< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات/وضع /تحقیق و بررسی علائم حقیقت و مجاز

 

بحث و تحقیق در باره‌ی علائم حقیقت و مجاز:

گفته شد که علائم حقیقت و مجاز بر اساس رأی صاحب فصول ده علامت اعلام شده است که به طور عمده از این ده علامت همان چهار علامت معروف تنصیص، تبار، عدم صحت سلب و اطراد است و دو علامت دیگر هم قابل ذکر است که عبارت اند از اصالة عدم نقل و اسقراء. در باره‌ی این علائم اولین علامتی که گفته شد تنصیص بود. در باره‌ی تنصیص شبهه‌ی وجود ندارد که اگر اهل لغت تنصیص داشته باشد و معنای کلمه را صریحا اعلام کند، بدون هیچ خلافی، از باب حجیت قول اهل خبره، اعتبار دارد.

علامت دوم از علائم حقیقت و مجاز تبادر است که گفته می‌شود مشهورترین علامت و برجسته ترین علامت است. منظور از آن این است که محقق و اهل تحقیق در جهت تعیین معنای حقیقی، در استعمال بین اهل لغت ببیند که معنای خاصی از لفظ خاصی اراده می‌شود و هر موقع لفظ اطلاق شود، معنا بدون قرینه به طور دقیق از آن لفظ تلقی می‌شود. تبادر از مبادرت به معنای انسباق است و آن سبق معنا از لفظ عند التکلم است. علامت بودن تبادر در اصول مورد تسالم اصحاب است و راه طبیعی برای کشف معنای حقیقی همین تبادر است.

اشکال معروف نسبت به تبادر این است که تبادر مستلزم دور می‌شود؛ به این معنا که تبادر معنا از لفظ توقف دارد بر علم به وضع و علم به وضع که به وسیله‌ی تبادر به دست بیاید، دور می‌شود در صورتی که علامت یا استدلال مستلزم دور باشد، قابل اعتماد و قابل طرح و ارائه نیست.

در باره‌ی رد این اشکال صاحب فصول فرموده است که تبادر هر چند علامت حقیقت قطعا هست؛ ولی توقف مائی به علم به وضع هم دارد؛ ولیکن موقوف غیر از موقوف علیه است؛ برای این که تبادر توقف بر علم به وضع اجمالا دارد و علم به وضع توقف دارد بر تبادر بالتفصیل؛ یعنی علم تفصیلی به موضوع له توقف بر تبادر دارد، پس دوری نخواهد بود؛ چون موقوف غیر از موقوف علیه است؛ لذا تبادر علامت حقیقت است و اشکال دور در کار نیست.

شرح بیشتر: شیخ صدرا می‌فرماید منشأ این اشکال یک ایرادی است از سوی بعضی از صوفیه که در بحث منطق و اشکال اربعه اشکال کرده اند که شکل اول بدیهی الانتاج است و علم به صغری و کبری و نتیجه قطعی است. می‌گویند در مثال «العالم متغیر و کل متغیر حادث فالعالم حادث» در اینجا کلیت کبری توقف دارد بر علم به حدوث عالم که نتیجه است و اگر کلیت کبری متضمن علم به حدوث عالم نباشد، کلیت ندارد و از آن طرف نتیجه که فالعالم حادث است، توقف دارد بر علم به کلیت کبری و اگر نه، نتیجه نمی‌دهد. پس دوری می‌شود.
جواب آن در منطق شفا آمده و شیخ الرئیس در جواب گفته است که موقوف و موقوف علیه بالاجمال و التفصیل فرق دارند. کلیت کبری توقف بر علم به حدوث عالم بالاجمال دارد و علم به صغری و نتیجه به صورت تفصیل توقف بر کلیت کبری دارد و اشکال وارد نیست. این سبک و سیاق رسیده اصول و صاحب فصول و محقق خراسانی.

شیخ صدرا اضافه می‌کند که اجمال علم بر سه صورت نه اجمال کلام که در برابر اهمال کلام است و مطلب جدایی است. صورت اول این است که علم اجمال دارد و به اصطلاح عوام، کلی گویی است یا به عبارت منطقی کلی نگری است؛ مثل نگاهی کلی کبری به صغریاتش که تفصیلی نیست و کلی است. صورت دوم در اصطلاح اصول است که اگر متعلق علم معین بود علم تفصیلی است و اگر مردد بین چند چیز بود علم اجمالی می‌شود که در اصول وصف به حال متعلق گفته شده است. صورت سوم از علم اجمالی عبارت است از علم ارتکازی که در ذهن انسان به شکل مرتکز وجود دارد و التفاتی وجود ندارد؛ مثل علم به وجود باری تعالی که این علم ارتکازی است و التفات وجود ندارد. شیخ صدرا می‌فرماید وقتی انسان در خطر جدی قرار گیرد یا با مشکل لاینحلی رو به رو شود، به طور ناخود آگاه یک حرکتی از ذهن و عمق روح انسان بیرون می‌آید و آن پناه بردن به خداست. هنگام اضطرار آن علم ارتکازی جلوه‌ی ظهور و تجلی تفصیلی دارد. پس منظور از علم اجمالی در این بحث برای رفع دور، همان قسم اول است.

محقق خراسانی در باره‌ی رفع اشکال دور دو مطلب را به ترتیب اعلام می‌کند. مطلب اول همان است که از شیخ الرئیس رسیده است که فرق بین این موقوف و موقوف علیه بالاجمال و التفصیل است و دوری در کار نخواهد بود. جواب دوم این است که این دور در صورتی است که کشف حقیقت برای عالمین به وضع باشد که عالم هستند؛ ولی خوب تشخیص نمی‌دهند و به تبادر مراجعه می‌کند که بعد از مراجعه علم شان تفصیلی می‌شود؛ اما اگر تبادر علامت باشد برای مستعلم و کسانی که می‌خواهند تازه معنای یک لغت را بفهمند و اهل لغت و محاوره نیستند و اهل زبان دیگری است، این فرد مستعلم الآن در جستجوی فهم معانی الفاظ است، مراجعه می‌کند به محاوره اهل لغت، می‌بیند که اهل لغت لفظ صلاة را به ارکان مخصوصه به کار می‌برند و از لفظ صلاة، ارکان مخصوصه متبادر می‌شود، در این صورت اصلا دوری نیست؛ چون مستعلم از اهل محاوره معنای لغت را می‌آموزد و دور اصلا زمنیه ندارد.

تحقیق این است که دور از اساس قابل التزام نیست؛ زیرا اولا دور، تسلسل، خلف و اصول عقلیه‌ی از این سنخ به تمام معنا و بدون هیچ تردیدی مربوط می‌شود به وجود و امور واقعیه؛ چون محور فلسفه و عقل، وجود و هستی است و دور و تسلسل هم به امور وجودی متعلق است و در غیر آن زمنیه ندارد. دور بطلانش به تضاد و تضاد به تناقض بر می‌گردد. ثانیا دور علی التحلیل وجود ندارد. در مسأله تبادر، دور به معنای حقیقی از اساس وجود ندارد؛ چون تبادر در حقیقت استقراء است و استقراء مربوط به افرادی است که معانی الفاظ را از ابتدا نمی‌داند؛ اما آنهایی که علم به وضع دارند، برای آن‌ها تبادر معنا ندارد؛ چون علم به وضع دارند و به تبادر نیاز ندارند. کسانی که نیاز دارند علم به وضع ندارند و استقراء می‌کنند؛ بنابراین دور کجاست؟ دور از اساس وجود ندارد.

دومین علامت مسأله‌ی صحت سلب است که علامت بعدی است و گفته می‌شود اگر یک لفظ در اطلاق به یک معنا ثبات داشته باشد و صحت سلب نداشته باشد؛ بلکه صحت استناد (صحت حمل) داشته باشد، علامت حقیقت است. این هم در استعمالات به دست می‌آید و کسی که وارد استعمالات شود به این حقیقت خواهد رسید؛ مثل لفظ صلاة که صحت سلب از ارکان مخصوصه ندارد و صحت حمل بر آن دارد. بعد از تبادر عدم صحت سلب بین محققین در درجه‌ی دوم از اعتبار در جهت اثبات معنای حقیقی، قرار دارد.

اشکالی که در صحت حمل می‌شود همان اشکالی است که در باره‌ی تبادر گفته شد که تمسک به عدم صحت سلب یا صحت حمل، متوقف است بر علم به وضع و علم به وضع متوقف است بر صحت حمل و علامت دوری می‌شود و در این صورت قابل اعتماد نیست.

جواب این اشکال همان جواب اجمال و تفصیل است. محقق قمی در کتاب قوانین، ج1، ص54 تا 71 این علامت را بحث می‌کند و در باره‌ی اشکال صحت حمل بیان جدیدی دارد و می‌فرماید: «و هذان الوجهان ممّا لم يسبقني إليهما أحد فيما أعلم‌[1] عدم صحت سلب، علامت کشف معنای حقیقی است و اشکال این است که مستلزم دور می‌شود به دلیل توقف داشتن آن بر علم به وضع و بر عکس. جواب اول همان اجمال و تفصیل است که بیان شد. جواب دیگر که کسی قبل از من به آن توجه نداشته، این است که عدم صحت سلب توقفی بر علم به وضع اجمالا دارد؛ اما علم به وضع یا به عبارت دیگر علم به موضوع له، به عنوان علم به موضوع له، توقف بر عدم صحت سلب ندارد؛ بلکه به عنوان تشخیص مصداق موضوع له توقف بر عدم صحت سلب دارد؛ مثلا ماء نسبت به یک آب زلال و صاف اطلاقش حقیقی است و در آبی که در حد وحل (گل آلود) باشد حقیقی نیست و در آب سیل و گلاب که رایحه اش از دست رفته، شک می‌کنیم که جزء مصداق آب است یا نه؟ از صحت حمل و عدم صحت سلب استفاده می‌کنیم که اگر صحت حمل داشت مصداق درست می‌شود، نه خود موضوع له و موضوع له را اجمالا فهمیده ایم. تشخیص مصداق موضوع له توقف بر عدم صحت سلب دارد، نه خود موضوع له، پس دوری نیست.

در باره‌ی عدم صحت سلب همان تحقیقی را که در تبادر گفتیم اینجا هم می‌آید که عدم صحت سلب در حقیقت یک نوع تحقیق ابتدائی است برای کسانی که آشنا به معنانی الفاظ نباشد و استقراء می‌کند که ابتدا با ذهن خالی برای تعلم معنا شروع می‌شود و تعلم معنا مسبوق به علم به معنا نیست و کشف و تعلم معنا از طریق عدم صحت سلب است و به مشکل دور بر نمی‌خورد و در حقیقت یکی از علائم کشف معنای حقیقی عدم صحت سلب است بدون هیچ اشکالی بر آن از جهت دور.

در نتیجه عدم صحت سلب در واقع علامت است بدون این که ما به مشکل و اشکالی بر بخوریم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo