این حد است.

آراء قدما اجمالا گفته شد. مرور کوتاهی بر آن داشته باشیم. سید علم الهدی می‌فرماید: صیغه‌ی امر مثل گفتن «إفعل» در وجوب هم به کار رفته است؛ مثل ﴿وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ﴾[1] و در اباحه هم به کار رفته؛ مثل ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ﴾[2] و ﴿ وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ﴾[3] که در این موارد برای غیر وجوب به کار رفته است. پس امر در لغت به معنای قدمائی آن، هم ماده و هم صیغه‌ی آن در معنای وجوب و غیر وجوب به کار می‌رود که در آیات قرآن دیده می‌شود؛ اما در عرف شرع، اگر امر مطلق ذکر شود، حمل بر الزام می‌شود و دلالت بر وجوب دارد. شاهد این مدعا این است که صاحب نظران اگر مناظره کنند و یکی استناد کند به امر و صیغه‌ی امر، طرف ملزم به قبول می‌شود و جای تردید وجود ندارد که بگوید دلالت بر لزوم کامل نیست. در اصطلاح فقهاء دلالت اگر به صورت مطلق آمده باشد، شبهه‌ی در آن نیست که موجب لزوم و الزام است؛ یعنی مفادش وجوب است.

شیخ مفید در کتاب التذکرة بالاصول می‌فرماید امر صوری و شکل‌هایی دارد. یکی از آن اشکال، صیغه‌ی افعل است که حقیقت در وجوب است و از باب اتساع و مجاز در غیر آن به کار می‌رود؛ لذا اگر امر (ماده و صیغه) به صورت مطلق ذکر شود، مقتضی وجوب است و حمل بر ندب نیاز به دلیل دارد.

شیخ در کتاب عده، ص145 – 147 دلالت امر را که عنوان می‌فرماید کلام سید را نقل می‌کند، بعد می‌فرماید اقوا این است که امر دلالت بر وجوب دارد و دلیل بر این مطلب حکم عقلاء است بر این که اگر عبد تخلف کند، عاصی شمرده می‌شود و این حکم عقلاء است. بعد از آن از آیات، آیه فالیحذر، آیه اذا قیل لهم ارکعوا ... را ذکر می‌کند که برخی متضمن کلمه امر است و برخی متضمن صیغه‌ی امر است.

صاحب معالم در دید ابتدائی گفته شده بود که رأی ایشان بر اشتراک باشد؛ ولی با مراجعه‌ی که به عمل آمد، در معالم، ص40 -41 می‌فرماید: اقوا این است که امر دلالت بر وجوب دارد. دلیل اول را حکم عقلاء می‌داند و بعد آیات و روایات را مطرح می‌کند.

محقق قمی در کتاب قوانین الاصول، ج1، ص172 می‌فرماید: امر ماده و صیغه‌ی آن حقیقت در وجوب است.

مستند اصلی این صاحب نظران همان حکم عقلاء است که می‌گویند اگر عبد مخالفت کند، مخالفت او موجب ذم و استحقاق عقاب می‌شود.

در بیان صاحب نظران بخصوص در کلام شیخ و کلام سید آمده است که معاشر امامیه بر این اند که اگر امری از مولی صادر شود، حمل بر وجوب می‌شود. تعبیر شیخ این است که می‌فرماید امر اقتضاء می‌کند وجوب را در نزد ما که این تعبیر ظهور در اجماع دارد.

شیخ انصاری متأسفانه در کتاب مطارح فقط از مقدمه واجب به بعد بحث کرده است و بحثی از امر و دلالت آن به میان نیاورده است؛ ولی از ضمن کلام ایشان در رسائل و مطارح ممکن است استفاده کنیم که امر دلالت بر وجوب دارد.

محقق خراسانی در کفایة الاصول، می‌فرماید: در باره‌ی صیغه‌ی امر دو مرحله از بحث داریم. مرحله‌ی اول مقدماتی است که خود صیغه‌ی امر به چه معنا به کار می‌رود. مرحله دوم مرحله اصولی است. در مرحله اول بحث از سنخ ادب و بلاغت است که به توضیح معنا و شرح مراد از کلمه، اختصاص دارد. در مرحله دو که مسأله اصولیه است، به این معناست که یک قاعده و معیاری ثابت شود تا واسطه‌ی در استنباط احکام کلی باشد؛ به عبارت دیگر، اگر امر دلالتش بر وجوب ثابت شود، این خود یک قاعده است و هر کجا امر دیدیم، دلالت بر وجوب می‌کند و مدلول آن به عنوان یک حکم کلی شرعی به اثبات می‌رسد.

مسأله‌ی فرعیه فرقش با ادبیات در این است که در ادبیات، بحث فقط در باره‌ی وضع لفظ برای معنا و دلالت لفظ بر معنا و حقیقت و مجاز بودن آن است و هم چنین در نطاق و قلمرو بحث؛ اما در باره‌ی مسأله‌ی فرعیه بحث از حکم شرعی است؛ ولی حکمی که اختصاص داشته باشد به موضوع خارجی تا جزئی ‌شود و معیار در جزئی و فرعی بودن این است که یک حکم نسبت به یک موضوع خاص خارجی از لحاظ شرعی ثابت شود یا بحث شود.

محقق خراسانی می‌فرماید که در باره‌ی بحث اول (بحث ادب و بلاغت) خود صیغه‌ی افعل در ضمن هر ماده‌ی باشد؛ مثل ماده علم، حلم و ... به معانی متعددی به کار رفته است؛ از جمله تهدید، اهانت، تعجیز و ...؛ مثلا در ﴿اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[4] به معنای تهدید است. در ﴿ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ﴾[5] به معنای اهانت است. تعجیز مثل ﴿فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ﴾[6] . پس معنای صیغه‌ی امر، این امور است؛ اما تحقیق این است که صیغه‌ی امر در این موارد که به کار گرفته می‌شود، این موارد دواعی اند؛ یعنی امر معنای خودش را دارد و داعی آن تهدید، اهانت و ... بوده است. منظور از این شرح این است که به کار گرفتن صیغه‌ی امر برای تعجیز، این است که مورد، موردی است که باید بیان مربوط به تعجیز صادر شود و طرف را بگوید تو نمی‌توانی و مورد، مورد تعجیز است که بر اساس آن امری صادر شود و اعلام کند که تو عاجزی و این داعی است. منتهی اگر در مورد تعجیز به کار رفت، طلب حقیقی نیست. طبق آیه ﴿فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ﴾[7] به طرفی که قرآن را قبول نداشته باشد، گفته می‌شود بروید تمام تلاش تان را بکنید تا یک سوره مثل قرآن بیاورید؛ اما نمی‌توانید. پس تعجیز داعی و خود صیغه‌ی امر انشاء طلب است.

در نتیجه صیغه‌ی امر دلالت دارد بر انشاء طلب دارد؛ منتهی به داعی بعث که می‌خواهد طرف مقابل آن را انجام دهد؛ اما مورد تهدید، اهانت و تعجیز، خود آن صیغه‌ی امر که استعمال شده است، در معنای حقیقی اش استعمال شده است و این‌ها داعی اند نه این که صیغه‌ی امر در معنای تهدید، تعجیز و اهانت استعمال شده باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo