< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اوامر/طلب و اراده /بررسی مسلک تفویض

 

بحث و تحقیق در باره‌ی مسلک مفوضه:

گفته شد مفوضه بر این اند که خدای متعال، قدرت، علم و اراده را برای انسان عنایت می‌کند؛ ولی بعد از اعطای الهی مکلف به طور کامل مختار است و به اراده‌ی ازلیه مقهور نیست. این مسلک؛ یعنی مسلک مفوضه، در حقیقت منکر سلطنت باری تعالی است که عباد بعد از آن که خدا به او قدرت داده، کاری که انجام می‌دهد، به نحو مستقل انجام می‌دهد و هیچ وابستگی در مرحله‌ی انجام کار به اراده‌ی پروردگار ندارد.

سیدنا الاستاد می‌فرماید: دلیل مفوضه این است که شیء ممکن در حدوث خودش نیاز به مؤثر دارد و در بقاء خودش نیاز به مؤثر ندارد. در جواب این استدلال سیدنا الاستاد فرمودند که شیء ممکن همانگونه که در حدوث خود نیاز به مؤثر دارد، در بقای خودش هم نیاز به مؤثر دارد. دلیل بر این مطلب افتقار ذاتی ممکنات است و شیئی که افتقار ذاتی داشته باشد، همیشه نیاز به مؤثر و علت دارد و حدوث شیء ممکن موجب بی‌نیازی آن از مؤثر نمی‌شود؛ یعنی ممکن بعد از حدوث مبدل به واجب نمی‌شود.

می‌گوییم متن بیان مفوضه را در منبع درستی برنخوردم و آدرس درستی هم داده نشده است. آنچه از عنوان و تعریف مفوضه استفاده می‌شود این است که انکار علیت که نسبت به مفوضه داده شده است، جای سؤال دارد؛ اما آنچه از ظاهر عنوان مفوضه استفاده می‌شود این است که مفوضه قائل به افاضه است و از فیض و افاضه گرفته شده است. اگر علیت نباشد و افاضه باشد، جواب دیگری می‌طلبد و جوابی که در باره‌ی علت و افتقار ممکن به علت است، کافی نخواهد بود.

مسلک امر بین الامرین:

سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج1، ص269 – 273 می‌فرماید: «أنّ الحق، كما عليه أهله، هو الامر بين الامرين»[1] مسلک صحیحی امر بین الامرین است؛ برای این که مسلک جبر را شرح دادیم و ردّ آن را به طور کامل بیان کردیم که مسلک جبر با ضرورت عقل و وجدان باطل است. مسلک مفوضه را هم شرح دادیم که اساس درستی ندارد، پس درست و صحیح فقط امر بین امرین است؛ به این معنا که یک عمل هنگامی که توسط فاعل مختار انجام می‌گیرد، به تمام معنا فاعل کار مختار است و می‌تواند انجام دهد و می‌تواند انجام ندهد.

ای که می‌گویی این کنم یا آن کنم این دلیل اختیار است ای صنم

از سوی دیگر، قدرت، تفکر، اراده که داده شده است، افاضه فیض خداست و ربطی به فیض خدا هم دارد؛ به این معنا که اگر آن قدرتی را که خدا داده است آنی آن را از بنده‌ی خودش بگیرد، این فاعل مختار کاری انجام داده نمی‌تواند و بستگی دارد به مقدمه‌ی که در کار عباد است. قدرت مقدمه‌ی است برای اختیار و آن قدرت، قدرتی است که از عطایای الهی است و استمرار دارد به لطف خدای متعال و اگر آن استمرار قطع شود، بشر از انجام کار عاجز است.

فرق بین جبر و تفویض و امر بین امرین در عبارت کوتاه این است که مسلک جبر می‌گوید افعالی که از انسان صادر می‌شود اختیاری نیست و مقهور اراده‌ی الهی است؛ برای این که انسان عمل را با اراده‌ی خودش علی الظاهر انجام می‌دهد؛ ولی این اراده مقهور اراده‌ی ازلیه است و بدون آن کاری انجام نمی‌شود و اراده ازلیه سیطره و تسلط کامل دارد و اعمال جبریه است و بشر موجودی است مثل حیواناتی که در اثر شعور کارهای خیلی پیچیده را نجام می‌دهد اما اختیاری از خود ندارد؛ مثل زنبور عسل که از بدو تولد تا بحال لانه‌ی مسدس و مستحکمی می‌سازد اما از خودش اختیاری ندارد، انسان هم شبیه همان موجودات است و انسان که مدنی است در ظاهر یک اراده‌ی دارد ولی در اصل مقهور اراده‌ی پروردگار است؛ چنانکه قرآن می‌فرماید: ﴿وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ﴾[2] .

بعد می‌فرماید مسلک جبر در نتیجه نفی عدالت از خداوند است. ظلم و غیر ظلم تشخیصش در اختیار بشر نیست. ﴿يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ﴾[3] ، ﴿لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ﴾[4] . کسی حق سؤال ندارد. اما مسلک تفویض با مسلک امر بین الامرین وجه اشتراکی دارد و آن این است که مکلف افعال را با اختیار و از روی اختیار انجام می‌دهد و اجباری در کار نیست؛ اما فرقش در این است که مفوضه می‌گویند در انجام افعال عباد استقلال دارند و مسلک حق می‌گوید مکلف استقلال ندارد و موجود وابسته است. از لحاظ معقول موجود کلش فقر است و وابستگی قطع نمی‌شود و ذاتش فقر است. فقر؛ یعنی نیازمندی و اگر نیازمندی نباشد فقر نیست و خلف می‌شود.

بعد می‌فرماید نتیجه‌ی مسلک جبر نفی عدالت و نتیجه مسلک مفوضه نفی سلطنت از خداوند است و جمع بین این دو مورد که هم عدالت رعایت شود و هم سلطنت الله، امر بین امرین است؛ لذا جبری تفریطی و مفوضه افراطی است و مسلک بین امر بین امرین معتدل است.

سؤال: سیدنا الاستاد تا اینجا که شرح داد، دلیلش چیست و شبیه مصادره شد.

در جواب گفته می‌شود که از دل این شرح یک برهان بیرون می‌آید و آن برهان سبر و تقسیم است که می‌گوییم مسالک سه تا است و غیر از آن نیست و حصر عقلی است. برهان سبر و تقسیم که سه قسمت داشته باشد و دو قسمت باطل شود، قسمت سوم قطعا ثابت است. این مطلب تا اینجا برهانی هم شد.

سیدنا الاستاد یک نگاهی به آیات و روایات دارد. از روایات به عنوان مستند استفاده می‌کند و در باره‌ی آیات معنا و توجیه آیات را اعلام می‌کند. اما روایات در کتاب کافی یک بابی است به نام امر بین الامرین که روایاتی در آنجا آمده؛ از جمله روایت شماره یازده این باب است که سندش صحیح است و در آن از امام صادق (ع) که سؤال شد بین جبر و تفویض آیا واسطه‌ی وجود دارد تا قائل به آن شویم؟ فرمود: « نَعَمْ أَوْسَعُ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ»[5] که تعبیر بلاغی است و در حد زیادی بین جبر و تفویض فاصله وجود دارد.

روایت دیگر در کتاب بحار، ج5، ص14 آمده که سندش صحیح است و در آن امام (ع) می‌فرماید: «إنا لا نقول جبرا ولا تفويضا»[6] .

در روایت دیگری چنین آمده: «إياك أن تقول بالتفويض فإن الله عزوجل لم يفوض الامر إلى خلقه وهنا منه وضعفا، ولا أجبرهم على معاصيه ظلما»[7] خداوند تفویض نفرموده است و بندگان را به انجام معاصی اجبار هم نکرده است.

این روایات دلالتش بر مطلوب کامل است و جایی برای تردید وجود ندارد. پس مستند اصلی علاوه بر برهان سبر و تقسیم، روایات معتبری است که در کافی و بحار آمده است.

آنگاه آیاتی از قرآن را یاد آور می‌شود؛ مثل آیه 30 انسان، 24 کهف، 49 یونس، 93 نحل، 8 سوره فاطر؛ مثلا در آیه ﴿وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ﴾[8] می‌فرماید: این آیه ممکن است در جهت اثبات یا تأیید مسلک جبر به کار گرفته شود؛ چون می‌گوید شما مشیت و اراده ندارید و مشیت و اراده از خداست. سیدنا الاستاد در توجیه آن می‌فرماید: معنای ما تشائون این است که شما اراده کامل، مستقل و مطلق ندارید؛ مگر این که خدا اراده کند، آن وقت شما در ضمن آن، اراده‌ی دارید. معانی این آیات از مسلک بین الامرین به طور واضح استفاده می‌شود. خدای متعال مشیتش بر هر چیزی قرار گیرد آن می‌شود و همه‌ی این آیات در حقیقت امر بین الامرین را تأیید می‌کند نه این که شاهدی بر مسلک جبر باشد.

آیه‌ی که به طور واضح مسلک امر بین الامرین یا اختیار را اعلام می‌کند، آن آیه‌ی است که می‌فرماید ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[9] که این آیه اختیار را به طور واضح بیان می‌کند. اگر آیات مذکور را در کنار این آیه از باب تفسیر قرآن به قرآن قرار دهیم، به دست می‌آید که آن مشیت مقدمه اعطای قدرت است . «انا هدیناه السبیل» یعنی مشیت خدا و ادامه آیه اختیار است.

تتمه: ما در باره‌ی افاضه‌ی فیض شرح دادیم که جواب مسلک مفوضه بر اساس قانون علیت درست است. به عبارت دیگر بنا بر مسلک فلسفی جواب درست است؛ اما بنا بر مسلک کلامی جوابی داده نشده است. کلام علت و معلول اعلام نمی‌کند و در آن سخن از افاضه و عطای الهی است. از لحاظ تحقیقی هم ثابت شده است که بعضی از عطاها علت ندارد و بشر و اهل فلسفه علت را درک نمی‌تواند. در کلام جدید تجربه‌ی به ثبت رسیده که می‌گوید وقایع و حوادث بدون علت طبیعی به وجود می‌آید و این دلیل می‌شود بر این که علیت یک قسمتی از مسائل است و قسمت دیگر این است که افاضه است و علیت نیست. خدا می‌تواند به بنده اش عطا کند و نه توجیهی لازم دارد و نه سؤالی می‌طلبد و نه جای سؤال دارد. اگر این راه را برویم مفوضه پا می‌گیرد.

در جواب اجمالا گفته می‌شود افاضه‌ی فیض درست است و ما هم آن را قبول داریم و در بیان سیدنا الاستاد مکرر آمده که افاضه خدا نسبت به قدرت است. قدرت افاضه شده است، توانمندی افاضه شده است که در مرحله مقدمه‌ی ایجاد عمل است و اختیار بعد از آن است. قدرت و علم و تفکر قطعا افاضه شده است؛ ولی افاضه در این حد است و نه در مورد انجام عمل؛ لذا با معاییر کلامی، افاضات خداوند مربوط به همان صفات کمالیه‌ی انسان است که در زندگی انسان را برای رشد و کمال کمک کند. از باب قاعده لطف، انسان را برای رشد کمک کند و متعلق و موارد افاضات قدرت و تعقل و اختیار است. در نتیجه علی التحلیل افاضه است؛ ولی در مرحله‌ی مقدمات، نه در مرحله‌ی انجام خود کار. در مرحله انجام کار اگر مکلف کاری را بدون افاضه انجام ندهد، جبر لازم می‌آید و از آنجا که اختیار را در مرحله انجام کار لمس می‌کنیم، بر اساس مصلحت نوع، خود بشر باید توانی داشته باشد تا هر کاری که بخواهد انجام دهد و هر کاری که نخواهد انجام ندهد، انجام ندهد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo