< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات/وضع /بررسی معنای خبر و انشاء از منظر سیدالخوئی

 

بحث و تحقیق در باره‌ی معنای خبر و انشاء از منظر سیدنا الاستاد:

گفته شد که بیان ایشان در حقیقت دارای دو مرحله است، یکی مرحله‌ی سلبی و دیگری مرحله‌ی ایجابی. در مرحله‌ی سلبی گفته شد که ایشان فرمودند رأی مشهور در باره‌ی خبر و انشاء قابل التزام نیست و آخرین مؤیدی که اعلام فرمودند این بود که در تتبع نسبت به استعمال جمله‌ی خبریه و انشائیه می‌بینیم که اگر جمله‌ی خبریه در عوض جمله‌ی انشائیه به کار برود، در اصطلاح اهل علم جزء اغلاط به حساب می‌آید؛ یعنی قطعا غلط خواهد بود؛ مثلا اگر «زید قائم» بگوییم و منظور انشاء طلب باشد؛ یعنی قیام را از زید طلب کنیم، یک غلط مشهور است، پس این تتبع و توجه به موارد استعمال خبر و انشاء یک مؤیدی است بر این که خبر و انشاء مدلول شان فرق دارد.

تقسیم الفاظ به اعتبار خبر و انشاء:

بعد از این بحث، سیدنا الاستاد یک تقسمی را به ثبت رسانده است و آن تقسیم الفاظ به اعتبار خبر و انشاء است که می‌فرماید الفاظ از این جهت به سه قسم تقسیم می‌شود:

1- الفاظی که اختصاصی به انشاء دارند مثل امر غایب و امر حاضر که صیغه‌ی افعل برای انشاء است به طور اختصاصی و در اخبار به هیچ وجه به کار نمی‌رود.

2- الفاظی که به طور اختصاصی در اخبار به کار می‌رود و در انشاء به هیچ وجه قابل استفاده نیست و اگر فرض شود غلط فاحشی است؛ مثل «زید قائم» اگر برای انشاء طلب به کار ببریم غلط فاحشی است.

3- الفاظ مشترک بین آن خبر و انشاء؛ مثل ماضی و مضارع که مثلا «بعت» هم برای انشاء به کار می‌رود و هم برای اخبار و مضارع مثل «یعید و یصلی» هم برای اخبار به کار می‌رود؛ مثل «رأیت زیدا یصلی» و هم در انشاء به کار می‌رود؛ مثل «یعید صلاته» که برای انشاء است.

بعد می‌فرماید: اما انشاء طلب، فعل ماضی و مضارع در آن به کار نمی رود؛ مگر در یک مورد و آن جایی است که پس از شرط واقع شود؛ مثلا بگوییم «ان استدبر فی الصلاة اعاد» که اعاد فعل ماضی است و انشاء شده است و به عنوان انشاء طلب است؛ ولی اختصاص به مورد خودش دارد که جزای شرط است.

پس در مرحله‌ی سلبی، خبر به معنای انشاء نیست.

اما در مرحله‌ی ایجابی می‌فرماید: خبر وضع شده است برای حکایت از نسبت؛ چون خبر مدلولش فقط حکایت است، نه نسبت خارجی و وضع شده برای حکایت از نسبت و خود آن نسبت در خارج اگر با واقع مطابق بود، صادق است و اگر نبود، نسبت کاذب است. اما انشاء وضع شده است برای ابراز معنا یعنی ابراز ما فی نفس المتکلم که منظور از این نفس، ذهن است، پس در حقیقت انشاء ابراز ما فی الذهن است در خارج و معنای انشاء ایجاد معنا نیست؛ چون امکان ندارد و قابل التزام نیست؛ بلکه ابراز ما فی الذهن است و دلیل آن شهادت وجدان و ارتکاز است؛ زیرا کسی که تکلم می‌کند، در این تکلم بر اساس حکمت وضع، یک معنایی را بیرون می‌دهد که به آن ابراز می‌گوییم و غیر از آن چیزی دیگری مثل ایجاد در کار نیست.

بنابراین، نتیجه این می‌شود که خبر و انشاء هر دو ابراز اند؛ چون یک امر وجدانی اند و خود وضع و حکمت وضع در واقع همین ابراز است؛ ابراز یعنی واقعیت تکلم که در خبر و انشاء وجود دارد و از این جهت فرقی بین آن دو نیست و فرقی که به وجود می‌آید از ناحیه‌ی مدلول است که مدلول خبر حکایت از نسبت است و مدلول انشاء فقط خود ابراز آن معنا برای مخاطب است؛ لذا خبر قابلیت برای صدق و کذب دارد و انشاء ندارد. در نتیجه رأی مشهور قابل التزام نیست و تحقیق در باره‌ی معنای خبر و انشاء همین است.

در باره‌ی اخبار و انشاء به طور واضح ببینیم که وضع عام و موضوع له خاص است، با این توضیح که در خبر حکایت از نسبت را تصور می‌کنیم و این عام می‌شود و پس از استعمال در مصادیق جزئیه خاص می‌شود. انشاء هم در مقام تصور ابراز ما فی النفس است و آنچه را که تصور کرده ایم ابراز کنیم، این تصور که معنای اسمی در ضمن دارد، یک تصور کلی است و عمومیت دارد و در صورتی که استفاده به عمل بیاید، تشخص وجود دارد و آنجا که متعلق انشاء مشخص شود، خاص می‌شود، پس وضع عام و مضوع له خاص می‌شود.

وضع اسماء اشارات و ضمایر:

در ادامه کلام محقق خراسانی را دنبال کرده که ایشان فرموده وضعیت اسماء اشاره وضمایر هم مثل وضع حروف عام و موضوع له خاص است؛ برای این که اگر مثلا یک ضمیری مثل هو در نظر گرفته شود یا یک اسم اشاره‌ی مثل هذا، در مقام وضع، مرجع یا مشار الیه، مفرد مذکر تصور می‌شود و این مفرد مذکر در مقام تصور و وضع، یک عنوان عامی است که بر کثیرین صدق می‌کند و در مقام استعمال که ضمیر ارجاع شود و مرجعش معین گردد و اشاره مشارالیه آن مشخص شود، در آن مقام که مقام موضوع له است، خصوصیت و تشخص به وجود می‌آید، پس موضوع له خاص می‌شود.

محقق خراسانی می‌فرماید تشخصی که در اسم اشاره و ضمایر داریم، تشخص و تعیین در مشارالیه و مرجع ضمیر از خصوصیات استعمال و از اطوار مستعمل فیه است، نه جزء موضوع له، پس در ضمایر و اسماء اشاره هم وضع عام و موضوع له عام است.

محقق نائینی و محقق اصفهانی در این رابطه تعرضی ندارد و فقط سیدنا الاستاد و شهید صدر متعرض آن شده اند که سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج1، ص80-90 می‌فرماید: در باره‌ی اسماء اشاره اگر ما در باره‌ی حروف تنزل کنیم و بگوییم که آلیت خارج از موضوع له است؛ اما در اسم اشاره امکان ندارد؛ چون اشاره خودش، خود معنای اسم اشاره است و چیز اضافه نیست که بگوییم خارج است و از خصوصیات مستعمل فیه است؛ پس اینجا به هیچ وجه زمینه برای رأی محقق خراسانی نیست که بگوییم اشاره از خصوصیات استعمال است؛ برای این که در اشاره، منظور از اشاره در اسماء اشاره، اشاره‌ی خارجیه است؛ مثلا اشاره به ید و چشم و سر و ذهن هم گفته شده، خود این اشاره‌ها یعنی معنای اسم اشاره، بنابراین در باره‌ی موضوع له اسم اشاره تردیدی وجود ندارد و با یک تصور تصدیق به عمل خواهد آمد و تصورش برای تصدیقش کافی است که موضوع له خود اشاره است و وضع عام در مقام تصور است و یک عمومیتی را می‌توان تصور کرد که هذا برای یک فرد مذکر ولی در مرحله موضوع له اصلا این عمومیت در کار نیست. علاوه بر این که محقق خراسانی فرموده اند موضوع له فرد مذکر است، اگر چنین باشد باید در عوض آن فرد مذکر ذکر شود که باز هم از اغلاط مشهوره است. پس در اسماء اشارات و ضمایر هم وضع عام و موضوع له خاص است.

رأی و نظر سیدنا الشهید صدر:

کتاب حلقه ثالثه، ج1، ص100-106 بیان ایشان بسیار عالی است و می‌فرماید: سیدنا الاستاد فرموده اند که انشاء ابراز است و خبر حکایت نسبت است و قول مشهور اساس ندارد. می‌فرماید: صحیح آن چیزی است که مشهور بر آن است (الصحیح ما علیه المشهور). گفته بودم ردّ صاحب نظر به طور صریح درست نیست؛ شهید صدر هم این گونه تعبیر کرده است «الصحیح ما علیه المشهور».

آنگاه ادله‌ی که اقامه می‌کند از این قرار است: خبر وضع شده است به عنوان یک جمله‌ی تامه برای نسبت؛ منتها با نگاه به حقیقت و با نگاه به این که این نسبت حقیقت دارد و یک واقعه است و با این نگاه برای نسبت وضع شده است.

توضیح: در بیان سید گفته بودیم که جمله خبریه دلالت بر نسبت ندارد و نسبت یک امر واقعی است، از ضمن کلام شهید صدر استفاده می‌شود که متکلمی که جمله خبریه را به کار می‌برد خودش یقین به نسبت دارد و مطابقت و غیر مطابقت از لوازم بعدی است و خارج از اختیار است؛ اما فرد، نسبتی را که می‌گوید به آن یقین دارد و اگر نه کاذب است، پس خبر برای نسبت وضع شده است. اما معنای انشاء را با دقت بیشتر عنایت دارد و می‌فرماید: با شرحی که داده شد، انشاء هم ابرازی است برای یک معنا و معنایی انشاء می‌شود و این انشاء به این معنا است که جمله‌ی انشائیه انشاء شده است با نگاه به این که این قضیه باید تحقق یابد و این مطلوب و مقصود باید انجام گیرد. انشاء خود ایجاد نیست تا اشکال شود؛ بلکه در طریق ایجاد است، نه عین الایجاد، اگر ایجاد گفته می‌شود از باب وصف به حال متعلق است، پس اشکال از اساس منتفی است که گفته می‌شود انشاء اگر تکوینی باشد علت می‌خواهد وا گر اعتباری باشد سهل المئونه است. این اشکال در صورتی است که بگوییم انشاء خود ایجاد است در حالی که گفتیم طریق ایجاد است؛ مثلا مولا می‌گوید «اکرم العلماء» اکرام نسبت به علماء انشاء شده است، اینجا خود اکرام ایجاد نشده است، بلکه طریق است برای عملی شدن اکرام به وسیله‌ی این طلب و طریق بودن انشاء برای ایجاد، یک امر وجدانی است و شبهه‌ی در این رابطه وجود ندارد. پس صحیح رأی مشهور است که خبر برای نسبت وضع شده است؛ منتها با آن نگاه که منظور الیها «حقیقة واقعة» و انشاء وضع شده است برای ابراز معنا جهت ایجاد مطلوب و طریق است برای ایجاد مطلوب و هیچ کدام از اشکالات سیدنا الاستاد بر آن وارد نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo